سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پسرک دبستانی تمام هفته را منتظر پنجشنبه و جمعه می‌شد تا جزوه دیگری از "کنت مونت کریستو" منتشر شود و همراه با برادرش با شوقی زیاد این جزوه را بخوانند و به دنیاهای دور بروند. آنها تشنه سرک کشیدن به این دنیاها بودند. یک پنج‌زاری می‌دادند و جزوه جدید را می‌خریدند و...

عبدالله کوثری کتاب خواندن را در همان زمان آغاز کرد. در دوران کودکی آقای مترجم این‌ سال‌ها، کنت مونت کریستو در قالب ١٢ جزوه صد صفحه‌ای منتشر می‌شد که هر هفته درمی‌آمد و عبدالله کوثری و برادرش پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها را به خواندن این کتاب سر می‌کردند. آنها همه وقت خود را طوری تنظیم می‌کردند که حتما این کتاب را بخوانند.

 هر کسی که حتی کتابخوان حرفه‌ای هم نباشد، حتما وقتی نام عبدالله کوثری را به عنوان مترجم روی کتابی ببیند، می‌داند که با خاطری آسوده می‌تواند آن کتاب را بردارد و بخواند و حتی اگر آن اثر را دوست هم نداشته باشد اما از بابت ترجمه آن خیالش راحت است. برای همه ما جالب است که بدانیم مترجمی که او را با ترجمه آثار بنامی همچون "پوست انداختن"، "گفت‌وگو درکاتدرال"، "آخر الزمان"، "گرینگوی پیر"، " در جست‌وجوی فردی"، "آئورا" و... می‌شناسیم، با خواندن چه کتاب‌هایی لذت مطالعه را چشیده است. در این گپ و گفت سری به دنیای کودکی او می‌زنیم و به این کنجکاوی پاسخی کوتاه می‌دهیم.

"کنت مونت کریستو" تقریبا همه کسانی که در دوره کودکی یا نوجوانی به کتاب خواندن برانگیخته شده‌اند، این کتاب را در کتابخانه بزرگ‌ترها دیده‌اند و به احتمال خیلی زیاد آن راخوانده‌اند و دست کم ورق زده‌اند. کتابی که کوثری اینگونه توصیفش می‌کند: "کنت مونت کریستو" یکی ازمشهورترین رمان‌های قرن نوزده فرانسه است که نویسنده‌اش الکساندر دومای پدر، همان کسی که "سه تفنگدار" را نوشت، بود. این رمان به خاطر مضمون جذاب و شخصیت جالب شخصیت اصلی داستان و وقایعی که برای او رخ می‌دهد، یکی از معروف‌ترین رمان‌های تاریخ به شمار می‌رود.

او چگونگی آشنایی ایرانیان را با این اثر مرور می‌کند: "این کتاب اول بار در دوره قاجار ترجمه می‌شود و آن هم به همت محمد میرزای قاجار که یکی از بهترین مترجم‌های آن زمان بودند. ولی ترجمه‌ای که ما در سال‌های دهه ١٣٣٠، یعنی زمانی که من دبستان می‌رفتم، می‌خواندیم، ترجمه الف. شهریاری بود. این کتاب به صورت جزوه‌های پنج زاری هر هفته منتشر می‌شد."

کوثری آن سال‌ها پیش از این کتاب هم کتاب‌های دیگری خوانده بود. اما "کنت مونت کریستو" چیز دیگری بود و تاثیر آن بر ذهن او عجیب و دیرپا بود: " البته قبل از آن هم کتاب می‌خواندیم ولی یکی از رمان‌هایی که خیلی روی من تاثیر گذاشت و همه ذهنم و هم وقتم را تنظیم می‌کردم تا آن را بخوانم، همین رمان بود. چون این کتاب ١٢ جزوه صدصفحه‌ای بود که هر هفته درمی‌آمد و من و برادرم پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها را به خواندن این کتاب سر می‌کردیم."

هرچند بیشتر ذهن و انرژی آنها بر این کتاب متمرکز بود اما پسرک دبستانی و برادرش کتاب‌های دیگری هم می‌خواندند کتاب‌هایی از ژول ورن و دیگران: "البته در کنار آن کارهای ژول ورن بود، یکسری کارهای تاریخی نویسنده‌های ایرانی بود که بسیار جذاب بود، نویسنده‌ای بود به نام شاپور آرین‌نژاد که رمان‌های تاریخی می‌نوشت، یعنی داستان‌های کتاب‌هایش در دوره‌های هخامنش و زمان باستان می‌گذشت و به نظر من رمان‌های جذابی هم بودند."

همه اینها بود اما هیچ کدام از آنها نمی‌توانست جای "کنت مونت کریستو" را بگیرد. این کتاب چیز دیگری بود. نکته جالب‌تر اینکه بسیاری از ما کارلوس فوئنتس را با عبدالله کوثری می‌شناسیم و او که سال‌ها بعد مترجمی چیره دست شده بود و فوئنتس را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده بود، دریافت که: "رمان کنت مونت کریستو به آن شکل روی من تاثیرگذار بود که بعدها دیدم بسیاری نویسنده‌های بزرگ جهان مثل کارلوس فوئنتس دقیقا روی همین کتاب انگشت می‌گذارند و می‌گوید: کنت مونت کریستو از آن رمان‌هایی است که هنوز هم خواندنی است و جالب است چون امریکایی‌ها ٣٠ سال قبل از ما این کتاب را خواندند. بعد ما در سال‌های دهه ١٩٥٠ آن را خواندیم. این رمان از آن رمان‌هایی است که روی من و نسل من خیلی تاثیرگذار بوده است."

از گذشته به حال می‌رسیم و به نمایشگاه کتاب که امسال سی‌امین دوره آن برگزار می‌شود که هم موجب خوشحالی است و هم غم‌انگیز چراکه همچنان وضعیت کتاب و کتابخوانی نگران‌کننده و اندوهناک است. سرانه مطالعه تغییر زیادی نکرده و تیراژ انتشار کتاب همچنان رقم ناچیزی است.

اما کوثری مقصر انگشت اتهام را به سمت خودمان می‌گیرد. او دنبال این نیست که تقصیر را به گردن دیگری بیندازد: "اگر در سی‌امین دوره نمایشگاه کتاب هنوز رشد سرانه مطالعه پایین است، اشکال کار خود ما هستیم. تحصیلکرده‌های ما ضدکتاب‌ترین تحصیلکرده‌های جهان هستند. در خانواده خودتان ببینید همه جوان‌ها لیسانس گرفته و تحصیلکرده‌اند اما ببینید چند درصد آنها یک جلد کتاب را خوانده‌اند. مساله این است که برخلاف تصورات خودمان که ظاهرا جامعه‌ای همگام با صنعت و ماشین و اتومبیل و اینترنت هستیم اما به راستی همپای اینها مدرن نشدیم."

کوثری هم مانند تعدادی دیگر از چهره‌های فرهنگی به این موضوع اشاره می‌کند که بسیاری از مردم ما برای فرهنگ هزینه نمی‌کنند. آنها هرچند برای تهیه یک شام متوسط در رستوران هزینه بالایی متقبل می‌شوند اما حاضر نیستند همان مبلغ را برای خرید کالایی فرهنگی مانند کتاب هزینه کنند. مساله را با واژگان آقای مترجم می‌خوانیم: "ما مردمی هستیم که دنبال فرهنگ نمی‌رویم. قبلا تیراژ کتاب ٢٠٠٠ تا بود اما حالا شده ١٠٠٠تا. من دیده‌ام پدر برای بچه‌اش کتاب می‌خرد چون بچه است و می‌خواهد اما وقتی همین پدر می‌رود و برای خودش کتابی بردارد، وقتی قیمت آن را می‌بیند، می‌گوید ‌ای آقا چه خبر است، کتاب ٦٠٠٠٠ هزار تومان؟؟ همین آقا برای یک وعده غذا یک پیتزای ١٠٠ هزار تومانی می‌خرد."

با این وصف، دیگر خیلی هم فرقی نمی‌کند که نمایشگاه کتاب تهران در چه محلی برگزار شود. پس نباید مدام غر بزنیم و شکایت کنیم که نمایشگاه چرا در محلی دور مانند مجموعه شهر آفتاب برپا می‌شود. این موضوعی است که کوثری در بخش پایانی صحبتش به آن اشاره دارد: "خب مشکل از ما است، مشکل از دولت نیست، دولت نمایشگاه کتاب را در باغ‌های شمیران هم بگذارد در بهترین محل تهران هم بگذارد، کسانی که باید به آنجا بروند، مردم ما هستند. من می‌گویم ما خودمان کتابخوان نیستیم."

اعتماد/ بهار سرلک