سرویس مد و لباس هنرآنلاین: عطاءالله فروغی از اساتید نرمافزارهای طراحی پارچه و طراحی لباس است که از مدتها پیش و با شکلگیری ایده فصلنامه "مانامد"، فعالیت رسانهای در عرصه مد و لباس را در مقام سردبیری این مجله دنبال میکند.
فروغی معتقد است اساساً مد متعلق به ما نیست و ما داریم آن را به یک شکلی بومیسازی میکنیم. بومیسازی و تطبیق دادن مد با محدودیتها از نظر قانونی و شرعی باعث شده است که ما نتوانیم به درجه قیاس با مجلات خارجی برسیم.
گفتوگوی هنرآنلاین با عطاءالله فروغی را در ادامه بخوانید:
آقای فروغی چطور شد وارد حوزه مد و لباس شدید.
من متولد سال ۶۴ در تهران هستم. در دبیرستان ریاضی فیزیک خواندم و بعد با توجه به پیشزمینهای که از زبان انگلیسی داشتم، تحصیلاتم را در دانشگاه با رشته ادبیات و زبان انگلیسی ادامه دادم. در مقطع کارشناسی ارشد هم در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی تحصیل کردم. عمه من مدرس و کارمند دانشگاه الزهرا (س) هستند. من از بچگی با توجه به تخصص ایشان و جو هنری خانواده با پارچه آشنایی داشتم. استاد پرییوش گنجی را هم از بچگی میشناختم و ایشان همیشه به من محبت دارند. سال ۹۰ از دانشگاه علم و فرهنگ به دنبال یک استاد طراحی پارچه و نرمافزار بودند و این پیشنهاد به من داده شد که بروم آنجا تدریس کنم. من تا آن موقع دورههای طراحی پارچه را به صورت آکادمیک نگذرانده بودم ولی چون هم با نرمافزار و هم با پارچه آشنایی داشتم پیشنهاد تدریس را پذیرفتم. بهلطفخدا از همان اول فیدبکها خیلی خوب بود و به همین خاطر تصمیم گرفتم تخصصم را در این زمینه بالا ببرم. این مساله باعث شد که مدرک فوق لیسانس رشته طراحی پارچه و لباس را هم بگیرم.
شما پلههای ترقی را خیلی زود طی کردید و از زمان تحصیل تا تدریستان فاصله کمی وجود داشته است. این به تعداد معدود آقایان فعال در این حوزه برمیگردد یا دلیل دیگری دارد؟
واقعاً نمیدانم. شاید این نخست یک شانس یا یک اتفاق خوب برای من بوده است؛ یعنی زمانی که یک دانشگاه به مدرس احتیاج داشت و من هم جزو گزینههایشان بودم. در آنجا شروع به تدریس کردم و در ادامه توانستم تواناییهایم را نشان بدهم و از چیزهایی که میدانستم استفاده کنم. از خانم دکتر فرشته کیاوش مدیرگروه آن زمان دانشگاه هم بابت اعتمادشان تشکر میکنم.
الآن هم در دانشگاه تدریس میکنید؟
بله. الآن حدود ۷ سال است که در دانشگاه مشغول تدریس هستم و بیشتر نرمافزارهای طراحی پارچه و طراحی لباس و زبانهای تخصصی را تدریس میکنم. خارج از دانشگاه عکاسی تخصصی لباس را هم درس میدهم و با توجه به محدودیتهایی که برای عکاسی مدلینگ وجود دارد، یک سرفصل جدید را به عنوان "عکاسی تخصصی از پوشاک" بدون بحث مدلینگ تعریف کردهام. این سرفصل شامل تکنیکهایی میشود که میتوانیم لباس، پارچه و اکسسوریها را به صورت بهتری نشان بدهیم. در واقع بیشتر بحث تجاری و بحث عکاسی از خود محصول مطرح است.
چطور میشود لباسی را بدون اینکه تن مانکن برود، نشان داد و مطرح کرد؟
کار خیلی حرفهای و قشنگی نیست ولی وقتی در محدودیت قانونی قرار میگیریم باید از حداکثر امکانات بهره ببریم. به هر حال اعلام کردهاند که مدلینگ و عکاسی فشن غیرقانونی است.
پس بیلبوردهای فشن در سطح شهر چطور مجوز گرفتهاند؟
بیلبوردهای شهر بحثشان تبلیغات فشن نیست. آنها معمولاً شرکتهای تبلیغاتی هستند که به راحتی میتوانند این کار را انجام بدهند. اگر شما به عنوان عکاس مدلینگ یا فشن بخواهید این کار را انجام بدهید، ممنوع است. برای چاپ کاتالوگ یک مزون یا یک تولیدی کلی پروسه قانونی وجود دارد. باید مجوزش را از بنیاد ملی مد و لباس بگیرید چون بدون این مجوز وزارت ارشاد حتی چاپخانهها هم اجازه چاپ چنین تصاویری را ندارند.
عکاسی مستند چطور؟ اینکه وارد جامعه شوید و با موضوع لباس عکاسی کنید؟
عکاسی استریت فشن یا عکاسی مد و لباس در خیابان و جاهای عمومی و اینطور چیزها هم تا جاییکه من میدانم قانونی نیست. البته هر کسی به عنوان یک فرد آزاد میتواند این کار را انجام بدهد و معمولاً تا زمانی که شرایط بدی پیش نیاید، مقابلهای با آن صورت نمیگیرد. آن سر فصلی که من تعریف کردهام، سال 95 در نشست علمی جشنواره مد و لباس فجر رتبه برتر را به دست آورد و از آن تقدیر شد.
ایده اصلی شکلگیری فصلنامه "مانامد" از کجا به ذهنتان رسید و چه مراحلی را طی کردید تا این مجله به چاپ درآمد؟
ایده اصلی این فصلنامه را خانم ماندانا محمدیفر ارائه دادند که الآن هم صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله هستند. ما یک گروه چهارنفره هستیم همراه با عمهام خانم سعیده فروغی، خانم فروزان شاهکوپاه و برادرم محمدفاضل فروغی که بیشتر پروژهها را با همدیگر انجام میدهیم. زمانی که خانم محمدیفر ایدهشان را مطرح کردند، ما هم یک سری پیشنهادات مطرح کردیم و در نهایت در دی و بهمن سال ۹۴ در جلساتی که با همدیگر داشتیم به یک جمعبندی واحد برای مجله رسیدیم و نخستین شماره را سال 95 به چاپ رساندیم.
ما در کشورمان مجلات کمی در حوزه مد و فشن داریم که موفق عمل کنند. معمولاً اینگونه مجلات مخاطب خاص دارند و مخاطب عام سراغ آنها نمیرود. در ایران فقط مجلات زرد هستند که تیراژ بالایی دارند، در صورتیکه خارج از ایران این اتفاق برای یک سری از مجلات تخصصی فشن هم میافتد. وقتی وارد این حوزه شدید از این نمیترسیدید که شکست بخورید؟ چون به هر حال بحث بازگشت اقتصادی هم مطرح است.
همانطور که اشاره کردید بحث مالی و بازرگانی این حوزه خیلی مهم است. این مسئله بزرگترین عاملی است که جلوی پای هر مجله و ژورنال را خصوصاً در ایران قرار میگیرد. با این محدودیتها و هزینههای بالای چاپ واقعاً در آوردن یک مجله کار سختی است. خانم محمدیفر خیلی از کاستیها را با هزینه شخصی خودشان ساپورت میکنند.
هزینه یک شماره مجله چقدر است؟
تا قبل از اینکه بحث بالا رفتن نرخ ارز پیش بیاید، هزینه تیراژ ۵ هزارتایی مجله حدود ۵۰ میلیون تومان بود. بعد از این قصیه فکر میکنم چاپ هر شماره حدود ۸۰-۷۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که مبلغ خیلی زیادی است. ازآنجاییکه مجله بیزنس یا منبع درآمد هیچکدام از ما نیست، خانم محمدیفر که خودشان با برند "شیک" کار تولید لباس انجام میدهند، با چاپ این مجله میخواهند حمایتی از این هنر و تخصص خودشان داشته باشند. به همین خاطر ایشان حاضر شدند این ریسک را بپذیرند و در این حوزه سرمایهگذاری کنند.
به مرور زمان اسپانسرها سر وقتتان نیامدند؟
پیدا کردن اسپانسر خیلی سخت است و ما هنوز هم با آنها درگیر هستیم چون سرمایهگذارها اصلاً نمیدانند ما راجع به چه چیزی صحبت میکنیم. اکثر مجلات صفحه اولشان عکس است و صفحه دوم تبلیغات. آن لابلا هم یک سری مطالب چاپ میکنند. متأسفانه یا خوشبختانه شبیه یک کاتالوگ تجاری هستند و به نوعی میشود روی آنها اسم "اینستاگرام چاپشده " گذاشت. ولی ما در "مانامد" از اول بنا را بر این گذاشتیم که بیاییم از دانشجوها و اساتید متخصص رشته مد و لباس استفاده کنیم تا مطالب مجله کاملاً تخصصی باشد. ما از حضور خانم شاهکوپاه خیلی استفاده کردیم و همچنان هم استفاده میکنیم. ایشان خیلی به ما لطف دارند. خانم فروغی و خانم دکتر قاسمیان، مدیر گروه دانشگاه علم و فرهنگ هم در کنارمان حضور دارند. استاد پرییوش گنجی هم افتخار ندادند که اسمشان جزو تحریریه باشد ولی همیشه لطف و حمایتهایشان شامل حال ما بوده است. ما با کمک این عزیزان توانستیم مجله "مانامد" را کمی با سایر مجلات متفاوت کنیم. درکل مجله ما بیشتر محتوامحور است تا عکسمحور.
فهرست و عناوینی که در هر شماره مجله به آن میپردازید شامل چه مطالبی است و آیا از موضوعات حوزه مد و پوشاک هم فراتر میروید یا محدوده مطالبتان در همین حوزه است؟
ما طبق برنامهریزیهایی اولیهای که داشتیم، گفتیم نمیخواهیم شبیه هیچکس باشیم و نمیخواهیم هیچ استانداردی که تا حالا در مجلهها بوده را داشته باشیم. بنابراین هر کسی هر وقت بخواهد چیز جدیدی را بیاورد، میتواند با استایل و زبان خودش آن را مطرح کند. ما در این مجله پذیرای هر مطلب با ارزش علمی و هنری مربوط به این رشته هستیم و از آن استقبال میکنیم. سبک زندگی مقوله جدانشدنی از فشن است. من خودم همیشه میگویم که فشن را نمیشود ترجمه کرد و فکر میکنم مد معادل فشن نیست. فشن واژهای نیست که بشود در زبان فارسی کنونی برای آن جایگزین پیدا کرد. ما بحث سبکشناسی را داریم و احساس میکنم به بحث سبک کمتر پرداخته شده است. این بحث در دانشگاه و رشته طراحی پارچه و لباس فقط در حد یک واحد دانشگاهی ارائه میشود و دانشجویان آن را در حد نمره گرفتن میخوانند و بعد کنارش میگذارند، در صورتی که برای یک طراح لباس خیلی مهم است که سبکها را بشناسد. بحث سبکشناسی با پیشنهاد و حمایت خانم شاهکوپاه به مجله اضافه شد و ما ۴-۳ سبک را در هر شماره از مجله معرفی میکنیم. صفحات مجله برای بحثهای تخصصیتر مثل مقالات دانشجویی اختصاص مییابد. در حال حاضر تعداد زیادی از مقالات دانشجویان کارشناسی ارشد رشته طراحی لباس و پارچه را در مجله چاپ میکنیم. دانشجویان با ما همکاری میکنند و خیلی زحمت میکشند و میدانند که ما در جامعه و گروههای هدف چه کمبودهایی داریم. مقالاتشان واقعاً مقالاتی قوی و خوب است. به جز این ما کار بچههایی که تصویرسازی فشن انجام میدهند را در مجله چاپ میکنیم و مصاحبههایی را هم از بزرگان و پیشکسوتان حوزه فشن میگیریم. البته به سراغ کسانی که یک صنعت کوچکی برای خودشان راه انداختهاند و موفق هستند هم میرویم تا از آنها هم حمایت کرده باشیم. در بخش دیگری از مجله بحث بیوگرافی طراحان و معرفی کمپانیهای معروف و موفق را هم داریم.
وجه تمایز مجله شما با مجلات خارجی چیست؟ فکر میکنید چرا ما در ایران مجلاتی مانند مجله "ووگ" نداریم؟ این مجله الآن در تمام کشورها به فروش میرسد و همیشه هم بهروز و خواندنی است.
ما در این زمینه کمبودهایی داریم که محدودیتها هم باعث به وجود آمدن برخی از این کمبودها میشود. حالا درست است که میگوییم ما در بحث لباس سابقه طولانی داشتهایم ولی اساساً چیزی به نام فشن و مدگرایی متعلق به ما ایرانیها نیست. ما وقتی هر چیزی که بیس و محل تولدش از غرب آمده را به کشور خودمان آوردهایم، ابتدا برایمان غریبه بوده چون با شئون ما مغایرت داشته و با اعتقادات مذهبیمان درگیری پیدا کرده است. به هر حال هر محصولی قبل از ورود به کشور ما نیاز به بومیسازی دارد. یکی از مشکلاتی که الآن در مورد پیامرسانها و شبکههای اجتماعی در ایران وجود دارد هم این است که فرهنگ آن پیامرسانها متعلق به فرهنگ ما نیست. غربیها به خوبی و خوشی از آن استفاده میکنند ولی ما هنوز با آن درگیر هستیم چون میگوییم ترویج فلان چیز را میکند. یعنی این پیامسانها در مواجهه با فرهنگ ما باعث کمی تنش شدهاند. این اتفاق در مورد مد هم افتاده است. اساساً مد متعلق به ما نیست و ما داریم آن را به یک شکلی بومیسازی میکنیم. بومیسازی و تطبیق دادن مد با محدودیتها از نظر قانونی و شرعی باعث شده است که ما نتوانیم به درجه قیاس با مجلات خارجی برسیم. از طرفی آنها برخلاف ما سالهای زیادی است که درگیر این کار شدهاند. ما از اوایل قرن چهارده شمسی با انواع و اقسام جنگها و بحرانها مواجه بودهایم و آن مسائل اجازه رشد همچین چیزی را به ما ندادهاند. شاید شبکههای ماهوارهای سالها تنها منبع دریافت مردم از مقوله مد بودند که آن هم بسیار محدود در اختیارشان قرار داشت. در حال حاضر اینترنت کمک زیادی کرده که ارتباط ما با دنیا و فرهنگ جهان بیشتر شود. من فکر میکنم غربیها از ما جلوتر هستند چون خیلی زودتر از ما وارد این مقوله شدند و به این ترتیب ما هر کاری که بخواهیم انجام دهیم، ناخواسته باید ادای آنها را در بیاوریم. من یادم است که سال ۸۴ مقام معظم رهبری گفتند هر چیزی که خوب باشد را میتوانیم از آنها بگیریم. من فکر میکنم با توجه به شرایطی که در کشور خودمان از نظر قانونی وجود دارد، محتوای دنیای مد میتواند ابتدا بیشتر پالایش و بعد بومیسازی و منعکس شوند. قشنگ نیست اگر بخواهیم بگوییم کلا مد نباید باشد. بالاخره به عنوان انسانهای قرن ۲۱ این حس زیباییشناسی، زیباییطلبی و حس نوگرایی در بین مردم ما هم وجود دارد. از طرفی هر کشوری قوانین و شرایط خودش را دارد و ما اینها را باید با هم هماهنگ کنیم. البته این هماهنگی ممکن است باعث افت کیفیت هم بشود. عزیزان زیادی دارند در این حوزه زحمت میکشند که به بهترین شکل این تغییرات ایجاد شود تا نه افت کیفیت داشته باشند و نه با قوانین و مقررات کشور مغایرت پیدا کنند.
محدودیتهایی که وجود دارد کار را برای شما سخت نمیکند؟
قطعاً سخت میکند. ما بر سر این مسئله خیلی درگیری داریم. مثلاً بارها و بارها چاپ مجله را به خاطر تصویر روی جلدمان به تعویق انداختهایم. شما وقتی میخواهید کتابی منتشر کنید، از قبل یک نسخه را برای وزارت ارشاد میبرید و تائیدیه آن را میگیرید که کتاب چاپ شود ولی مراحل چاپ مجله به این صورت نیست. ابتدا میگویند مجله را چاپ کن و وقتی چاپ شد میگویند ۳-۲ نسخه از آن را بیاورید که در شورا بررسی کنیم تا ببینیم چه ایراداتی دارد. متأسفانه این روند خیلی غیر منطقی است چون دست ما را میبندد. شما فرض کنید از مجلهای با هزینههای هنگفت ۵ هزار تیراژ چاپ شود ولی بعد به دلیل مشکلاتی دستور جمعآوری آن تعداد مجله را بدهند. مسلماً مجلهها متحمل ضرر هنگفتی خواهد شد.
فصلنامه "مانامد" وبسایت هم دارد؟
بله. یک سایت هم با همین نام داریم ولی خیلی فعال نیست چون بیشتر توان و تمرکزمان روی محکم کردن پایههای مجله است. تیمی را تشکیل دادهایم که کارهای فضای مجازی ما را مدیریت میکنند. ما خودمان هم با توجه به تجربیاتی که داریم یک سری چیزها را برایشان تدوین کردهایم تا بتوانند به صورت علمیتر و حرفهایتر کار ژورنالیستی کنند.
در خارج از ایران هم مشتریانی دارید که مجله را برای آنها ارسال کنید؟
بله. یک سری از دوستان در خارج از کشور حضور دارند که به نوعی نماینده ما در آنجا هستند. به این ترتیب ما در کشورهای ایتالیا، فرانسه و امارات هم توزیع داریم.
چشمانداز فصلنامه "مانامد" چیست و چه اتفاق نویی قرار است بیفتد که "مانامد" دچار تکرار نشود؟
من فکر میکنم الآن فصلنامه "مانامد" تخصصیترین نشریه در زمینه طراحی پارچه، طراحی لباس و مد است. ما در این مجله مطالب را علمی بررسی میکنیم و تحویل مخاطب میدهیم. طبیعتاً اولین مخاطبین ما دانشجویان این رشته هستند. به هر حال دانشجوها نیاز به مطالبی دارند که شاید دانشگاه نتواند آن مطالب را به طور کامل در اختیارشان قرار بدهد و شاید با جستجو کردن در سایتها و وبلاگها هم چیزی دستشان را نگیرد. بنابراین نویسندههای ما در مجله زحمت میکشند و مطالب را خودشان مینویسند، نقد و بررسی، و یا ترجمه میکنند. تلاش ما این است که یک منبع مطالعاتی و پژوهشی برای مخاطبینمان باشیم که اگر آنها مطلبی را در سایتهای فارسی زبان پیدا نکردند، در مجله "مانامد" به آن برسند. به نظرم نقطه تمایز ما و سایر مجلات مد در کشور هم در همین مسئله است. مجلات دیگر خیلی ژورنالیتر هستند و حتی ممکن است مخاطب عام هم آنها را به خاطر جذابیتهایی که در تصاویر و عنوانهای مطالبشان وجود دارد بیشتر بپسندند. متأسفانه بعضی از این مجلات مطالبی که ما در مجله یا کانال تلگراممان میگذاریم را بدون ذکر منبع در مجلههایشان کار میکنند. اینکه منبع ذکر نمیشود یک طرف قضیه است و یک طرف دیگر هم تکرار مکررات یک سری مطالب است. این مطالب بارها خوانده شده و در مجله هم به چاپ رسیده است ولی نمیدانم چرا دوباره در یک مجله دیگر آن را مطرح میکنند. نکته دیگر این است که تمام مجلات به غیر از مجله "مانامد" یک گرایش تخصصی دارند. مثلا بعضی دوستان حوزه فشن را با معماری درهم آمیختهاند و یا بعضیها کاتالوگ عکسهای تبلیغاتی شده اند. درکل این اتفاق قشنگی است که هر کس دارد در زمینه تخصص خودش کار میکند.
همانطور که میدانید این مجلات ایونتهای مختلفی را برگزار میکنند. شما در مجله "مانامد" قصد برگزاری رویداد خاصی را ندارید؟
ما برنامهریزیهایی را در این زمینه انجام دادهایم ولی قصد نداریم به صورت دائم این کار را ادامه بدهیم چون ممکن است از بحث ژورنالیستیمان فاصله بگیریم. ما مجله را به وجود نیاوردهایم که دائم ایونت برگزار کنیم. البته ایونتهایی را در جمعهای تخصصی به صورت نمایشگاه و کارگاه آموزشی برگزار کردهایم. هنرجوها و دانشجوها را هم از حمایت مالی خودمان بی نصیب نگذاشتهایم و حتی برای آنها نمایشگاه برپا کردهایم و اسپانسرشان شدهایم که حمایتشان کنیم. اخیراً هم حدود 30 نفر از دانشجویان لباسهایی را با موضوع منطقالطیر عطار طراحی کردند که به احتمال خیلی زیاد عکسهایشان در شماره چهارم مجله به چاپ خواهد رسید. هزینههای این کار با "مانامد" بوده است. ما ترجیح میدهیم ایونتهای مجله "مانامد" در همین حد باقی بماند تا اینکه بخواهد خیلی سروصدا داشته باشد. ما کارهای تخصصی انجام میدهیم که شاید زیاد مخاطب عام نداشته باشد. البته میدانم که در حوزه اطلاعرسانی باید قویتر عمل کنیم.
شما خودتان مشغول چه کاری هستید و آیا در آینده برنامهای برای رونمایی از یک کالکشن یا برپایی یک نمایشگاه ندارید؟
خیر. من گرایشم چیز دیگری است. شاید اگر فرصت کنم یک چیزهایی برای خودم درست کنم و بخواهم برایم بدوزند. البته خودم هم خیاطی را در حد درست کردن پاپیون وکراوات و این قبیل اکسسوریها انجام دادهام. بیشترعلاقهام به طراحی و چاپ پارچه است و این برایم جذابیت بیشتری دارد. در کشور ما به مقوله طراحی پارچه کمتر پرداخته شده است. وقتی میگویید طراح پارچه هستید، باز همه انتظار دارند که خیاط باشید و یا کالکشن و مزون داشته باشید. تصورشان این است که حتما باید اینستاگرامتان پر از عکسهای آدمهایی باشد که شما کار استایلینگ آنها را انجام دادهاید. حرفه طراحی پارچه بسیار هنری و و درعینحال غریب است و به نظرم خیلی جای کار دارد. البته خیلی هم مهجور نمانده است و من احساس میکنم این روزها علاقهمندان بیشتری دارد. در سالهایی که تدریس میکنم، هر ترم حدود 200 هنرجو دارم که اگر در سال بخواهیم حساب کنیم متوسط تعدادشان به حدود 500 نفر میرسد. من دیدم که این پتانسیل خیلی خوبی است و میتوانیم از هم کمک بگیرم. اسفندماه سال گذشته گروهی از فارغالتحصیلان و متخصصین طراحی و چاپ را گرد هم آوردم و یک مجموعه هنری راهاندازی کردیم که کارمان فقط از ایده تا اجرای طراحی و چاپ پارچه باشد. شخصاً ترجیحم این است که بیشتر در زمینه پارچه باشم تا لباس.
و صحبتهای پایانی؟
همانطور که میدانید محدودیتهای حوزه پوشاک زیاد است و حتی جاهایی شاید نهادهای مرتبط مانند وزارت فرهنگ و ارشاد و نیروی انتظامی برای ما تسهیلاتی قائل شوند و به طراحان لباس و صاحبان برندها فضای خوبی بدهند ولی از سمت یک قشری از مردم سر و صدا میشود و طبیعتاً در آن صورت نهادهای نظارتی و اجرایی هم وارد میشوند و مخالفت میکنند. من فکر میکنم اگر مردم و مسئولین ما بیشتر در جمعهای تخصصی حضور پیدا کنند و در مورد اهمیت مد و پوشاک مطالعه کنند، حتماً خیلی از حساسیتهایی که وجود دارد از بین خواهد رفت. من واقعاً از آقای قبادی تشکر میکنم چون خیلی وقتها در جوامع تخصصی مد و لباس حضور پیدا میکنند و پای صحبتها مینشینند و از نزدیک در جریان مشکلات قرار میگیرند. قرار نیست شنیدن صحبتها حتماً به رفع مشکل ختم شود ولی همین که وقت میگذارند و درخواستها را میشنوند و رسیدگی میکنند خیلی اتفاق قشنگی است. ایشان در حیطه خودشان میتوانند به فعالان حوزه پوشاک فضای خوبی بدهند. البته نهادهای دیگری هم وجود دارند که ممکن است علیرغم تلاشهای بنیاد ملی مد و لباس بخواهند با این مسئله مخالفت کنند و فضا را به همین صورت نگه دارند. در حال حاضر فعالان حوزه پوشاک در محدودیت قرار دارند ولی هر طوری که شده میخواهند این هنر را حفظ کنند. خیلی داریم زحمت میکشیم که به همه نشان دهیم این حوزه قابل پالایش و بومیسازی است. فقط کافی است کمی به دانشگاهها، مؤسسات هنری و مزونهای مجوزدار فضا بدهند تا خودی نشان دهند. به هر حال ما هم در همین مملکت بزرگ شدهایم و همه اعتقادات و خانوادههای مذهبی داریم و با شرایط کشور آشنا هستیم ولی لباس هم بخشی از فرهنگ و هنر کشور ما است. اگر ما نتوان مجوز گرفت قطعاً مفاسدش بیشتر میشود و راههای زیرزمینی به خاطر جذابیتهایی که دارند بیشتر خواهند شد. امیدوارم بعضی از ابهامات و دلنگرانیها رفع شود و بچههایی که در زمینه پوشاک متخصص هستند وارد کار شوند. ما عکاسهای خوبی در زمینه فشن داشتیم که یک روزی به خاطر اینکه موازین این کار تعریف نشده بود با برخوردهای خوبی مواجه نشدند و سراغ کارهای دیگر رفتند. خیلی از کسانی که قبلاً کار عکاسی مد و لباس انجام میدادند الآن برای برندهای خارجی عکاسی میکنند ولی عکسهای روی بیلبوردهای خودمان توسط آنها گرفته نمیشود. بد نیست اگر همه متخصصان را بیاوریم تا طبق موازینی که وجود دارد کار کنند. اگر همه کارها را به دست افراد متخصص بسپاریم و کمی به آنها فضا بدهیم قطعاً اتفاقات خوبی خواهد افتاد.