سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین:  ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی معروف به فرخی سیستانی از غلامان امیرخلف بانو آخرین امیر صفاری بود. علی بن جولوغ، از سر ناچاری شعری در قالب قصیده سرود و آن را "با کاروان حله" نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر صفاری تقدیم کرد. معروف است که روز بعد علی بن جولوغ قصیده‌ای به نام "داغگاه" ساخت و آن را برای امیر صفاری خواند. امیر صفاری چهل کره‌ اسب به علی بن جولوغ هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.

علی بن جولوغ نیز با تخلص فرخی در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر می‌گفت. محمود غزنوی او را به ملک‌الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ ق، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.

روایت شده‌است که فرخی علاوه بر شاعری آوازی خوش داشت و در نواختن بربط مهارت داشت. دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت است که در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیب‌بند، و ترجیع‌بند سروده شده‌است.

 

ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهـار آید

کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید

کلید باغ را فردا هـزاران خواستار آید

تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید

چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید   

ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هـزار آید

کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شـمار آید      

چنان‌دانی که هرکس را همی زو بوی یار آید

بهـار امسال پندار همی خوشـتر ز پار آید           

وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید

بدین شـایستگی جشنی بدین بایستگی روزی       

ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی