سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مجموعه داستان "سودابه سیاوش را کشت" اثر هادی خورشاهیان در انتشارات نگاه منتشر شد.

بخشی از کتاب "سودابه سیاوش را کشت" با هم می‌خوانیم :" "بهمن شعله‌ور" اسم یک آدم است. یک مترجم که کتاب‌های خوبی را به خوبی ترجمه کرده است. این را گفتم که بدانید خودم می‌دانم، امّا الان من اصلاً نمی‌خواهم درباره‌ی این مترجم مشهور حرف بزنم. می‌خواهم درباره‌ی بهمنی حرف بزنم که شعله‌ور بود. حواس‌تان نرود به بهمن پنجاه و هفت که انقلاب شد. خودم هم خیلی مطمئن نیستم بهمن شعله‌ور مورد نظر من به این دو تا بهمن شعله‌ور ربط دارد، یا ندارد. اگر دنیای خواب به دنیای بیداری ربط داشته باشد، شاید این دو تا بهمن هم به بهمن مورد نظر من ربط مستقیم یا غیر مستقیم پیدا کنند. حالا توضیح می‌دهم خودتان بهتر متوجه موضوع می‌شوید.

یک شب خواب دیدم تنهایی بلند شده‌ام رفته‌ام کوه. نه این که با ابزار و اَدوات رفته باشم مثلاً فتح قلّه. همین طوری با یک کوله‌پشتی رفته بودم با ماشین تویوتای آبی‌ام تا پای کوه و بعد از راه باریک پیچ‌درپیچی داشتم می‌رفتم توی دل کوه. راه تا یک جایی فقط گِل و شُل بود، ولی از یک جایی دیگر برف نشسته بود روی و توی راه. نمی‌دانم چقدر جلو رفتم که ناگهان نمی‌دانم در کجای جهان انفجاری رخ داد و بهمن فرو ریخت. بهمن همین طور که فرو می‌ریخت، حالا بر اثر انفجار یا شاید اصطکاک، آتش گرفت و تبدیل شد به بهمن شعله‌ور. حالا شاید اگر من خودم در تظاهرات روزهای انقلاب شرکت نکرده بودم، یا "خشم و هیاهو"ی "ویلیام فالکنر" را با ترجمه‌ی "بهمن شعله‌ور" نخوانده بودم؛ برای شعله‌ور بودن بهمن، صفت دیگری انتخاب می‌کردم. حالا مثلاً بهمن سوزان یا بهمن آتشین یا حالا هر چیز دیگری.

سودابه سیاوش را کشت

به هرحال چیزی که الان خیلی مهم است این است که من گرفتار بهمن شعله‌ور شدم و اگر توی تلویزیون دیده باشید، معمولاً کسی که گرفتار بهمن می‌شود نجات پیدا نمی‌کند و اگر هم نجات پیدا کند، حدّاقل مرگ را به چشم دیده است. این البته درباره‌ی کسانی صدق می‌کند که گرفتار بهمن شده‌اند، وگرنه در طول و عرض تاریخ و جغرافیا، کسی تا حالا بهمن شعله‌ور را تجربه نکرده است جز من.

خلاصه این که الان شما دارید تجربیات منحصر به فردی را می‌خوانید که تجربه کردنش از عهده‌ی بشر خارج است و فقط طبیعت می‌تواند این تجربه را نصیب کسی کند. "

در نگاهی اتوبیوگرافیک، نویسنده این اثر می‌نویسد: "پنج شنبه پانزدهم شهریور هزار و سیصد و پنجاه و دو هادی خورشاهیان، شاعر و نویسنده معاصر! در بیمارستان شیروخورشید گنبدکاووس به دنیا آمد.

ما از همان اولش پا شدیم رفتیم نیشابور. از سال هفتاد و هفت هم پا شدیم آمدیم تهران. از سال هزار و سیصد و هفتاد مطالبم در مطبوعات به چاپ می رسد. تا الان هم چهل–پنجاه جلد کتاب چاپ کرده ام در حوزه های مختلف: شعر، داستان، نقدادبی و ادبیات کودک و نوجوان.

لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی‌ام را از دانشگاه تهران گرفته‌ام. حالا هم دانشجوی ارشد زبان شناسی همگانی دانشگاه آزاد هستم. مثل همه شاعران و نویسندگان معاصر، چند جایی داور بوده‌ام و چند جایی هم مقام(!) آورده‌ام.

داستان و شعر را با هم شروع کردم و هر دو را جدی گرفتم، حالا دیگر قضاوتش با خودتان که کدام‌شان ‌‌‌(یا هیچ کدام!) مرا جدی تر گرفته اند. (اصلا ببینید گرفته‌اند!) من که تصمیم ندارم هیچ کدام‌شان را ول کنم بروند خوش بگذرانند!

آن سال‌ها که مطلب چاپ کردن در مطبوعات رسم بزرگان(!) بود، در صد تا مجله و پنجاه تا روزنامه (تعجب نکنید! به جان خودم ما پنجاه تا روزنامه داشتیم!) مطلب چاپ کرده‌ام."

کتاب "سودابه سیاوش را کشت" را می‌توانید با قیمت 8500 تومان تهیه کنید.