گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: شهناز روستایی نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر، با این توضیح که مجموعه سیاه‌بازی «جادوی شهرزاد» را در انتشارات منوچهری در دست چاپ دارد به هنرآنلاین گفت: این اثر شامل سه نمایشنامه با عناوین «جادوی شهرزاد»، «شهرآشوب» و «چهل گیس» است. هر سه نمایشنامه از داستان‌های «هزارویک شب» برگرفته شدند. 

او درباره مضمون این نمایشنامه‌ها، اظهارداشت: «چهل گیس» داستانی با مضمون عشق عرفانی است بین دو دخترعمو و پسر عمو با نام‌های عزیز و عزیزه که در قالب نمایش سیاه‌بازی بازنویسی شده است. «جادوی شهرزاد» به مادرانی می‌پردازد که دختران‌شان توسط ملک شهرباز، شاه هزارویک‌شب کشته شده‌اند،‌ مادران با کمک ننه بلقیس دایه‌ شهرزاد که او هم دخترش توسط ملک شهرباز کشته شده در قالب یک گروه نمایشی برای گرفتن انتقام خون دختران‌شان وارد بارگاه شاه می‌شوند تا آخرین داستان شهرزاد قصه‌گو را در شب هزارویکم بنا به درخواست شهرزاد برای ملک شهرباز روایت کنند‌. «شهر‌آشوب» داستان غلام دروغ‌گویی است که با یک دروغ یک شهر  و یک حکومت را به هم می‌ریزد‌.

روستایی هم‌چنین از انتشار مجموعه داستان «مثل تگرگ» از سوی انتشارات منوچهری خبر داد و افزود: این مجموعه در سال ۹۲ در سومین دوره‌، جایزه‌ ادبی لیروا (فارسی زبانان جهان)‌ را در بخش مجموعه داستان به خود اختصاص داد. کتاب شامل سه داستان با عنوان‌های «مثل تگرگ»، «بارون می‌آد جر جر» و «خودنویس سبز» است.  

او در مورد محتوای این داستان‌ها، تصریح کرد: «مثل تگرگ» داستانی رئال است و در فضای روستایی زندگی یک زن روستایی را به تصویر می‌کشد. ماه‌زر دختری روستایی که به‌دنبال عشقی یک سویه از یک زندگی ساده روستایی وارد یک دنیای پر زرق و برق شهری در یک خانواده‌ ملاک و مرفه‌ می‌شود و با این تغییر ناخواسته و اجباری درگیر تقابل و تضادهایی می‌شود که زندگی را برای او طاقت‌فرسا می‌کند. در نهایت ماه‌زر با بازگشت  به همان فضای صمیمی روستا در پی التیام زخم‌های خود است. «بارون می‌آد جرجر» براساس یک داستان واقعی نوشته شده و روایتگر زندگی چند کودک است. کودکانی که همه در یک دهکده به دنیا آمدند، در همان دهکده بزرگ می‌شوند و در بالای تپه در همان دهکده به خاک سپرده می‌شوند‌. روستایی در این داستان به خرافات و جهل پدران و مادرانی می‌پردازد که نادانسته کودکان را می‌آزارد و بعضا این خرافات به مرگ کودکان می‌انجامد. هر دو داستان در فضای سال‌های ۵۵ می‌گذرد. «خودنویس سبز» رنگ و بوی دفاع مقدسی دارد. رویا دانشجوی پزشکی دختر جوان و زیبایی است که از شیراز به تهران آمده در تهران به بابک نوازنده‌ تار دل می‌بازد و بعد از رفتن بابک به جبهه برای پیدا کردن او راهی جنگ می‌شود. به‌عنوان پرستار در پشت جبهه مشغول به کار می‌شود و در نهایت زیبایی‌ خود را در یک بمباران از دست می‌دهد. بعد از سال‌ها که بابک از اسارت باز می‌گردد در همسایگی او به‌طور ناشناس زندگی می‌کند.