سرویس مد و لباس هنرآنلاین: فرح رشیدی از چهرههای پیشکسوت عرصه مد و لباس و مدیر برگزیده در بخش مؤسسات آموزشی جشنواره مد و لباس فجر از مهمانان نوروزی هنرآنلاین بود.
او به اتفاق دو تن از شاگردان خود، فرحناز عظیمی و سعیلا خانعلیزاده که امروز در امور اجرایی آموزشگاه با این مربی کاربلد همراهی میکنند به هنرآنلاین آمد و از رمز و راز موفقیتهای مجموعه آموزشی خود طی سالهای متمادی به ویژه در جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر گفت.
گفتوگوی نوروزی هنرآنلاین با فرح رشیدی را در ادامه بخوانید:
خانم رشیدی لطفاً ابتدا درباره پیشینه فعالیتهای خودتان در حوزه مد و لباس بگویید.
من مدیر و مؤسس آموزشگاه طراحی و دوخت رشیدی هستم که اغلب آن را با نام"آکادمی فناوری مد و لباس رشیدی" میشناسند. فعالیتم در حوزه مد و لباس را حدوداً از 12 سالگی شروع کردم و در حال حاضر 36 سال است که در این عرصه حضور دارم. این هنر را ابتدا از مادرم آموختم و به صورت وجبی کار میکردم ولی در 14 سالگی آزمون فنی و حرفهای دادم و اولین مدرک خیاطیام را گرفتم. از همان 14 سالگی تاکنونهمیشه خرجم را خودم در آوردهام. ما یک خانواده آذریزبان وپرجمعیت بودیم ولی هیچکدام از اینها باعث نشد که هنر را کنار بگذارم. به همین خاطردوست دارم تجربیاتم را با کسانی که تازه میخواهند وارد حوزه مد و لباسشوند به اشتراک بگذارم و به آنها بگویم که با وجود همه سختیهامیتوانند موفق شوند. حدود 17 سال است که به صورت حرفهای زیرنظر سازمان فنی و حرفهای کار میکنم ولی تجربه کاملم حدود 36 سال است. واقعیت این است که من حرفه مد و لباس را از صفر و با تکه پارچه شروع کردم. یادم است آن موقع به بازار میرفتم وپارچه کیلویی میخریدم. ما در نصف یک اتاق زندگی میکردیم. نصف اتاق را پرده کشیده بودم و چهار نفر چرخکار داشتم. من از ساعت چهار تا هفت صبح برشمیزدم و بعد بچههایم را به مدرسه میبردم. کارگرهایم از ساعت 8 صبح میآمدند و تا ساعت 12 ظهر کار میکردند. وقتی بچههایم از مدرسه میآمدند، کارگرها دیگر رفته بودند.
تحصیلاتتان در چه زمینهای است؟
من در 14 سالگی ازدواج کردم و دیگر درس نخواندم ولی بعد از 21 سالگی همراه با فرزندانم ادامه تحصیل دادم چون نمیخواستم به خاطر بچهدار شدن از تحصیلات باز بمانم. در حال حاضر کارشناس طراحی دوخت هستم و در کشورهای مختلفی نظیر دانمارک، سوئد و آلمان نیز دورههای آموزشی طراحی لباس دیدهام و خوشبختانه امروزبچهها و شاگردان بسیار موفقی دارم. زمانی که موفقیت شاگردانم را میبینم خوشحال میشوم. معمولاً بچهها سختیهای زندگیشان را با من در میان میگذراند و همیشه به آنها میگویم که موفقیت تنها رسیدن به یک نقطه نیست، بلکه موفقیت فرق امروز با دیروزتان است. موفقیت یعنی اینکه تو داری تلاش و پیشرفت میکنی. امروزه دنیای مد و لباس آنقدر پیشرفت کرده است که حتی خود من هم احساس میکنم چیزی بلد نیستم. هفته دیگر میخواهم برای یک دوره استایلینگ به ایتالیا بروم. بچهها به من میگویند شما که همه چیز را بلد هستید، چرا میخواهید به ایتالیا بروید؟ میگویم اگر جلوتر بروید، میبینید که ما هیچی بلد نیستیم. فضای مجازی آنقدر به صنعت مد و پوشاک رشد داده که ما تازه میفهمیم اطرافمان چه خبر است. در گذشته فقط تلویزیون بود که آن هم خیلی چیزها را نشان نمیداد ولی در حال حاضر دنیای مجازی دید همه را باز کرده است و آدمها به مدلهای ساده قانع نمیشوند. زمانی که در ترکیه بودم، استادمان میگفت عمر هر طرح حدود هشت دقیقه است و شما پس از هشت دقیقه باید یک طرح دیگر بزنید اما در ایران اینطور نیست. تولیدیها در ایران گاهی حدود 10 سال از روی یک طرح میزنند، به همین خاطر نمیشود پیشرفت کرد. من حدود 10 سال در خانه کار کردم. زمانی که به بازار کیلوییفروشیها میرفتم، دیگر نمیگفتند "خانم رشیدی"، بلکه میگفتند "آقای رشیدی" آمد. من با نیسان جنس میخریدم و میآوردم. جنسها را پشتبام خانه میریختم و طاقه طاقه پایین میآوردم و برش میزدم. آن موقع به دو روش مختلف پول در میآوردم؛ روش اول به این صورت بود که تکهها را به هم سنجاق میزدم و به خانمهای خیاط میفروختم و در روش دیگر از خانمهایی که خیاطی بلد نبودند، هم به خاطر پارچه و هم به خاطر دوخت پول میگرفتم. همسرم زمانی که دید کارم خوب است، بالأخره راضی شد که من در بیرون از خانه کار کنم. در ادامه یک جایی را سر کوچه گرفتیم و آنجا را به سختی تمیز کردیم. دیوارهای بسیار سیاهی داشت، به همین خاطر رفتم پارچه طاقهای زده گرفتم و دیوارهای مزون را با پارچه میخ زدم چون پول رنگ نداشتم. هر کسی که میآمد فکر میکرد مدل است.
تحصیلات آکادمیک در زمینه طراحی دوخت تا چه اندازه به کارتان کمک کرد؟
پس از اینکه ادامه تحصیل دادم، تحول بسیار زیادی در کارم بهوجود آمد. آن موقع الگوهای من الگوهای بسیار سادهای بود. یکبار یک خانمی به مزون من آمد که الگوهای بسیار خوبی داشت، به همین خاطر از او پرسیدم این الگوها را از کجا یاد گرفتهای؟ و او گفت یک آقایی با نام آقای جوان در خیابان ولیعصر آموزشگاه دارد و من از آنجا یاد گرفتهام. این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و دیدم آن آقا با همسرم دوست هستند و تصمیم گرفتم به آنجا بروم. زمانی که به آنجا رفتم، تحولات بسیار زیادی در کارم به وجود آمد. ما در ادامه با هم شروع به همکاری کردیم و همکاری ما تا دو سال پیش هم ادامه داشت. واقعاً کار خدا بود که ایشان را سر راه من قرار داد. پس از آن همکاری بود که کارهای بسیار خوبی سر راه من قرار گرفت. ما در حال حاضر 15 پرسنل داریم که فکر میکنم 80 درصد موفقیت من به خاطر حضور آنهاست چون هیچکس نمیتواند به تنهایی موفق شود. خوشبختانه همکاران بسیار خوبی داشتم که کمکهای بسیار زیادی کردند. من در جشنواره مد و لباس فجر هم گفتم که مثل یک عقاب هستم. نمادی هم ازعقاب ساختم چون عقاب حدود 70 سال عمر میکند و پس از 70 سال میتواند بمیرد و یا میتواند 130 روز به بالای کوه برود و آنقدر پنجههایش را به کوه بزند تا بریزد و بتواند 30 سال دیگر هم زنده بماند. من هم در حال حاضر همین کار را انجام دادهام. حدود دو سال پر فشار کار کردم. همه بچهها شاهد هستند که چقدر سختی کشیدم. با این حال از خدا عمر خواستم که تمام تجریباتم در عرصه پوشاک را بدون هیچ چشمداشتی در اختیار علاقهمندان قرار بدهم. در همین هفت روز نمایشگاه هم شما شاهد بودید که چقدر به صورت رایگان به جوانان علاقهمند درس دادم تا یاد بگیرند که چقدر راحت میتوانند کار کنند. ما برای سرعت عمل فرمولهای بسیار راحتی از جمله تکنیکهای پترن استار، وینتاژ و رقص قیچی داریم که اکثر جوانها حتی اسم آنها را هم نشنیده بودند. من دارم این تکنیکها را طوری گسترش میدهم که تمام فعالان حوزه مد و لباس آگاه شوند و بدانند چقدر راحت میتوانند کار کنند. همیشه به بچهها میگویم که وقتی یک آدمی در راه موفقیت قرار میگیرد، قطعاٌ به او سنگ میاندازند ولی شما هر طور که شده باید راهتان را ادامه بدهید. اساساً این تلنگرها نباید جلوی پیشرفت شما را بگیرد.
در حال حاضر چند سال است که مسئولین در جشنواره مد و لباس فجر از شما تقدیر میکنند. با این حال مطمئناً بزرگترین تقدیر شما تقدیری است که شاگردانتان از شما به عمل میآورند و مدام از شما تعریف میکنند. به هر حال مؤسسات دیگری هم موازی با شما در این حوزه قدم برداشتهاند و در حال حاضر بازار طراحی لباس بسیار داغ است. شما برای ادامه راه چه برنامههایی دارید و فکر میکنید مؤسسه آموزشی شما باید چه مسیری را دنبال کند تا بتواند حتی در عرصههای جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشد؟
همیشه به بچهها میگویم که در دنیای مد و لباس تک تک ما مسئول هستیم. با این حال کار بزرگی که دارم انجام میدهم، لینک کردن دانشگاه با مؤسسه است. زمانی که وارد دانشگاه شدم، همه میگفتند تو که بلدی، دانشگاه میخواهی چهکار؟ با این وجود فکر میکنم تحصیلات آکادمیک دید من را بازتر کرد. در حال حاضر دارم تک تک همکارانم را به دانشگاه میفرستم. اخیراً از آقای قبادی هم قول گرفتم که اگر بشود ما موسسهمان را به حوزههای آکادمیک لینک کنیم. چند سال پیش هم گفتم که شما باید کاری کنید تا دانشگاهیها با ما لینک شوند چون دانشگاهیها خیلی خوب کار میکنند ولی بچهها به صورت عملی ضعیف هستند. فکر میکنم اگر موسسه آموزشی را با حوزه آکادمیک لینک کنیم، تحول بسیار زیبایی در پوشاک به وجود میآید. البته مسئولین حمایت بسیار زیادی میکنند. روزنههای امید بسیار خوبی را میبینم. جشنواره مد و لباس فجر امسال هم خیلی خوب بود. من از اولین سال جشنواره در کنار مسئولین بودم و هر سال به سختی کار کردم. اکثر سالها هم جایزه گرفتم ولی چندان به جایزه اهمیت نمیدهم. در حال حاضر حدود دو هزار نفر در جشنواره مد و لباس فجر با ما لینک شدهاند و بابت اینکه در این موضوع نقش دارم خیلی خوشحالم. من همان عقابی هستم که 30 سال دیگر هم تمام تواناییهایم را بدون هیچ چشمداشتی در اختیار بچههای مد و لباس میگذارم. واقعاً در این وادیها نیستم که بخواهم ازم تقدیر کنند. افراد زیادی در جشنواره دیدهاند که چطور کار میکنم. ممکن است چندان به ظاهر کارم نرسم ولی به ریشه کار بسیار اهمیت میدهم. البته با کمک همکارانم میتوانم این کار را انجام بدهم. همیشه به بچهها میگویم اگر میخواهید موفق شوید فقط خودتان را نبینید. ما زمانی میتوانیم موفق شویم که به فکر رویکرد برد-برد باشیم.امسال برخی از همکاران من در جشنواره مد و لباس فجر شرکت کردند و بعضی از مدلهایشان هم رتبه آورد. پس بنابراین ما قدمهای بسیار خوبی برداشتهایم.
تا به حال کالکشنی داشتهاید که مربوط به عید باستانی نوروز باشد؟ پرداختن به مناسبتهایی نظیر عید نوروز را در حوزه مد و لباس چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما این موضوع چقدر اهمیت دارد که یک طراح لباس حتماً حواسش به حفظ سنتها و تاریخهای مهم کشور باشد؟
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. اصلاً همین مناسبتها باعث رشد پوشاک میشود. مثلاً مسئولین ما برای دهه فجر آمدهاند جشنواره مد و لباس فجر را تدارک دیدهاند که کار بسیار خوب و به جایی بوده است. ما میتوانیم همین جشنواره را در مناسبتهای دیگر هم برگزار کنیم. دکتر زاهدی در جشنواره مد و لباس فجر حرف بسیار خوبی زد که من حرفشان را یادداشت کردم. ایشان گفتند که آدمهای زیادی غرفه گرفتند و آمدند ولی اغلب آنها برنامه نداشتند. به بچهها گفتم فکر کنم تنها کسی که برنامه داشت من بودم. ما اگر این جشنواره را به مناسبتهای دیگر ربط بدهیم، اتفاقات بسیار خوبی رخ میدهد. مثلاٌ لباسهایی که برای مناسبت بهاره طراحی میشود با لباسهایی که برای زمستان یا جشنواره فجر طراحی میشوند خیلی فرق میکنند. ما در مناسبت نوروز میتوانیم از تکنیکهایی نظیر تکنیک رقص قیچی استفاده کنیم. دکتر زاهدی یک حرف قشنگ دیگری هم زد و گفت در جشنواره مد و لباس فجر، دانشگاهها هم آمده بودند ولی نتواستند هیچ کاری انجام بدهند. من هم میگفتم این جاها را به من بدهید تا نشان بدهم که من چقدر از اینجا پول در میآورم.
خانم رشیدی شما در حوزه فعالیتیتان حتماً با یک سری مشکلات هم دست و پنجه نرم میکنید. اگر دوست دارید کمی در مورد مشکلاتتان در حوزه مد و لباس بگویید.
واقعیت این است که همه چیز را مثبت میبینم. به مشکلاتی که وجود دارند هم به چشم فرصت نگاه میکنم. دقیقاً زمانهایی که هیچکس کار ندارد و به نوعی مینالد کار خودم را انجام میدهم. وقتی جلوی واردات بسته میشود، قطعاً یک سری تولیدیهای داخلی میتوانند رشد پیدا کنند و خودشان را به جامعه جهانی معرفی کنند. حتی میتوانند کارهایشان را در شوهای خارجی نمایش بدهند. طراحهای ما فکر میکنند برای شرکت کردن در شوهای خارجی حتماً باید یک کار خاص انجام بدهند ولی واقعاً اینطور نیست. بچههای ما از همه بُعد قوی هستند. مثلاً زمانی که در ترکیه بودم، برخی از نیروها فقط مچ میدوختند و برخی دیگر آستینیا تنه. کارگرهای خارجی اینطور نیستند که صفر تا صد یک کار را خودشان به تنهایی انجام بدهند. آنها تنها در یک کار تمرکز میکنند و در همان یک کار هم موفق هستند.
این خوب است یا بد؟
به نظرم تمرکز کردن روی یک کار خیلی بهتر است ولی اگر توانایی لازم را داشته باشید که بدانید زیردستهای شما درست کار میکنند یا نه هم خیلی خوب است. همیشه به شاگردانم میگویم از تئوری لامپ استفاده کنید. تئوری لامپ به این صورت است که شما اگر یک لامپ را روش کنید و در یک نقطه بگذارید، قطعاً آن یک نقطه را میسوزاند، بنابراین شما باید در یک کار تمرکز کنید. شما اگر در یک کار تمرکز کنید، تمام مشکلات آن کار را هم تجربه میکنید و در ادامه راحتتر پیش میروید. متأسفانه این مشکل در مملکت ما به وفور دیده میشود که آدمها مدام از یک شاخه به شاخه دیگر میپرند. اشعه خورشید وقتی به یک جایی میتابد، آنجا را میسوزاند ولی متأسفانه برخی از همکاران ما این موضوع را نمیدانند و همیشه فکر میکنند مرغ همسایه غاز است.دقت کردهاید که در کشور ما همه چند شغله هستند؟ اغلب فکر میکنند چند شغله بودن کار خوبی است ولی از نظر من اصلاً خوب نیست. شما وقتی در یک کار کاملاً تخصص دارید، میتوانید آسیبهای رشتهتان را شناسایی کنید و به دیگران مشاوره بدهید.
اخیراً یک همایشی هم با نام "کارآفرینی و تولید ملی" برگزار کردید. در مورد آن همایش و اتفاقاتی که در آن به وجود آمد صحبت کنید.
همایش "کارآفرینی و تولید ملی" همایش بسیار خوبی بود. قبل از اینکه در مورد همایش حرف بزنم، باید بگویم در سالهای اخیر یاد گرفتهام برای هر برنامهای که دارم یک هدف زمانی در نظر بگیرم. من ابتدا دو پروژه داشتم؛ یکی از پروژههای من پنج ساله بود که تقریباً در همایش "کارآفرینی و تولید ملی" جمع شد. پروژه دیگرم یک پروژه پنج ساله است که سه سال آن را پیش رفتهام و دو سال دیگرش باقی مانده است. من در راستای هدف مشخصی که دارم، سال به سال خودم را برنامهریزی کردهام. همایش "کارآفرینی و تولید ملی" هم یکی از کارهایی است که خیلی روی آن برنامهریزی کردم. اولین بار بود که چنین همایشی را برگزار میکردم و به همین خاطربرگزاری آن کمی برایم سخت بود ولی با وجود تمام سختیها یک سری هدفهای بزرگ داشتمکه خوشبختانه در پایان به هدفم رسیدم. در این مدت حدود 200 نفر از شاگردانم به مدت 6 یا 7 ماه به آموزشگاه میآمدند و ما از بین آنها هنرمند تولید میکردیم. ما کسانی را تربیت میکردیم که پس از 6 یا 7 ماه میتوانستند برای خودشان یک برند بزنند. مابا این کار به نوعی کارآفرینی کردم. همسرم امسال بازنشسته شد و من در این همایش خواستم به خانمها یک درس بزرگ بدهم، به همین خاطر با کمک یکی از شاگردانم یک کیک بزرگ درست کردیم و خانواده پنج نفرمان را دور کیک گذاشتیم. در همایش "کارآفرینی و تولید ملی" افراد زیادی آمده بودند که سختیهای من را از ابتدا دیده بودند و فکر میکردند زندگی من هیچوقت سروسامان نمیگیرد ولی به آنها ثابت کردم که اگر گذشت داشته باشید، پس از 30 سال میتوانید یک کانون گرم داشته باشید. همسرم مدتی بود که افسردگی گرفته بود ولی ما با هم آمدیم یک سری ژانت تولید کردیم. در حال حاضر با همسر و پسرم کار میکنم و زندگی همه ما تغییر پیدا کرده است. به خانمها یاد دادهام که همیشه نباید آقایان پشت شما باشد، بلکه خوب است اگر یکبار هم شما پشت آقایان باشید. چرا فکر میکنید که حتماً آقایان باید خرجی شما را بدهند؟گاهی شما باید همسرتان را حمایت کنید. توقعهای زیاد باعث جدایی زوجها میشود. 32 سال در زندگی مبارزه کردم و به زنان گفتم هر کدام ما اگر بتوانیم حتی به یک نفر هم یاد بدهیم که خرج خودش را در بیاورد، کار خودمان را به درستی انجام دادهایم. هدف دیگر من تبدیل شدن به همان عقابی بود که نماد آن را ساختم تا به زنان نشان بدهم آنها شیرزنانی هستند که میتوانند ایران را بسازند. آنها میتوانند افراد زیادی را حمایت کنند، منتها به شرط اینکه منتظر یک تکیهگاه نباشند بلکه کاری کنند که دیگران به آنها تکیه کنند.