به گزارش هنرآنلاین، نشست «بررسی جایگاه پیامبر(ص) در شعر فارسی» از سلسله نشست‌های «تکیه کتاب» ویژه هفته وحدت، دوشنبه (دهم مهرماه ۱۴۰۲) با حضور مرتضی امیری‌اسفندقه، زهیر توکلی و سیدوحید سمنانی در سرای کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

بیدل دهلوی دوست‌دار پیامبر(ص) بود

در ابتدای این نشست، مرتضی امیری‌اسفندقه درباره چشم‌انداز بیدل دهلوی نسبت به حضرت محمد(ص) توضیح داد و گفت: بیدل در سرزمین مرتاضان بزرگ، عاشق حضرت محمد‌(ص) شده بود و به صورت شگفت‌انگیز نقل می‌کند که خواب پیامبر(ص) را دیده است و می‌گوید «زبانم قابلِ حمد خدا شـد / که با نام محمّد، آشنا شد». بیدل از نظر شناخت بیان نام حضرت محمد(ص) و شناخت روابط پنهانی وزن و موسیقی شعر به حدی آگاه بود که کلمه مقدس، متبرک، مهربان و خوش‌بوی «محمد» را در جایی از بیت به کار برده که بعد از شنیدن آن باید صلوات بفرستید؛ این نکته نشان از این دارد که بیدل دوست‌دار پیامبر(ص) بود. «بیدل‌ کسی به عرش حقیقت نمی‌رسد / تا خاک راه احمد مرسل نمی‌شود». بیدل در این حد پیامبر(ص) را دوست داشت.

این شاعر ادامه داد: بیدل این سخن پاکیزه و پالایش یافته رسول اکرم(ص) که فرموده‌اند «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها» را فراموش نکرد و به آن پرداخت و دیگران نیز آن را به شیوه‌ها، شگردها، شکل‌ها و فرم‌های مختلف تفسیر کردند. یکی از این شاعران «هلالی جُغتایی» بود که به جرم تشیع کشته شد و این شعر را سروده است:

 «محمد عربی آبروی هر دو سراست / کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او

شنیده‌ام که تکلم نمود همچو مسیح / بدین حدیث لب لعل روح‌پرور او

که من مدینه علمم، علی درست مرا / عجب خجسته حدیثی‌ست! من سگ در او ».

مرتضی امیری‌اسفندقه در پایان سخنان خود گفت: شهریار هم گفته است: «من سگی ولگردم و ایستاده‌ام با گردن کج/ بو کزان مطبخ سرا بر سر زنندم استخوانی». بیدل دهلوی در چند رباعی بسیار باشکوه، حضرت علی(ع) را در کنار حضرت محمد (ص) ستایش می‌کند و می‌گوید:

«بیدل! رقمِ خفی، جلی می‌خواهی؟/ اسرار نبی، رمز ولی می‌خواهی

خلق آینه است، رمز (احمد) دریاب/ حق فهم، اگر فهم(علی) می‌خواهی».

 

مبدا همه تعالیم عرفانی به حضرت محمد(ص) ختم می‌شود

در ادامه این نشست، زهیر توکلی بیان کرد: درباره نسبت شعر فارسی با حضرت محمد(ص) در چند دسته‌‌بندی می‌توان صحبت کرد. اولین آن، قصایدی است که در مدح رسول الله(ص) گفته شده و معروف‌ترین آنها قصاید خاقانی است. همچنین ترکیب‌بند جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی نیز در این زمینه است. دوم، بخش مدح  منظومه‌ها است؛ به این صورت که بعد از حمد خداوند، بخشی را در مدح رسول الله(ص) بیان می‌کردند و پس از آن مدح چهار خلیفه و عده‌ای هم مانند عطار در «مصیبت‌نامه» علاوه‌بر مدح چهار خلیفه، مدح امام حسن مجتبی‌(ع) و امام حسین‌(ع) را نیز ذکر می‌کردند.

این شاعر ادامه داد: معجزه، معراج و شفاعت در این مدح‌ها برجسته می‌شدند و عده‌ای از شاعران تمام هنرنمایی‌های خود را در مدح معراج به کار برده‌اند. به طوری که نظامی گنجوی در مدح پیامبر(ص) عنان از کف می‌دهد. همه کتاب‌های عطار با حمد و مناجات شروع می‌شود و به پایان می‌رسد. او در یکی از مثنوی‌های خود خطاب به رسول الله(ص) می‌گوید که یا رسول اکرم(ص) من هم اسم تو هستم؛ حق نام من را نگه‌دار و شفاعتم کن. در متون تصوف، تمام طریقت‌ها و سلسله‌های طریقی تصوف به حضرت محمد(ص) منتهی می‌شود. از این جهت، چهره رسول الله(ص) در متون عرفانی فارسی، چهره استاد کل است. مبدا همه تعالیم عرفانی و آموزه‌های طریقت و حقیقت به حضرت محمد(ص) ختم می‌شود. از طرف دیگر یک بحث تفضیل و برتری دادن حضرت محمد(ص) نسبت به سایر پیامبران مطرح می‌شود. مولانا می‌گوید: «نام احمد نام جمله انبیاست / چونکه صد آمد نود هم پیش ماست». این تفضیل در کتاب «مصیبت نامه» عطار نیز خود را نشان می‌دهد. مسئله نبوت در کتاب «مصیبت نامه» بیان شده و عطار حتی قبل از ابن عربی به آن پرداخته و حال و مقام هر کدام از انبیاء را بیان کرده است.

شعر علوی به نسبت شعر نبوی حرف اول را می‌زند

وحید سمنانی در ادامه این نشست با بیان اینکه اگر چه گستره مانا و پویای ادبیات فارسی بخش عمده‌ای از جایگاه پیامبر(ص) در شعر فارسی را به دوش می‌کشد اما کار نکرده بسیار است، گفت: از آغاز تا امروز شعر نبوی آنگونه که باید، رشد و نمود نداشته است. بررسی جایگاه پیامبر(ص) در شعر فارسی بحث شگفت‌انگیزی است. پیش از اینکه بخواهیم شعر فارسی را از دریچه شعر اسلام نگاه کنیم، آثار باقیمانده در عرصه ادبیات که به زبان فارسی میانه و فارسی باستان است ما را به یک حقیقت شگفت می‌رساند. ما شرقی‌ها به خصوص ما ایرانی‌ها در فرهنگ ایرانی نه در چهارچوب مرزهای سیاسی بلکه همواره در نوشته‌های مکتوب خود و آنچه که به یادگار مانده، خدا را ستوده‌ایم. به عبارتی حضور یک نیروی والا از همان آغاز در ادبیات ما دیده می‌شود. آنچه از آثار فارسی میانه به دست ما رسیده نشان می‌دهد اکثر آثار ما ریشه در دین دارد. به دلیل اهمیت انعکاس و نیاز به مانایی دین، به نوشتن آن روی آوردند و حتی در قدیمی‌ترین حماسه‌‌های بشر نظیر «گیلگمش» حضور خداوند حضوری پررنگ است.

سمنانی به تفاوت ادبیات بعد از اسلام و پیش از اسلام در این زمینه اشاره کرد و ادامه داد: پیش از اسلام در فرهنگ خودمان ادبیاتی بی‌واسطه و گره خورده به خدا می‎‌بینیم. اما بعد از اسلام در فارسی می‌بینیم یک واسطه‌ای وجود دارد و پیامبر اکرم(ص) بین تمام مذاهب مشترک است. نخستین زمزمه‌های جدی آنچه که امروز به ادبیات آیینی معروف است از پیامبر(ص) آغاز شد چرا که همه او را قبول داشتند. ابوالحسن کسایی مروزی در مدح پیامبر (ص) ابیاتی دارد و شعرای دیگری که شعر مستقلی جز برای پادشاه، وزیر و سپهسالار نداشتند اگر می‌خواستند درباره یک چهره دینی شعر بگویند آن چهره حضرت محمد(ص) بود. باید بپذیریم جلوه و خورشید حضور پیامبر(ص) در زندگی‌ها و روایت‌های زندگی پیشینیان به حدی پررنگ بوده که کمتر منعکس شده است.

این شاعر بیان کرد: در ادبیات دینی ما در حوزه تشیع، به خصوص در ۳۰۰ سال گذشته از صفویه تا به امروز و به خصوص دوره قاجار به موضوع ادبیات عاشورا پرداخته شده است. اما در دایره کلی‌تر که اسلام را در بر بگیرد، شعر علوی به نسبت شعر نبوی حرف اول را می‌زند. شاید دلیل آن پررنگ بودن شخصیت پیامبر(ص) است. بنابراین شعرهایی که درباره رسول الله(ص) به دست ما رسیده است غالبا تکراری هستند و حرف تازه‌ای ندارند. در قصاید و آغاز منظومه‌ها مدح و ثنای پیامبر(ص) را می‌بینیم. در مدح، شخصیت رسول الله(ص) را توصیف و سپس داستان را بررسی و به آن اشاره می‌کنند. بنیانگذار این شیوه بیان، نظامی گنجوی است؛ او پیروان زیادی داشت و عده زیادی تلاش کردند بعد از او «پنج گنج» را بنویسند و در توصیف پیامبر(ص) دقیقا مضامین مورد اشاره نظامی گنجوی را به بیان دیگر گفته‌اند. اگر نظامی در آثار خود به معراج رسول اکرم(ص) پرداخته هر کسی که به آثار نظامی مراجعه کرده نیز از معراج پیامبر سخن گفته است. اینکه این شاعران از مسئله پیامبر(ص) غافل نبودند، خوب است اما باید بپذیریم که شعر جای تحول و نوآوری است. آیا شخصیت و معجزات حضرت محمد(ص) در همان معجزاتی که در ابتدای مثنوی‌ها بیان شده محدود می‌شود؟ بنابراین می‌توان گفت به جز نظامی گنجوی مابقی شاعران کمتر سراغ فضا و اطلاعات تازه رفته‌اند. به همین دلیل در این دایره سرشار از شگفتی، محدود به تکرار یکسری از اتفاقات و معجزات خاص هستیم.

وی عنوان کرد: غالبا آغازینه این منظومه‌ها خالی از لفظ‌پردازی‌های شاعرانه است و شاعر همه تلاشش را می‌کند تا با زبان کوچه بازاری و مردمی در مقایسه با ابیاتی که در دل منظومه گنجانده، شعر بگوید. به عبارتی به گونه‌ای شعر می‌‌گوید که همه آن را بفهمند و از ابزار کلام عقب‌نشینی و به توصیف بسنده می‌کند. اما در حوزه قصاید و ثنای پیامبر(ص) مجال توصیف فراخ‌تر است و شاعر لفاظی بیشتری دارد. در این زمینه شعرهای جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی و قصاید خاقانی مشهور هستند. تعداد اندک‌تری از شاعران ماضی ما توفیق زیارت مزار پیامبر(ص) را داشتند اما این توفیق نصیب خاقانی شد و انعکاس این زیارت در اشعارش بی تاثیر نبود.

سمنانی در ادامه سخنان خود گفت: آنچه که پیش از روی کار آمدن دولت صفوی و استقرار مذهب رسمی در مرزهای سیاسی کشور می‌بینیم این است که ۹۰ درصد شعرا در آغاز دیوان خود این سنت را حفظ کردند و به پیامبر اکرم(ص) عرض ادب کردند. این سنت در بین شعرای هندو مذهب هندی جاری است. این سنت، سنت پسندیده‌ای بود که با روی کار آمدن صفویه کم رنگ شد. قرار بر این بود که در یک قرارداد نانوشته‌ای نشانه‌های شیعی در ادبیات برجسته باشد اما این برجستگی با کم رنگ شدن شعر نبوی همراه شد. این کم رنگ شدن اتفاق خوبی نبود چرا که نقطه وحدت ما بود.

وی همچنین مطرح کرد: در ادبیات ۴۰ سال گذشته، شعر فاطمی و شعرهای فاطمی داریم که در طول تاریخ ادبیات نمونه ندارند. بهترین نمونه‌های شعر فاطمی و علوی برای دوران ماست. اگر شعرهای علوی و شعرهایی که امروزه سروده شده‌اند را با دوره خراسانی بسنجیم، می‌بینیم که شعرای ما چه کرده‌اند و چه زوایایی را کشف کرده‌اند و به وجد می‌آییم. اما در دوره خراسانی از کلمه‌هایی که پیش روی ما قرار دارند سرافکنده می‌شویم. در دوره‌های بعدی می‌بینیم شاعران به این نکته پی می‌برند که لازم نیست برای مدح و ثنا همه داشته‌های ذهنی، دینی و اعتقادی خود را بشکنند. 

وحید سمنانی در پایان گفت: قوت اصلی شعر بعد از انقلاب شعر مذهبی است که با زاویه نگاه تازه‌ای در شکل، تنوع و تعداد بروز پیدا کرد. اما شعر نبوی جایگاه چندانی در شعر انقلاب نداشت تا اینکه حدود سال‌های ۱۳۸۵ سال پیامبر(ص) نام‌گذاری و بعد از آن به موضوع رسول اکرم(ص) پرداخته شد. به موازات شعر مذهبی در این حوزه هم نوآوری می‌بینیم اما کافی نیست. شعر نبوی به عنوان یکی از برجسته‌ترین نقاط ادبیات فارسی هنوز به جایگاه اصلی خود دست پیدا نکرده است و جا دارد شاعران بیشتر به آن بپردازند.