گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امام رضا (ع) در یازدهم ذی‌القعده الحرام سال ۱۴۸ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. پدرشان حضرت امام موسی بن جعفر (ع) و مادرشان نجمه خاتون هستند.

حضرت امام رضا (ع) در زمان منصور به دنیا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشید و مامون زندگی کردند و این زمانی بود که فرهنگ و فکر اسلامی به خوبی پایه گرفته بود و در آن زمان موسسان مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌کردند. امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) پناه اهل فکر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی که اهل فقه و شرع را هدایت و توجیه می‌کردند به محور آن‌ها تبدیل شده بودند. مدت امامت ایشان بیست سال بوده است.

امام هشتم دارای لقب‌های متعددی است از جمله معروف‌ترین آن‌ها، رضا، غریب الغربا، شمس الشموس و معین الضعفا هستند. گفته‌اند ایشان را به این جهت «رضا» لقب داده‌اند که خدا از امام راضی است. ضامن آهو نیز یکی از القابی است که در میان توده مردم به امام هشتم حضرت امام علی‌بن‌موسی الرضا (ع) نسبت داده شده و حتی برخی از محققان این لقب را برگرفته از داستان‌های گوناگونی می‌دانند که در کتب تاریخی نقل شده است.

سراج‌الله، نورالهدى، قرة‌عین المومنین، رضى، فاضل، صابر، وفى و صدیق برخی دیگر از القاب امام محسوب می‌شوند. معانى این القاب عبارت است از چراغ پروردگار، نور هدایت و راهنمایى، نور چشم مومنان، بخشنده، بردبار، با وفا، دوست. یکی از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. این لقب نشان‌گر ظهور علم و دانش ایشان است. جلسات مناظره متعددی که امام رضا (ع) با دانشمندان بزرگ عصر خویش، به‌ویژه علمای ادیان مختلف انجام داده‌اند و در همه آن‌ها با سربلندی تمام بیرون آمدند.

صلوات خاصه امام رضا (ع) یکی از دعاهای مشهور و متداولی است که مسلمانان برای توسل به ایشان ذکر می‌کنند. این صلوات را ابن قولویه از امام جواد (ع) نقل کرده است که ایشان توصیه فرموده‌اند که بر امام رضا (ع) این چنین صلوات فرستاده شود.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‌

بارالها درود و رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا پسندیده پیشوای پارسا و منزه

وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ

و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید

صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‌

درود و رحمتی فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپی و دنبال هم همچون بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.

در زمینه ادبیات کتاب‌های فراوانی با محوریت امام هشتم نگارش یافته، از جمله «رضا، رضا» داستانی بر اساس زندگی امام رضا (ع) نوشته فریبا کلهر را می‌توان نام برد. رمان داستانی سعید تشکری با عنوان «ولادت» و رمان بلند «اقیانوس مشرق» اثر مجید پورولی نیز از رمان‌های مطرح با موضوع زندگی حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است. کتاب «ضامن آهو» نیز معرف ۱۱۰ اثر هنری مطرح در زمینه‌های خطاطی، تهذیب، نگاره، عکاسی و دیگر زمینه‌های هنری با موضوع امام هشتم است.

معرفی ۲۵ عنوان کتاب با محوریت زندگی امام رضا (ع):

۱- «از چشمه تا دریا: حکایاتی از زندگی امام رضا (ع)» نویسنده غلامرضا حیدری‌ابهری زیرنظر سیدمحمود مرویان‌حسینی، آستان قدس رضوی

۲- «الفبای آهوهای بست پایین: مجموعه گفتارهای ادبی رضوی عرض ادب الفبا با آستان امام رضا (ع)»،‌ نویسنده سیدمحمد سادات‌اخوی، انتشارات آستان قدس رضوی

۳- «الگوی کاربردی مناظره برگرفته از مناظرات امام رضا (ع)» نویسنده فریبا رضازاده‌کهنکی، به نشر

۴- «امام رضا (ع)» نویسنده محمدرضا ناجی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی

۵- «امام رضا (ع)» شاعر رضوان داستانپور، اکرام

۶- «امام رضا (ع) (تاریخ و سیره)» نویسنده محمدباقر پورامینی، دفتر نشر معارف

۷- «امام رضا (ع) چگونه شخصیتی داشتند؟» گردآورنده هانیه علیزاده‌نوروزبلاغی

۸- «امام رضا (ع) در آثار دانشمندان اهل سنت» نویسنده محمدرضا عطایی، به نشر

۹- «امام رضا (ع) و ایران» نویسنده سیدحسین حر، دفتر نشر معارف

۱۰- «امام رضا (ع) و زندگی: گزارش‌ها و داستان‌هایی کوتاه از زندگی و شیوه رفتاری امام رضا (ع)» نویسنده مهدی غلامعلی، به نشر

۱۱- «امام رضای مهربان» شاعر سیدمحمد مهاجرانی، جمال

۱۲- «نگاهی به زندگی امام رضا (ع)» گردآورنده عباس قمی به‌اهتمام سعید محمدی، افرود

۱۳- «امام هشتم (ع): زندگینامه / معجزات و کرامات / سیمای امام رضا (ع) در شعر شاعران» نویسنده علی مقصودی، روزگار

۱۴- «جایگاه هدایتی امام رضا (ع) در برون‌رفت از بحران‌های اعتقادی» نویسنده نجمه رشیدی‌کیا، به نشر

۱۵- «چهل چراغ» چهل حدیث گهربار امام رضا (ع) نویسنده علیرضا رادمان، گراد

۱۶- «چهل حدیث در فضیلت زیارت امام رضا (ع)» نویسنده سیدجعفر موسوی‌نسب، همای غدیر

۱۷- «مهر ولایت در آسمان ایران (نگاهی به زندگانی و ابعاد شخصیتی حضرت رضا (ع)»، نویسنده علی کریمی‌جهرمی، بوستان کتاب

۱۸- «چکیده زندگانی امام رضا (ع)» نویسنده حسین استادولی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر

۱۹- «کبوتران خونین بال حرم» جلوهایی از محبت شهدا به ساحت مقدس علی‌بن موسی‌الرضا (ع) و کرامات آن حضرت به آنان، نویسنده:حسین نظری، ستارگان درخشان

۲۰- «یک قمقمه دریا» صد قصه و نکته از زندگی امام رضا (ع) نویسنده محمدهادی زاهدی، به نشر

۲۱- «درد دل‌هایی ناتمام با امام رضا (ع)» نویسنده سیدمحمد سادات‌اخوی، انتشارات آستان قدس رضوی

۲۲- «آئینه مهر» (نگاهی به القاب امام علی بن موسی‌الرضا (ع) نویسنده محسن رجبی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی

۲۳- «احادیث کاشی‌های زرین‌فام حرم مطهر امام رضا (ع)» نویسنده عبدالله قوچانی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی

۲۴- «ادیان از نگاه امام رضا (ع)» نویسنده محمد نجاری‌سهل‌آباد، موسسه فرهنگی انتشاراتی خاتم

۲۵- «از آستان عشق: سیری در زندگی و شعر ملک‌الشعراهای بارگاه امام رضا (ع)«»نویسنده جعفر عشقی و رضا نظامی‌سریدار، طنین قلم

شاعران کلاسیک و معاصر در مدح امام هشتم شیعیان اشعار زیادی سروده‌اند. نمونه‌هایی از این شعرها:

تا شنید از باد پیغام وصال یار گل          

برهوا می‌افکند از خرمی دستار گل

گر نمی‌آید ز طوف روضه آل رسول       

 چیست مهر آن که آورده است بر طومار گل

نخل باغ دین علی موسی جعفر را که هست   

 باغ  قدر و رفعتش را ثابت و سیار گل

آنکه بر دیوار گلخن گردمد انفاس لطف    

عنکبوت و پرده را سازد بر آن دیوار گل

نخل اگر با موم سازی در ریاض روضه‌اش      

 گردد از نشو و نما سر سبز و آرد بار گل

ای که دادی دانه انگور زهر آلوده‌اش      

 کشت کن اکنون به گلزاری که باشد بار گل

وحشی بافقی

 

سلام ٌعلی آل طه ویاسین     

 سلام ٌ علی آل خیر النّبیّین

سلام ٌعلی روضهٍ حلَّ فیها 

 امامً یباهی بِهِ المُلک َوَالدّین

علیّ بن‌موسی الّرضا کز خدایش

رضا شد لقب چون رضا بودش آیین

زفضل و شرف بینی او را جهان  

اگر نبودت تیره چشم جهان بین

پی عطر روبند حوران جنّت   

غبار دیارش به گیسوی مشکین

اگر خواهی آری به کف دامن او       

برو دامن از هر چه جز اوست برچین

چو جامی چشد لذّت تیغ مهرش 

چه غم گر مخالف کشد خنجر کین

جامی

 

علی بن موسی الرضا، ای شهی

که بر درگهت کوسِ دولت زنند

شهی کو جبین بر زمینت نسود

بر او ز آسمان داغ نکبت زنند

بسا شیرمردان که روباه‎وار

به خاکت سرِ عَجز و خجلت زنند

چو بر پای خیزند کروبیان

به سرشان گُلِ فخر و عزت زنند

مرا نیز دریاب در «ری» ز «توس»

بگو تا نه تیغ ملامت زنند

که من زاده خاک پاک توام

رهی، تا که صور قیامت زنند

غریبی تو آنجا، من اینجا غریب

مَهِل کِم چنین طعنِ غربت زنند

مرا دشمنانند، پُر کین و رشک

کِم از هر کران تیر و تهمت زنند

ازیرا که در شعر نام آورم

زعرشم صلای تحیت زنند

حسودانم از مَکمنِ حقد و خبث

سنانِ جفا، تیر طعنت زنند

ولی من چو کوه استوارم، چه بیم

کِم این ابلهان مشتِ شنعت زنند

به لطف تو از کیدشان ایمنم

چه باکم که از هرسویی لَت زنند

سپر دارم از شعر پولادسان

کز آن گنبدِ چرخِ شوکت زنند

همان مشت و لت‎های خود بشکرند

خران جُفته بر کوه صولت زنند

چو روباهِ طاووس محسود، خویش

سر و دُم به خُمِّ فضیحت زنند

اگر بَد کنانند، با خود کُنان

بِهِل غوطه در بحر غفلت زنند

و گر لَت زنانند، سبلت کَنان

لَتِ خود به کوه صلابت زنند

من آنم که از شعر من اختران

به پر نقش ابداع و صنعت زنند

چنان شعر گویم که از لطف آن

«خط نسخ بر ذکر جنّت» زنند

 گَرَم بر زمین نیم کَت نی، چه غم

به چرخم ز زر عرشیان کت زنند

به نام تو آراستم این سرود

ازآن سکه سرِّ صفوت زنند

مهل، یا علیَ بنِ موسی الرضا

که بر کشت من سم و آفت زنند

تو از آن مایی و ما زانِ تو

گواهان بر این مُهرِ صحت زنند

گواهان ِ آگاهِ عرشِ اِله

برآن، مُهر صحت به رغبت زنند

گواهان تاریخ و اخبار نیز

به خاکت سَرِ طوع و طاعت زنند

ز عرش آید آیات معصومی‎ات

وز آن سکه زرِّ عصمت زنند

تو زین بی‎نیازی ولی عرشیان

قدم‎ها به پای ارادت زنند

دریغا که دورم ز کویت، بگو

ندای «طلب کرد حضرت» زنند

پس آنگه نگر، چون پَرَم سوی تو

که گویی صلایم ز جنّت زنند

الا یا علیّ بن موسی الرّضا

که صبح و شبت کوس حشمت زنند

بسا پنج نوبت زنان بر درت

پشیمان، سر ترک و توبت زنند

تو هشتم امامی، دو نوبت کم است

بگو دست کم هفت نوبت زنند!

مرا مانع آیند از نشر شعر

اگرچه به خود خطِّ عُطلت زنند

نتانند شعر مرا خواند و باز

بر آن تیغِ منع از وقاحت زنند

ندانند حتّی الفبای شعر

ولی لاف از اوجِ براعت زنند

نخوانده ز فضل و ادب بسمله

نگر طرفه کِم تای تَمّت زنند

تهیدست جمعی پریشان که لاف

ز فکر و ز فضل و فضیلت زنند

ز حِقد و فرومایگی، وَز حسد

ره من به نام فراست زنند

کسانی که بر من بتازند، تیغ

به شعرِ بلیغ و فصاحت زنند

چو مثلم نبینند، چوبِ فضول

به شعرم مَثَل در بلاغت زنند

علیلان کوتاه فکرند و تیغ

به شعر بلند سلامت زنند

به من لطمه تنها نه از خبث طبع

که بر حسب آیین و عادت زنند

ندانند خِنگ ابلهان، کاین زیان

نه بر من، که بر شعر و فکرت زنند

تویی پور موسی و فرعونیان

رهِ طورِ شعرِ مشیت زنند؟

عصا اژدها کن، که ماران سِحر

به مُعجز بَرَم نیش نیت زنند

اماما مهل کاین سپاه شریر

چنین طبل خبث و خصومت زنند

به دادم رس، ای جامع دین و داد

شبیخون به من این جماعت زنند

ازین دین‎به‎مزدان، ستان داد من

که نشتر به قلب شریعت زنند

تو مپسند کاین بی مروت گروه

چنین آتش اندر مروت زنند

رضا (ع) ای که بر پنجره مضجعت

همه روز و شب چنگ حاجت زنند

مهدی اخوان‌ثالث

 

سلام ای غریب غریبان سلام!

سلام ای طبیب طبیبان سلام!

الا ماهتاب شبستان توس

الا حضرت نور! شمس الشموس

غریبم من از راه دور آمدم

به دنبال یک جرعه نور آمدم

شبم، آه یک جرعه ماهم بده

پناهی ندارم پناهم بده

ببخشا اگر دور و دیر آمدم

جوان بودم، امروز پیر آمدم

منم زائری خام و بی ادعا

کبوتر کبوتر کبوتر دعا

اگر مست و مسرور و شاد آمدم

من از سمت باب الجواد آمدم

من از عطر نامت بهاری شدم

تو را دیدم آیینه کاری شدم

تو این خاک را رنگ و بو داده‌ای

به ایران من آبرو داده‌ای

ببخشای این عاشق ساده را

ببخشای این روستا زاده را

تو را دیدم و روشنایی شدم

علی ابن موسی الرضایی شدم

سعید بیابانکی

 

شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم

شصت و سه سال راه به این سو نداشتم

اقرار می‌کنم که من این های و هوی گنگ

ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم

جسمی معطر از نفسی گاه داشتم

روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم

فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام

حتی برای دیدن خود سو نداشتم

وایا به من که با همه‌ هم زبانی‌ام

در خانواده نیز دعاگو نداشتم

شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش

راهی به این زمانه‌ ناتو نداشتم

نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است

باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟!

می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم

اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا شما که از همه‌کس باخبرترید

من جز سری نهاده به زانو نداشتم

خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟

دیگر سوال دیگری از او نداشتم

محمدعلی بهمنی

 

امشب دوباره شور تغزل گرفته‌ام

حس شروع نغمه بلبل گرفته‌ام

مثل نسیم روی چمن ها دویده‌ام

هر جا رسیده‌ام خبر از گل گرفته‌ام

بر دامن همیشه بهاری و سبز تو

با نور اشک دست توسل گرفته‌ام

از آسمان برای همه ناز می‌کنم

تا گنبد طلای تو پرواز می‌کنم

قاره‌ها ز اوج مناره وزیده‌اند

مردم صدای آمدنت را شنیده‌اند

این زائران خسته، به عشق ولادتت

با عرض تهنیت به حضورت رسیده‌اند

زیباتر از همیشه شده آستان تو

آقا چه قدر ریسه برایت کشیده‌اند

بوی غذای حضرتی و این همه گدا

مهمان نوازهای حرم سفره چیده‌اند

ای کاش در ضیافت تو دعوتم کند

امشب خدا نگاه تو را قسمتم کند

من با تو از حصار غم آزاد می‌شوم

با خواندن سرود تو دلشاد می‌شوم

یک بار از خرابه دل بگذر و ببین

از برکت قدوم تو آباد می شوم

تا آن زمان که بیشه پر از رد پای توست

آهوی دل سپرده صیاد می‌شوم

از سنگ هم گذشتم و آهن شدم ولی

دارم ز جنس پنجره فولاد می‌شوم

عمری‌ست زیر سایه دستت نشسته‌ام

جز تو رضا به هیچکس دل نبسته‌ام

هرگز ز عشق خویش جدایم نمی‌کنی

محتاج بنده‌های خدایم نمی‌کنی

گفتی سه بار دیدن زوار می‌رسی

یا ایّها الرئوف، رهایم نمی‌کنی

دل تنگ روضه‌های حسین و محرمم

راهی خاک کرب و بلایم نمی‌کنی؟

این حرف آخری ست که من با تو می‌زنم

مهمان سفره شهدایم نمی کنی؟

خورشید من بتاب و دلم را سفید کن

وقت زیارت است مرا هم شهید کن

علی صالحی

 

خدا نه این که مرا از گِل زیاده‌تان

که آفرید مرا از غبار جاده‌تان 

وبال گردن تان بودم از همان آغاز

بعید هست بیایم به استفاده‌تان

ببین چه ساده برایت به حرف می‌آیم

فدای این همه لطف و صفای ساده‌تان

خدا نوشت ازل در شناسنامه دل

که ما غلام شماییم و خانواده‌تان 

از آن زمان که از این خاک پاک پا شده‌ام

گدای دائمی حضرت رضا شده‌ام 

بهشت کوچک دامان مادری آقا

تو میوه دل موسی بن جعفری آقا 

شب ولادت تو در مدینه می‌گفتند

ز راه آمده خورشید دیگری آقا 

دخیل بسته‌ام امشب به گاهواره تو

رواست حاجتم از سر برآوری آقا 

اگرچه منشا نور شما یکی باشد

تو بِین باغ خدا طعم نوبری آقا 

که خوانده است ولیعهد خود تو را وقتی

که تو برای خودت یک پیمبری آقا 

تویی که صاحب اوصاف بی حدش خوانند

همان که عالم آل محمدش خوانند 

مهی که چشمه چشم تو در تلاطم شد

طلوع مشرقی آفتاب هشتم شد

محسن عرب‌خالقی