به گزارش هنرآنلاین براساس اخبار رسیده، کتاب "مرا به آستانه خورشید ببر" ( گزیده  شعر معاصر عرب) با ترجمه نادر ابراهیمیان از انتشارت اکسیر قلم منتشر خواهد شد. این کتاب ترجمه گزیده اشعار مشهورترین شاعران معاصر جهان عرب مانند بدر شاکر السیاب، سعاد الصباح، فدوی طوقان، خلیل حاوی  و جمیل صدقی الزهاوی است.

بدر شاکرالسیاب شاعر عراقی ( ۱۹۲۶- ۱۹۶۴) یکی از پیشگامان شعر جدید عرب است و تغییرات شگرفی را در شعر عربی به وجود آورد. سعاد الصباح (متولد ۱۹۴۲) محبوب‌ترین شاعر زن کویتی در جهان عرب بوده و محتوای اشعارش دفاع از حقوق زنان و  مردم فلسطین است. فدوی طوقان ( ۱۹۱۷- ۲۰۰۳) نویسنده و شاعر فلسطینی از مشهورترین شعرای زن دنیای عرب بوده  که شهرت جهانی دارد. خلیل حاوی (متولد ۱۹۱۹) شاعر لبنانی که برای شعر رسالتی اجتماعی قائل است و سال ۱۹۸۲ در بیروت با شلیک گلوله در اعتراض به تجاوز اسرائیل به وطنش خودکشی کرد. جمیل صدقی الزهاوی( ۱۸۶۳- ۱۹۳۶) شاعر عراقی که با ملک الشعرای بهار دوستی دیرینه ای داشت. شعر او گویای گرایش های آزادی خواهانه ی فکری و سیاسی است و اشعارش به سبک سنتی و در قالب های کهن سروده می شد.

نمونه ای از  ترجمه شعر  این اثر :

علف ها بر لبان ما خشک شد

و سخن شکست

چگونه روزهای عشق را برگردانیم؟

در حالی که ما به خاک سپرده شده ایم

زیر گل و دانه

چقدر من احساس شکست می کنم

و سرگیجه

و خستگی

به خاطر دل مردگی ام بر من خرده مگیر

اگر این قصیده ی سیاه را خواندم

سعاد الصباح

 

"اعلامیه کانگورو" از هاروکی موراکامی منتشر شد

در این مجلد که با ترجمه اسدالله حقانی توسط انتشارات آرادمان انتشار یافته، پنج داستان با نام‌های "آخرین چمن بعدازظهر"، "سکوت"، "اعلامیه کانگورو"، "چکیده"و "کوتوله" (کوتوله رقصان) آمده است.

این کتاب در 133صفحه، به بهای 25 هزار تومان منتشر شده است.

آرادمان پیش‌تر آثار دیگری از هاروکی موراکامی (پرنده کوکی و زن سه‌شنبه)، کازئو ایشی‌گورو (شام خانوادگی) و آلگرنون بلکوود (پشت درختان بید) را با ترجمه اسدالله حقانی منتشر کرده است.

در بخشی از داستان کوتوله (کوتوله رقصان) در این کتاب آمده است:

"حق با کوتوله بود. حالا تمام پلیس‌های کشور به دنبال من هستند. کسی که هنرنمایی مرا دیده بود ـ شاید همان پیرمرد ـ به مقامات گزارش داده بود که کوتوله در بدنِ من حلول کرده است. پلیس مرا زیر نظر گرفت و از تمام کسانی که مرا می‌شناختند بازجویی کرد. همکارم شهادت داد که یک بار در مورد کوتوله با او حرف زده بودم. حکم دستگیری‌ام صادر شد. پلیس کارخانه را محاصره کرد. همکار قسمت 8 یواشکی پیشم آمد و به من خبر داد. از کارگاه بیرون زدم و به داخل سالنی که فیل‌های تکمیل‌شده را در آن انبار می‌کنند پریدم. خودم را به پشت یکی از فیل‌های چسباندم و به جنگل گریختم و چند پلیس را در سر راهم زیر پا لِه کردم.

حالا تقریبا یک ماه است که از جنگلی به جنگل دیگر و از کوهی به کوه دیگر فرار می‌کنم و میوۀ وحشی و حشره می‌خورم و از آب رودخانه می‌نوشم تا زنده بمانم. اما پلیس‌ها که یکی‌دوتا نیستند. آنها بالاخره دستگیرم می‌کنند؛ دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. وقتی هم که دستگیرم کنند، مرا به صلّابه می‌کشند و تکه‌تکه‌ام می‌کنند. خودم که این‌طور شنیده‌ام.

کوتوله هر شب به خوابم می‌آید و دستور می‌دهد که بگذارم وارد بدنم شود."