سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مهران داور مترجم، رمان "شیر‌فروش" را که به‌تازگی از سوی انتشارات افراز منتشر شده اثری تجربی دانست و به هنرآنلاین گفت: حوادث کتاب در سال‌های ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ در ایرلند شمالی روی‌ می‌دهد؛ اما آنا برنز نویسنده، اشاره به مکان و زمان خاصی ندارد بلکه بشریت در تمامی جوامع و در تمامی زمان‌ها مد‌نظر اوست.

او با این توضیح که نویسنده کتاب به‌طور حرفه‌ای از صنایع ادبی به‌ویژه استعاره، کنایه و تشبیه استفاده کرده است، ادامه داد: آنا برنز این نثر را به‌گونه‌ خاصی از ادبیات بدل کرده که در آن، ضمن استفاده از دیالوگ‌ها، نوشتار محاوره‌ای و عامیانه‌ کوچه‌بازاری، از صنعت استعاره با چیره‌دستی خاصی بهره برده است؛ به همین خاطر گفت‌وگوهای متن داستان در لفافه‌گویی هنرمندانه و پیچیده‌ای بیان شده که گاه نیاز به تأمل و تفسیر دارد و قوه‌ اندیشه و تفکر مخاطب را به‌کار می‌اندازد.

داور با بیان این که دیدگاه رمان "شیرفروش" از نوع اول‌شخص مفرد است، افزود: کتاب از زبان دختر جوان هجده ‌ساله‌ای با بیانی طنز و کنایی مطرح می‌شود و انتخاب همین دیدگاه اول‌شخص مفرد در این داستان باعث شده تا سطح ارتباط فکری مخاطب حین مطالعه‌ کتاب با خودش بیشتر شود. دختر جوان این داستان، درواقع، دختر تمامی جوامعی است که در آن‌ها حکومت‌های توتالیتر بر بستر جامعه حکم می‎رانند و چون اعضای هر جامعه‌ای شبیه حاکمان آن هستند، مردم این نوع جوامع نیز با اندک تفاوتی، شباهت‌های بسیاری با حکومت‌های خود دارند؛ چنان که دولت‌های دیکتاتور مردمانی دیکتاتور را در دل خود می‌پرورانند؛ همیشه اجتماع متأثر از حاکمیت است و به همین علت هم هست که در این رمان، وجود شبه‌نظامی‌گری در درگیری‌های بین ایرلند شمالی با انگلستان و ایرلند جنوبی بر سیر تفکر مردم این جامعه بسیار تأثیر گذاشته است و جامعه‌ای انبوه از خشونت، پرخاشگری و شبه‌نظامی‌گری همراه با رفتارهای ناهنجار اخلاقی-اجتماعی مانند دخالت مردم درباره‌ همدیگر و قضاوت درباره‌ هم را به‌وجود‌آورده است. مردم در این نوع جوامع، به‌جای نقد و قضاوت درباره‌ خویش و فرافکنی افکار خود برای به‌زیستی، به قضاوت درباره‌ هم روی آورده‌اند و این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که این قضاوت‌ها و دخالت‌ها بیشتر درباره‌ زنان و دختران آن جامعه باشد؛ چیزی شبیه آنچه ناتانیل هاثورن، سده‌ها قبل در کتاب خود، یعنی "داغ ننگ" به‌خوبی به آن پرداخته است و قضاوت‌های اجتماع جنسیت‌زده و ضد زن را به طرز وحشتناکی علیه قهرمان زن این داستان هستر پرین بر‌می‌انگیزد و علناً او را در سطح جامعه محکوم به ننگین‌ترین و شرم‌آور‌ترین رفتار‌ها می‌کنند. در جامعه‌ معاصر، مدرن و امروزی این داستان هم اندیشه‌های جنسیت‌زده‌ آلوده به گناه، معصیت و غیراخلاقی مردان جامعه در هم‌سویی با خشونت و پرخاشگری ناشی از جهل مردان جامعه، زنان را در ترازوی نقد و قضاوت و دخالت در حریم شخصی دختران و زنان قرار می‌دهد و شأن و مقام زن را در حد "جنس دوم" تنزل می‌دهد، ‌گویی پرخاشگری و قضاوت درباره‌ دختران و زنان روی دیگر سکه‌ حاکمیت‌های سرکوبگر و توتالیتاریسم است.

او با این توضیح که داستان "شیرفروش" دو لایه‌ اصلی دارد، اظهار داشت: یکی همان لایه‌ عاشقانه‌ داستان است که در لفافه‌گویی‌های طنازانه‌ دختر راوی اول‌شخص داستان بیان می‌شود و دنیای معصومانه‌ دختران جامعه را که آکنده از عشقی صادق و بی‌ریا است که درنهایت به تلخی هر‌چه‌تمام‌تر به شکست ذهنی و روانی منجر می‌شود و لایه‌ دوم رمان هم به‌خوبی به تحولات سیاسی جوامع توتالیتاریست می‌پردازد و به نقد حاکمان برخاسته از زور می‌پردازد؛ نقد حاکمیت و مردسالاری هم‌زمان در جوامع سرکوبگر یکی از جنبه‌های مهم و تأثیرپذیر این داستان هستند. در لایه‌ دوم این رمان به تسلط نویسنده به تاریخ و سیاست جوامع مختلف بشری و تأثیر آن بر عملکرد مردمانشان پی‌ می‌بریم. این دو لایه، چونان دو رشته‌ در‌هم‌تنیده در کل داستان پیش می‌روند تا جایی که تلخ‌کامی اجتماعی هم‌زمان با شوربختی فردی زنان جامعه گره می‌خورد و آزادی زنان را برخاسته از اندیشه‌های آزادی‌خواهانه‌ اجتماعی که از سوی حاکمیت دیکته می‌شود، می‌داند. قطعاً، نویسنده همگام با آلبر کامو نویسنده، نقد و قضاوت دائم فرد و اجتماع نسبت به خود را لازم می‎داند و برعکس، انسان را در هر مقام و جنسیتی که باشد، در مقام قضاوت دیگری جایز نمی‎داند، چه‌بسا این قضاوت‌ها درباره‌ دختران و زنان یک جامعه باشد که تعلیم و تربیت نسل‌های مختلف زنان و مردان را همگام به دوش می‌کشند. در این رمان، دختر راوی داستان به نمایندگی از تمام دختران و زنان جوامع توتالیتر به پوچی ناشی از قضاوت‌های مردم اطراف خود می‌رسد و هر‌ کجا پوچی به میان آید، اگر اندیشه‌ خلاقی هم باشد، عصیان زخم باز می‌کند و بسان رودی علیه آشوب‌های اجتماعی-سیاسی طغیان می‌کند و عاملی برای تغییر در سطوح وسیع‌تر جامعه و حاکمیت می‎شود. این داستان به‌خوبی رابطه‌ بین هویت فردی و اجتماع برخاسته از حاکمیت را آن‌ هم در لفافه‌ای از طنز و استعاره‌های ادبی به نمایش می‌گذارد. شخصیت‌های اصلی این داستان هیچ‌ یک اسم و نامی ندارند به‌این‌علت که هویت آنان قبلاً توسط اجتماع و حاکمیت سرکوبگر، غیراخلاقی بلعیده شده است.

داور با بیان این که رمان بستری نقادانه برای به‌زیستی و آگاهی‌بخشی دختران و زنان در جوامع فراهم می‌کند، تصریح کرد: به‌بهانه‌ داستان، به دختران جوان آگاهی‌های لازم را می‌دهد تا بتوانند از وابستگی‌های بیهوده و مخرب به دیگران به دور باشند و مراقب فریب‌ها و فریبکارانی باشند که در هر جامعه‌ای به بهانه‌های مختلف قصد سوءاستفاده از عواطف و احساسات پاک و معصومانه‌ این قشر از جامعه را دارند. واضح است که هر‌ چه جامعه‌ای بسته‌تر و سرکوبگرتر باشد، مردانی را در خود پرورش می‌دهد که چیزی نیستند جز خرده‌دیکتاتورهایی که تمایل فراوانی به آزار و سو استفاده از دختران و زنان جامعه دارند. نویسنده‌ اثر به جای واکنش در برابر زور و نیرنگ، به دختران و زنان جامعه "کنش‌های" فعال و پویا را می‌آموزد و آن‌ها را از سطحی‌نگری و روزمرگی برخاسته از اندیشه‌های مردان فریبکار به جهانی از نوع دیگر که برخاسته از آگاهی و عشق توأمان با معصومیت است، پرتاب می‌کند تا جایی که زن و دختر امروزی را مجال آن باشد به "اَبَرانسان" بدل شود و مفهوم مردانه‌ "اَبَر‌مردِ" نیچه را در سیر تطور و تکامل فکری خویش به تعالی رساند. مهم این‌که، ساختار تاریخی مرد‌سالارانه‌ در جهان، امروزه به‌کلی متحول شده است و دیگر مغز‌های متفکر مردانه، نمی‌توانند به‌تنهایی اتاق فکر و اندیشه‌ جوامع باشند. سیر و روند تکاملی زندگی اجتماعی – سیاسی به گونه‌ای است که هیچ جامعه‌ای بدون داشتن "تفکر، اندیشه و گفتمان زنانه" قادر به پیشرفت در هیچ زمینه‌ای نخواهد بود؛ از حوزه‌های ادبی و فناوری گرفته تا مدیریت و سیاست و سایر عرصه‌های موجود اجتماعی-سیاسی.

او با این توضیح که ترجمه‌ کتاب "شیرفروش" با توجه به ظرافت‌های خاصی که در نوع نوشتار آن از حیث نوع و گونه‌ زبان محاوره‌ای کوچه‌بازاری رایج در ایرلند شمالی وجود دارد و نیز کاربرد صنایع ادبی مختلف در لابه‌لای متن کار ساده‌ای نبود، گفت: ازاین‌رو حین ترجمه‌ این کتاب بارها مجبور شدم تا به متون مختلف منتشر‌ شده در ایرلند شمالی رجوع کنم و از فرهنگ‌های لغات و اصطلاحات محاوره‌ای مدرن و امروزی رایج در ایرلند و انگلستان بهره ببرم تا آنچه مدنظر نویسنده کتاب بود را نمایان کنم.

داور با بیان این که اکنون جامعه‌ ایران، بیش از آن‌که نیاز به مخاطب و خواننده‌ کتاب داشته باشد، نیاز به مخاطبانی دارد که با پویایی اندیشه و نقادانه کتاب‎ها را مطالعه می‌کنند و از گرایش به سطحی‌گری و مینمی‌مالیسم در خواندن بر حذر باشند، افزود: گر‌چه سود اقتصادی هم یکی از عوامل مهم پویایی ناشران کشور است اما چون این صنف از جامعه درواقع عهده‌دار تهیه‌ خوراک اندیشه‌ زنان و مردان جامعه است، وظیفه دارد تا در قبال امانتی که به او سپرده شده است به فعالیت در عرصه‌ اندیشه بپردازد و با نشر و چاپ بهترین‌ها، جامعه را از خرافات، سطحی‌گرایی و مینی‌مالیسم رایج در برخی جوامع برهاند و عمق و ژرفای اندیشه را در کتاب‌هایی که به مردم جامعه‌ خود عرضه می‌دارد بر سطح آن بسط و گسترش دهد تا در کنار سایر نهادهای حکومتی بتوانند نقش تربیتی جامعه را بالا ببرد و آن‌ها را به گفتمانی عمیق و درون‌ذهنی وادارد. این امر محقق نمی‌شود مگر با همکاری و هماهنگی نهادهای مؤثر در نشر کتاب همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و نظایر آن. در کل، یکی از وظایف فطری ناشران، تولید اندیشه‌ انتقادی در عرصه‌ جامعه و ترغیب افراد به گرایش به تفکر انتقادی در خلال مطالعه‌ کتاب‌های خوب است؛ کتاب‌هایی که بشر را به پوست‌اندازی و تحول نهادینه در تمامی عرصه‌ها وا‌می‌دارد. مطالعه‌ انتقادی کتاب‌های ادبی را بدون داشتن بستر مطالعاتی فلسفی ممکن نمی‎دانم، ناشران باید به تدارک و نشر کتاب‌هایی بپردازند که تفکر فلسفی را در مخاطب فارسی‌زبان امروزی بیش از پیش بسط و گسترش دهد تا ادراک فردی از مطالعه در او به اعلای درجه‌ اندیشه‌ بشری برسد.

آنا برنز قبلاً چند عنوان رمان به چاپ رسانده است ازجمله رمان "بدون استخوان" که نامزد دریافت جایزه‌ "آرنج ۲۰۰۳" و نیز برنده‌ جایزه‌ "یادبود وینفرد رد سال ۲۰۱۱" شد؛ اما کتابی که او را به‌ شهرت جهانی رساند همین رمان "شیر‌فروش" است که در زمان دو‌ سال، چهار جایزه‌ بین‌المللی معتبر "من‌بوکر ۲۰۱۸"، "حلقه‌ منتقدان کتاب ملی ۲۰۱۸"، "جورج اورول ۲۰۱۹" و جایزه‌ ادبی "دوبلین ۲۰۲۰" را گرفته است.