گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس علیه‌السلام فرزند برومند اول پیشوای شیعیان حضرت امام علی (ع) و حضرت ام‌البنین (س)، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشودند. نیاکان مادرشان از قبیله کلاب در شجاعت و دلیری مشهور بودند. امام علی (ع)، ۱۰ سال پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضرت ام‌البنین (س) ازدواج کردند.

حضرت عباس (ع) در خانه امام على (ع)، تحت تربیت خاص آن حضرت (ع) و در دامان مادری با ایمان، وفادار و فداکار، و در کنار برادرانشان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و خواهر بزرگوارشان حضرت زینب کبری (س) رشد کردند و درس‌هاى بزرگ ایمان، انسانیت، ایثار، صداقت، اخلاق و کمال را از این خاندان پاک فرا گرفتند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

حضرت قمربنی‌هاشم (ع) در سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی و چند سال بعد از شهادت پدرشان امام علی (ع)، با دختر پسر عموی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج کردند. تاریخ‌نگاران در تعداد فرزندان حضرت عباس (ع) اختلاف نظر دارند. برخی، حضرت قمر بنی هاشم (ع) را صاحب دو فرزند به نام‌های عبیدالله و فضل، بعضی عبیدالله، حسن و قاسم، برخی دیگر عبیدالله و محمد، و برخی نیز عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر دانسته‌اند.

کنیه‌ حضرت عباس (ع)، «ابوالفضل» و از القاب ایشان «قمر بنی هاشم»، «قمر العشیره»، «باب الحوائج»، «سقای کربلا»، «ساقی عطاشا»، «علمدار کربلا»، «صاحب لواء»، «حامل لواء»، «عبد صالح»، «طیار»، «ابوقربه» (صاحب مشک)، «عمید»، «صابر»، «محتسب» و «مواسی» (فداکار) است. حضرت عباس بن علی (ع) به‌خاطر سیمای جذاب و نورانی به «قمر بنی هاشم‌» و به‌خاطر آوردن آب به خیمه‌‌ها در صحرای کربلا، «سقا» لقب گرفتند.

حضور در واقعه کربلا مهم‌ترین فراز زندگی حضرت ابوالفضل (ع) است. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه امام حسین علیه السلام و سقایی خیمه‌های اطفال و اهل بیت امام را به عهده داشتند و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه‌ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان امام حسین علیه السلام نیز بر عهده ایشان بود.

پنجشنبه ۲۸ اسفند ماه برابر با چهارم شعبان مصادف با ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) است که در تقویم به عنوان روز «جانباز» شناخته می‌شود. روز جانباز روز افرادی است که همانند حضرت عباس (ع) در وفاداری به امام و ولی زمان خود پایدار ماندند. این روز نام‌گذاری شده تا بهانه‌ای شود برای تقدیر و تجلیل از زحمات جانبازان این مرز و بوم.

کتاب‌های بی‌شماری با محوریت زندگی و ابعاد شخصیت حضرت ابوالفضل العباس (ع) نوشته و منتشر شده است؛ معرفی ۳۰ عنوان کتاب:

۱-«درس زن‍دگ‍ی از سی‍ره ع‍م‍ل‍ی ح‍ض‍رت اب‍اال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)» نوشته ام‍ی‍رح‍س‍ی‍ن ع‍ل‍ی‍ق‍ل‍ی‫

۲-«اب‍اال‍ف‍ض‍ل ب‍اب ال‍ح‍وائ‍ج (ع)» ن‍گ‍ارش ع‍ل‍ی ع‍ل‍وی‌ن‍ژاد خ‍م‍سه ل‍وئ‍ی

۳-«اب‍اال‍ف‍ض‍ل(ع) س‍راج ال‍ش‍ه‍دا» نوشته م‍ح‍م‍ودرض‍ا ت‍راب‍ی‌پ‍ور

۴-اباالفضل العباس(ع) نوشته قاسم رجبیان

۵-«ابوالفضل باوفا علمدار کربلا» سروده رضا علی‌نیا

۶-«اب‍وال‍ف‍ض‍ل (ع): س‍ق‍ای ت‍ش‍ن‍ه» نوشته م‍ح‍م‍ود داوری

۷-‫«حکایات و کرامات باب الحوائج حضرت عباس بن علی (ع)» نوشته ابراهیم سرور ترجمه و تحقیق محمد شیبانی

۸-«ابوالفضل العباس(ع): پژوهشی در سیره و سیمای عباس بن علی(ع)» اثر جواد خرمیان

۹-«ابوالفضل العباس(ع)» نوشته زینب السادات ذوالفقاری

۱۰-«اب‍وال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)» نوشته حس‍ی‍ن یزدی

۱۱-«اب‍وال‍ق‍رب‍ه: ش‍رح زن‍دگ‍ان‍ی ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل (ع)، ب‍چ‍ه‌ه‍ای م‍دی‍ن‍ه ب‍ی‌ص‍اح‍ب ش‍دن‍د» اثر م‍ج‍ی‍د زج‍اج‍ی‌کاشانی

۱۲-«از این دست: ۱۳۳ دوبیتی نذر دست‌های علمدار کربلا» نوشته حبیب نظاری

۱۳-«از قمر بنی هاشم حضرت عباس(ع) برام بگو» نوشته صدیقه خداخواه

۱۴-«اسوه و الگو: حضرت قاسم و علی اکبر و عباس (ع)» نوشته علی پور حسینی

۱۵-«اسوه‌ه‍ای ایث‍ار: ن‍گ‍اه‍ی ب‍ه زن‍دگ‍ان‍ی ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس(ع)» نوشته ع‍ب‍اس ق‍دی‍ان‍ی

۱۶-«حدیث عشق و وفا: زندگانی حضرت اباالفضل العباس (ع)» نوشته احمد فرقان

۱۷-«حضرت سقا (ع)» نوشته مجتبی طباطبائی‌نسب

۱۸-«ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)» اثر سیدم‍ح‍م‍دت‍ق‍ی م‍درس‍ی ‫م‍ت‍رج‍م ک‍ورش ع‍ل‍ی‍ان‍ی

۱۹-«الا ی‍اای‍ه‍ا ال‍س‍اق‍ی... طرح‍ی از چ‍ه‍ره ت‍اب‍ن‍اک ق‍م‍ر ب‍ن‍ی ه‍اش‍م (ع)» سروده مح‍م‍دج‍واد غ‍ف‍ورزاده (ش‍ف‍ق)

۲۰-«امام حسین مظلوم و ابوالفضل دلاور (ع)» نوشته فرامرز ملاحسین تهرانی

۲۱-«ام‍ام زمان (عج) و ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل ال‍ع‍ب‍اس (ع)» نوشته س‍ال‍م ج‍ع‍ف‍ری

۲۲-«امام زمان (ع) و حضرت عباس (ع)» نوشته ابوالفضل سبزی

۲۳-«امام حسین(ع) قهرمان تاریخ با نگاهی به زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) و علی اصغر (ع)» نوشته حسن خرمی آرانی

۲۴-«امید حرم: زندگی حضرت ابوالفضل عباس(ع)» اثر ابوالقاسم حمیدی

۲۵-«ح‍ض‍رت اب‍وال‍ف‍ض‍ل(ع)» نوشته م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی م‍ردان‍ی

۲۶-«ان‍ص‍ار ال‍ح‍س‍ی‍ن (ع): مش‍ت‍م‍ل بر م‍ن‍اق‍ب و م‍ص‍ائ‍ب ع‍ق‍ی‍ل‍ه ال‍ع‍رب زین‍ب کب‍ری و ح‍ض‍رت قم‍ر بن‍ی ه‍اش‍م و حض‍رت ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر(ع)» م‍ه‍دی م‍رع‍ش‍ی ن‍ج‍ف‍ی

۲۷-«آبروی آب: (گزیده شعر شاعران معاصر در مدح حضرت ابوالفضل(ع)»به انتخاب کامران شرفشاهی

۲۸-«آثار و برکات توسل به حضرت عباس(ع): مجموعه کامل نمازها، ذکرها و دعاهای توسل» عباس اسلامی

۲۹-«حضرت ابوالفضل(ع): جوان نقابدار» نوشته ماندانا زارعی

۳۰-«حضرت ابوالفضل(ع) چهره محبوب تاریخ» اثر بدر تقی‌زاده‌انصاری

به مناسبت روز ولادت حضرت باب الحوائج(ع)، شاعران آیینی اشعاری را در وصف ایشان سروده‌اند؛ نمونه چند شعر:

حیدری در خانه‌ حیدر به دنیا آمده

یا که امشب حمزه‌ای دیگر به دنیا آمده

لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت

حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده‌

ای فدائیان دربار حسین و مجتبی

چشمتان روشن که سر لشکر به دنیا آمده

رفت دوران سراب و عالمی سیراب شد

تشنگان سقای آب آور به دنیا آمده

درد بی درمان ندارد جا به عالم بعد ازین

سر پناه سائل این در به دنیا آمده‌

ای پریشان،‌ ای گرسنه،‌ ای گرفتار،‌ ای فقیر

آمده باب الحوائج، هر چه می‌خواهی بگیر

السلام‌ ای زاده‌ آزاده ام‌البنین‌

ای مسیح سفره‌های ساده‌ ام البنین

چشم وا کردی به دنیا عاقبت شد مستجاب

آن دعا‌های سر سجاده‌های ام البنین

روز میلادت علی آن قدر از تو گفت که

شد زمین و آسمان دلداه‌ام البنین

عالمی را مست کردی ساقی مشکل گشا

بس که گشتی مست مست از باده‌ام البنین

مستجاب الدعوه بودن روزی ما نیز شد

تا به تو گفتیم، آقازاده ام‌البنین

دشمنت هم دست خالی برنگشته از درت

هر چه خوبی می‌رسد لطف تو هست و مادرت

تو که هستی؟ که علی زد بوسه بر دستان تو

تا ابد هم اولیا هم انبیا حیران تو

ما چه باید وقت ابراز ارادت رو کنیم

گفته وقتی که امامت، «جان من قربان تو»

تو چه کردی مرز‌ها را عالم عشقت شکست

تو چه کردی ارمنی شد بی سر و سامان تو‌

می‌زند تا روز محشر هر فرشته بوسه بر

دست هر کس که گره خورده است بر دامان تو

بین عالم هر کسی را بهر کاری ساختند

تو بلاگردان زینب من بلا گردان تو‌

ای ابالغوث،‌ ای ابالقربه، امیر علقمه

من تو را دارم فقط، پس بی نیازم از همه‌

ای ستون کربلا،‌ ای قرص مهتاب حسین

حضرت صاحب علم،‌ ای یار نایاب حسین

آن قدَر نزد امامت تو ادب کردی شدی

از همه محبوب‌تر در بین اصحاب حسین‌

ای کسی که کاشف الکرب امامت می‌شوی

نام زیبای تو گشته نقش محراب حسین

با نگاهی هر که را خواهی حسینی می‌کنی

بعد زینب نیست کس مثل تو بی‌تاب حسین‌

ای خداوند کرم با تو رفاقت کرده است

هر که نوشیده در عالم از می‌ناب حسین

اعتقادم این بُوَد فردا که روز محشر است

غم ندارد در دلش هر کس ابالفضلی‌تر است‌

ای که لب تشنه‌ترین سقای این دنیا شدی

با همه نیروت حامی بنی الزهرا شدی

تا قیامت داده‌ای درس ادب بر شیعیان

تو سپهسالار لشکر بودی و سقا شدی‌

ای حلالت شیر مادر! پهلوان با وفا

آخرین ساعات هم گریه کن آقا شدی

بشکند دستی که پاره پاره کرده مشک را

از همه شرمنده‌تر در روز عاشورا شدی

فکر فردا‌های زینب عاقبت جانت گرفت

تو همانی که کفیل زینب کبری شدی

تا خبر پیچید افتاده عموی خیمه‌ها

حرمله با لشکرش آمد به سوی خیمه‌ها

محمدحسین رحیمیان

 

امشب از تشنگی سخن دارم

که  از آن  آب در دهن دارم

همه جویای آب و من عطشم

جز می تشنگی دگر نچشم

چه اگر آب راز نعمت‌هاست

تشنگی نیز فوق لذت‌هاست

هرکس از آب تا سخن راند

لذت تشنگی نمی‌داند

فلک در دست نوح تشنگی است

شب میلاد روح تشنگی است

کیست آن نوح تشنگی عباس

چیست آن روح تشنگی عباس

شده امشب ز نور این اختر

آسمان مدینه روشن‌تر

وه ز ام‌البنین که با لبخند

کرده تقدیم حیدر این فرزند

لب شیر خدا ثنا گویش

مست از بوسه‌های بازویش

نیست معصوم و پورمعصوم است

عمر را در حضور معصوم است

عبد و مجذوب جلوه خالق

بر امام زمان خود عاشق

پرچم  عشق تا حسین افراشت

از رجال و نسا دو عاشق داشت

آن دو حق باور و حسین شناس

که یکی زینب و یکی عباس

سنجش عقل با ابالفضل است

نغمه عشق یاابالفضل است

نیست عباس جز سوای حسین

که بود خلقتش برای حسین

غیرت جاودانه تاریخ

در شجاعت یگانه تاریخ

چون علی درجدال بدروحنین

شاهد قهرمانیش صفین

بر سرآسمان علم زده است

صف صفین را بهم زده است

اندر آن رزمگاه رعب آور

پیش چشمان مات دو لشکر

نوجوانی نقاب بر صورت

بوسه آفتاب بر صورت

قامت او به اعتدال علی

رجز و حمله‌اش مثال علی

اسب اورا هلال بسته نعال

عمر او در حدود هفده سال

همه را محو ترک تازی کرد

بس که باتیغ و نیزه بازی کرد

صحنه را چون برای رزم آراست

بانگ هل من مبارزش برخواست

همه از  آن دلیر ترسیدند

مرگ راچون به چشم خود دیدند

زد معاویه زآن میان آوا

برشجاعی به نام بوشعثا

که بلرزید بند از بندش

آن نگون بخت وهفت فرزندش

رفته در جنگ و برنگردیدند

همه در خون خویش غلطیدند

بعد از آن کس به صحنه پانگذاشت

چون کسی جرات جدال نداشت

دشمن و دوست در تماشایش

همه محو  دلاوری‌هایش

کآن جوانمرد سرفراز آمد

به میان سپاه باز  آمد

در کنار پدر قرار گرفت

پدرش نیز در کنار گرفت

از رخش تا علی نقاب افکند

وز رخ ماه او  حجاب افکند

دیده ها خیره گشت در عباس

کس نبود آن جوان مگر عباس

عظمت‌های حیدری او را

شد نمایان به ظهر عاشورا

کزحرم بانگ العطش بشنفت

خواند او را به برامامش و گفت

ای علمدار من برادر من

ای توپشت و پناه لشکرمن

تشنگی از حرم گرفته مجال

روبه میدان ولی نه بهر جدال

به سوی علقمه شتاب آور

بهر طفلان تشنه آب آور

آن زمان بود کآن زغیرت مست

مشک بر دوش و رایت اندر دست

تاخت سوی شریعه توسن را

منهزم کرد خیل دشمن را

گام در ساحل فرات نهاد

مهر بر چشمه حیات نهاد

در جهادی که جسم وجان می‌داد

باز هم باید امتحان می‌داد

امتحانی که فوق باور بود

چون کمال جهاد اکبر بود

در دو دنیایش  آبرو دادند

بهترین نمره را به او دادند

دست در آب و پای بر سر نفس

گه در عشق کوفت گه در نفس

نفس گفتا برای خیر و صلاح

آب خوردن برای تست مباح

عشق گفت این ثواب را بگذار

تشنه برگرد و آب را بگذار

نفس گفتا بنوش آب و بمان

تابگیری ز جان خصم امان

هان بیا ترک ترک اولی کن

تشنگی را به آب سودا کن

او در آن گیرو دار عقل وجنون

که ز دریا چسان روم بیرون

زآن طرف روح انبیاء عزیز

قدسیان عرشیان ملائکه نیز

همچو مقداد و بوذر و عمار

حمزه و زید و جعفر طیار

نگران جمله تا که او چه کند

از پی حفظ  آبرو چه کند

آب چون ریخت بر زمین عباس

همه گفتند آفرین عباس

سیدرضا موید

 

ای حرمت قبله حاجات ما                       

یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدان همه عالمی                       

دست علی ماه بنی‌هاشمی

همقدم قافله سالار عشق                     

ساقی عشاق و علمدار عشق

سرور و سالار سپاه حسین                    

داده سر و دست براه حسین

عم امام و اخ و ابن امام                          

حضرت عباس علیه السلام

ای علم کفر نگون ساخته                        

پرچم اسلام برافراخته

مکتب تو مکتب عشق و وفاست               

درس الفبای تو صدق و صفاست

شمع شده آب شده سوخته                   

روح ادب را ادب آموخته

آب فرات از ادب تست مات                      

موج زند اشگ بچشم فرات

یاد حسین و لب عطشان او                    

و آن لب خشکیده طفلان او

ساقی کوثر پدرت مرتضی است                

کار تو سقائی کرب و بلایت

هر که بدردی بغمی شد دوچار                 

گوید از یکصد و سی و سه بار

ایعلم افراشته در عالمین                       

اکشف یا کاشف کرب الحسین

از کرم و لطف جوابش دهی                     

تشنه اگر آمده آبش دهی

چون نهم ماه محرم رسید                       

کار بدانجا که تو دانی کشید

از عقب خیمه صدر جهان                   

شاه فلک جاه ملک آشیان

شمر بآواز ترا زد صدا                             

گفت کجائید بنو اختنا

تا برهانند زهنگامه‌ات                          

داد نشان خط امان نامه‌ات

رنگ پرید از رخ زیبای تو                           

لرزه بیفتاد بر اعضای تو

من بامان باشم و جان جهان                   

از دم شمشیر و سنان بی‌امان

دست تو نگرفت امان نامه را                    

تا که شد از پیکر پاکت جدا

مزد تو زین سوختن و ساختن                  

دست سپر کردن و سرباختن

دست تو شد دسته شه لافتی                

خط تو شد خط امان خدا

چار امامی که ترا دیده‌اند                      

دست علم گیر تو بوسیده‌اند

طفل بدی مادر والاگهر                           

برد ترا ساحت قدس پدر

چشم خداوند چودست تو دید                  

بوسه زد و اشگ زچشمش چکید

با لب آغشته بزهر جفا                           

بوسه بدست تو بزد مجتبی

دید چو در کرب و بلا شاهدین                  

دست تو افتاد بروی زمین

خم شد و بگذاشت سر دیده‌اش            

بوسه بزد با لب خشکیده‌اش

حضرت سجاد هم آندست پاک                 

بوسه زد و کرد نهان زیرخاک

مطلع شعبان همایون اثر                         

بر ادب تست دلیلی دگر

سوم این ماه چونور امید                           

شعشعه صبح حسینی دمید

چارم اینمه که پر از عطر و بوست              

نوبت میلاد علمدار اوست

شد بهم آمیخته از مشرقین                     

نور ابوالفضل و شعاع حسین

ای بفدای سر و جان و تنت                     

وین ادب آمدن و رفتنت

وقت ولادت قدمی پشت سر                   

وقت شهادت قدمی بیشتر

مدح تو این بس که شه ملک و جان           

شاه شهیدان و امام زمان

گفت بتو گوهر والا نژاد                           

جان برادر بفدای تو باد

شه چو بقربان برادر رود                          

کیست «ریاضی» که فدایت شود

سیدمحمدعلی ریاضی