گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سه کتاب، مجموعه شعر «خورشید و گل‌‌هایش» اشعار روپی کائور و «آینه‌های بیکران: زندگینامه منیر شاهرودی فرمانفرمائیان» نوشته زارا هوشمند (انتشارات مروارید) و «دایه تمام عیار» تالیف لیلا سلیمانی (نشر جمهوری) امسال با ترجمه زیبا گنجی منتشر شده‌اند. پیش‌تر کتاب‌هایی همچون «بادبادک‌باز»، «دعای دریا»، «و آوا در کوه‌ها پیچید» و «هزار خورشید تابان» آثار خالد حسینی، «مرد بی‌وطن» و «جوجو رو نیگا» آثار کورت ونه گوت، «چاندرا» اثر مری هندری، «وقتی از عشق حرف می‌زنیم» اثر ریموند کارور، «دوستی سلامت می‌کند» گلچینی از کلمات قصار با ویراستاری سعید سعیدپور و «داستان‌های کوتاه ادگار آلن‌پو» با ترجمه او نشر یافته‌اند. به‌بهانه برگردان کتاب روپی کائور که به‌تازگی منتشر شده با گنجی گفت‌وگویی داشتیم.

خانم گنجی، روپی کائور شاعری است که بسیار ساده و مستقیم با مخاطب خود صحبت می‌کند و در قالب اشعاری که از او منتشر شده از زندگی شخصی خود گفته است. درباره این شاعر بیشتر برایمان بگویید.

روپی کائور در ۵ اکتبر ۱۹۹۲ در پنجاب هند به دنیا آمد. در چهار سالگی همراه پدر و مادرش به کانادا مهاجرت کرد. ابتدا به تصویرگری علاقه داشت و از شعر به‌صورت تفننی بهره می‌برد؛ اما وقتی به سن بیست سالگی رسید و با شاعران نامداری چون آنیس نین و ویرجینیا وولف آشنا شد، به شعر علاقه شدیدی پیدا کرد. اولین کتابش با عنوان «شیر و عسل» در سال ۲۰۱۴ به چاپ رسید و با اقبال زیادی مواجه شد. بیش از یک میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفت. این کتاب که به سی زبان ترجمه شده به مضامینی چون عشق و حرمان، زخم و التیام، زنانگی، مهاجرت و تحول می‌پردازد. «دومین کتاب او به نام «خورشید و گل‌هایش» در سال ۲۰۱۷ نشر یافت. این کتاب که مضامین مجموعه قبلی را دنبال می‌کرد نیز رضایت مخاطبان زیادی را به همراه داشت. روپی کائور شاعری جوان و موفق است در مصاحبه‌ای گفته است: «من در دوران تحصیلی‌ام علاقه وافری به درس و کلاس انگلیسی داشتم اما درک شعرهای انگلیسی برایم دشوار بود». بنابراین وقتی خودش به شعر روی آورد، می‌خواست شعرهای ساده، کوتاه و همه فهم بگوید. شعرهای او بسیار ساده و صمیمی و دلنواز هستند و تا جایی که امکان دارد از ایما، ایهام، استعاره و کنایه‌های ادبی دوری می‌کند. او پیرو آیین «سیک» است. این کیش در رشد شخصی و معنوی این شاعر نقش به‌سزایی داشته و به آثار او غنا و ژرفای خاصی بخشیده است.

چرا این شاعر، کتاب «خورشید و گل‌‌هایش» را به پنج بخش «پژمردن»، «فرو ریختن»، «ریشه کردن»، «برخاستن» و «شکفتن» تقسیم کرده است؟

فکر می‌کنم این پنج بخش تعبیری است از زندگی یک مهاجر. کسی که مهاجرت می‌کند به درختی می‌ماند که آن را از خاک جایی در می‌آورند و سپس در خاک سرزمین دیگری می‌کارند. به نظرم کتاب «خورشید و گل‌هایش» یک سفر درونی است؛ سفری به درون اعماق اندیشه‌ها، افکار و احساسات شاعر. این را هم اضافه کنم ویراستاری کتاب را سعید سعیدپور از استادانم انجام داده که از او بی‌نهایت سپاسگزارم.

کتاب «آینه‌های بیکران» زندگینامه منیر شاهرودی فرمانفرمائیان نیز امسال با ترجمه شما نشر یافت و با اقبال خوبی هم مواجه شد. در مورد محتوای این کتاب و اهمیت ترجمه آن توضیح دهید؟

این کتاب به قلم زارا هوشمند به انگلیسی نوشته شده و در سال ۲۰۰۷ در امریکا به چاپ رسیده است. در همین سال منیر شاهرودی فرمانفرمائیان کتاب را برای ترجمه به انتشارات مروارید سپرده بود که من با همکاری پریسا سلیمان‌زاده این اثر را ترجمه کردیم. برگردان کتاب یک سال طول کشید ولی متاسفانه به‌دلایلی بعد از ۱۴ سال چاپ شد. وقتی منتشر شد در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید. «آینه‌های بی‌کران» ریشه در تاریخ و فرهنگ و هنر کشور دارد برای همین برایم بسیار ارزشمند است.

چه شد تصمیم گرفتید کتاب «دایه تمام عیار» نوشته لیلا سلیمانی را ترجمه کنید؟

این کتاب را محمدرضا اربابی رئیس انجمن صنفی مترجمان از سوی نشر جمهوری به من معرفی کرد. نویسنده کتاب، سوم اکتبر سال ۱۹۸۱ در رباط مراکش به دنیا آمده و در هفده سالگی برای مطالعه علوم سیاسی و مدیریت رسانه به فرانسه مهاجرت کرده است. او در دانشگاه پلی‌تکنیک مشغول به تحصیل شد. مدتی به عنوان بازیگر شروع به کار کرد ولی خیلی زود به کار روزنامه‌نگاری روی آورد. «دایه تمام عیار» دومین کتاب سلیمانی است که به زبان فرانسه نوشته شده و «گنکور» معتبرترین جایزه ادبی فرانسه را گرفته است. او اکنون در مقام روزنامه‌نگار و مفسر خبری در زمینه حقوق زنان و حقوق بشر فعالیت می‌کند. به‌عنوان نماینده ویژه امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه، برای ترویج زبان و فرهنگ فرانسه برگزیده شده است. در حال حاضر با همسر فرانسوی و دو فرزندش در پاریس زندگی می‌کند.

درباره محتوای این رمان بگویید.

رمان «دایه تمام عیار» داستان یک خانواده است. زوج جوانی که دو بچه دارند. مادر بچه‌ها بعد از به دنیا آمدن دومین فرزندش تصمیم می‌گیرد کار وکالتش را از سر بگیرد و به یک پرستار بچه نیاز دارند. آن‌ها بعد از آگهی دادن و مصاحبه‌های زیاد با تعدادی زن، لوییز را انتخاب می‌کنند. لوییز یک زن ریزنقش، مودب، ساکت و کاربلد است که در همان برخورد اول خودش را در دل آن‌ها جا می‌کند. لوییز دایه‌ای تمام عیار و آشپزی چیره‌دست است. به مرور زمان، لوییز و افراد خانواده خیلی به هم وابسته می‌شوند. در عین حال تنش‌هایی به وجود می‌آید و بذرکینه، نفرت و حسادت هم در ذهن‌شان کاشته می‌شود. تا جایی که پرستار بچه‌ها دست به کاری شوکه‌کننده می‌زند که مسیر زندگی همه عوض می‌شود. این رمان بسیار خواندنی، مخاطب را به فکر فرو می‌برد و تا مدت‌ها او را رها نمی‌کند.