سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمدرضا مرزوقی نویسنده، با تاکید بر این‌که با وجود اتفاقات نامیمون نمی‌شود حوزه نشر و کتاب را در امان دانست تا مثل سابق به حیات خود ادامه دهد به هنرآنلاین گفت: ما اهل قلم، اهل فرهنگ و اهل هنر بعد از این جنگ اقتصادی که دو بخش داخلی و خارجی دارد و بعد از بیماری نفس‌گیر کرونا، نه‌تنها در تنگناهای اقتصادی مشترک میان ملت گرفتار شده‌ایم که حرفه‌مان نیز دچار چالش‌های جدی شده است. با وجود این فکر می‌کنم این‌ها همه فرع ماجرا است. سال‌ها پیش، یعنی در دهه‌ هفتاد که وارد بازار نشر کتاب شدم هم‌چنان ناشران از گرانی کاغذ گله داشتند و از قیمت زیاد طراحی، چاپ و غیره. نویسندگان هم از پخش نشدن و دیده نشدن کتاب‌های‌شان و حق‌التالیفی که با تمام ناچیزی خیلی اوقات حتی پرداخت نمی‌شد. از شمارگان کتاب که هر سال دریغ از پارسال بود ناراضی بودند و آب رفتن میزان مطالعه‌ مردم که چه درگیر جنگ فیزیکی باشیم چه اقتصادی و چه در بهترین شرایط به سر ببریم کتاب اصلا در سبد کالای‌شان جایی ندارد.

او در پاسخ به این پرسش که دلیل تکثیر و انتشار بی‌رویه کتاب‌های تالیفی و ترجمه حوزه کودک و نوجوان را در چه می‌دانید؟ اظهار داشت: تا منظور از بی‌رویه چه باشد؟ اگر منظور افت کیفیت این آثار است که باید به مدیریت کلان توجه داشته باشیم که سلیقه‌ عموم را اغلب نه ارتقا که کاهش می‌دهد. چون در مدیریت کلان فرهنگی ما چیزی که درست تعریف نشده خود واژه‌ فرهنگ است. بخش زیادی از مدیران فرهنگی ما کتاب نمی‌خوانند و اگر بخوانند یک‌سری آثار سطحی را مطالعه می‌کنند. این افراد تئاتر نمی‌بینند و با سینما ارتباطی ندارند و اغلب تنها ورودی‌شان سریال‌های نازل تلویزیونی است که با شدیدترین و البته قشری‌ترین نگاه به مسایل جهان و جامعه نوشته و ساخته می‌شوند. از طرفی باید به صنعت نشر و خواسته‌ مخاطبان هم توجه کرد. مخاطب کتاب سرگرم‌کننده می‌خواهد با کلی جذابیت‌های سطحی. ناشر برای چرخاندن چرخ این صنعت دائم در معرض انقراض مجبور است به خواسته‌های نازل تن بدهد و آثاری را ترجمه و تولید کند که بداند بازارش بازگشت دارد آن هم با کم‌ترین هزینه. طبعا برای کم‌ترین هزینه بیشتر سراغ ترجمه می‌روند. چون هزینه‌هایی مثل تصویرگری و غیره هم حذف می‌شوند.

محمدرضا مرزوقی

نویسنده مجموعه چهارجلدی "داستان‌های تالاب انزلی"، افزود: نکته این‌جاست که برای ما مردم همیشه مرغ همسایه، غاز است. کتاب‌های ترجمه زیادی می‌خوانم و واقعا بدون اغراق می‌گویم نویسندگان ما هم در همان حد و گاهی بهتر از آن‌ها می‌نویسند. ولی مخاطب به کار ترجمه بیشتر اعتماد دارد. بخشی از این اعتماد هم به موضوع سانسور و خودسانسوری برمی‌گردد. اما موضوع مهم‌تر همان‌گونه که اشاره شد ارزان در آمدن کتاب ترجمه است. بسیاری از ناشران الان به شکل سری‌دوزی یک عده مترجم استخدام و شروع می‌کنند مجموعه‌های موفق خارجی را ترجمه کردن. بعد هم یک ویراستاری که زبان آثار را یک‌دست کند بدون هیچ هزینه‌ای برای مولف، اتاق فکر، تصویرگری و صفحه‌بند. کپی‌رایت هم که در کشور ما یک شوخی است. به همین دلیل کتاب‌ها را می‌توان با هزینه‌ اندک و بدون پاسخ‌گویی به ناشر اصلی و حتی دست بردن در برخی مضامین و روابط کتاب که در ایران قابل ترجمه نیست و مثلا تغییر دادن جای گربه با سگ یا بیرون کردن سگ از فضاهای داخلی داستان و تغییر برخی رابطه‌ها، یک کتاب حاضر، آماده و اقتصادی در اختیار ناشر قرار داد تا به مخاطبان داخلی عرضه کنند. طبیعی است که تب ترجمه این‌چنین بالا می‌گیرد. طوری که خود ناشران هم آثار ترجمه را به تالیفی‌ ترجیح می‌دهند و درصدر تبلیغات خود قرار می‌دهند. وقتی این‌طور تب بالا بگیرد و همه به سمت ترجمه یورش ببرند، چون هم کم هزینه است و هم مخاطب رغبت بیشتری به این دسته آثار دارد، طبعاً سطحی کیفی به دلیل بالا گرفتن سطح کمی نزول پیدا می‌کند. همیشه و در هر کاری وقتی به انبوه‌سازی برسیم کیفیت فدای کمیت می‌شود. به‌ویژه اگر ناظر با کفایتی نباشد که کار را کارشناسانه نظارت کند و منتقدی هم نباشد که طلا را از مس بیرون بکشد.

مرزوقی با بیان این که به‌طور کلی در ادبیات دیگر آثاری خلق نمی‌شوند که  ویژگی‌های ماندگاری داشته باشند، ادامه داد: این فقط بلای ادبیات کودک و نوجوان نیست. شاید در دوران گذار هستیم. به دنبال زبانی و نگاهی تازه برای خلق ادبی و تا به این زبان و این نگاه تازه برسیم باید یک دوره‌ رکود محتوایی را طی کنیم. می‌گویم محتوایی چون شکل و شمایل و کاغذ و کیفیت کتاب‌ها دائم در حال بهتر شدن است ولی حرف ماندگار ندارند.

او در مورد معرفی و شناسایی کتاب‌های مناسب، توضیح داد: کار مربی این نیست که کتابی را دست مخاطب بدهد بگوید این را بخوان چون مناسب تو است. مربی و مروج کتاب‌خوانی وقتی کارش را درست انجام داده که بتواند تمیز دادن سره از ناسره را به کودک و نوجوان آموزش بدهد. مربیان و مروجان کتاب‌خوانی می‌توانند بدون جهت‌گیری و نگاه ایدئولوژیک، برای تمیز دادن کتاب مناسب با حرف، پیام، سبک و اسلوبی که تازه است و حرفی برای گفتن دارد و موجب کنجکاوی مخاطب می‌شود، از کتاب‌هایی که صرفا اوقات فراغت کودک و نوجوان را پر می‌کند قدم بردارند. البته فکر می‌کنم خانواده‌ها بیشتر سمت و سوی تبلیغات را پیش می‌گیرند. بعد هم در این دوران فرزندسالاری آن‌ها بیشتر پیرو فرزندان هستند تا این‌که خودشان خط بدهند که کدام کتاب‌ها را بخوانند. البته این روش درست‌تر است به شرطی که بتوانند در کنار این آزادی انتخاب، کمی راهنمایی کردن و خط و جهت دادن را هم به کار بگیرند. هر چند راهنما بودن مستلزم این است که خود والدین با ادبیات در این حد آشنایی داشته باشند که با نگاهی گذرا به یک کتاب و خواندن پشت جلد متوجه شوند که اثر انتخابی فرزندشان چقدر مناسب او است یا می‌تواند چیزی به او بی‌افزاید. والدینی که خود اهل کتاب و مطالعه باشند در این مورد موفق‌تر عمل می‌کنند. اما در کل پدران و مادران نسل 50 و 60 در این باره بیشتر می‌توانند به کودکان‌شان مشاوره بدهند. شاید به این دلیل که نسل این والدین با آثار موفق و همه‌گیر آشنایی دارند و هنوز از نظر ذهنی به فرزندان خود نزدیک‌تر هستند. 

محمدرضا مرزوقی

مرزوقی با بیان این‌که می‌دانیم در اختیار بسیاری از نهادهای فرهنگی کتاب‌های خاصی قرار می‌گیرد که به خورد مخاطبان بدهند، افزود: اما این کتاب‌ها اغلب مخاطب کودک و نوجوان را کتاب گریز می‌کنند. بهتر است به هر شکل و راه ممکن به فکر تهیه‌ کتاب‌هایی مناسب‌تر برای کودکان و نوجوانان بود. بخشی از این همه بودجه‌ که هر ساله برای فلان سمینار، گردهمایی و مناسبت هدر می‌رود را بگذارند برای تهیه‌ کتاب مناسب برای مخاطبان. البته شرط اول این است که خود مدیر فرهنگی اهل کتاب باشد و با مطالعه بیگانه نباشد. ممکن است وزرا و دولت‌مردان ما بچه‌های نوجوان نداشته باشند اما حتما نوه‌های کودک و نوجوانی دارند که می‌توانند سالی یک روز به شکل نمادین آن‌ها را به کتاب‌فروشی‌ها و شهر کتاب‌ها ببرند و برای‌شان کتاب تهیه کنند؛ این می‌تواند الگویی باشد برای مردم.