سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: موسی بیدج شاعر، نویسنده و مترجم، با این توضیح که ترجمه یا حتی تالیف یک صنعت است ولی در کشور ما هنوز به عنوان صنعت به آن نگاه نمی‌شود به هنرآنلاین گفت: در صنعت یک کالایی تولید می‌شود سپس باید برای آن بازاریابی کرد. این اتفاق اگر به صورت سلامت رخ دهد باعث می‌شود غنایی در کار مترجم، ناشر و خواننده بوجود آید. این‌ها اضلاع یک مثلث هستند که باید به‌طور سلامت با هم پیش بروند. اما وقتی این اتفاق کمتر می‌افتد یک مسابقه ناصحیح صورت می‌گیرد یعنی نوعی کج‌تابی در آن است به این عنوان که اگر بازار کتابی بسیار به‌روز است یا پرفروش خواهد شد برخی ناشران و مترجمان به سمت آن می‌روند.

او با بیان این‌که 50 درصد ناشران غیرفرهنگی و 50 درصد فرهنگی و تجاری هستند، افزود: به ناشر حق می‌دهم که بخواهد به فکر سرمایه‌اش باشد. اما درست آن است که از راه صحیح وارد شویم چون حق من خواننده است. البته که شاهدیم یک کتاب توسط چند مترجم و یا حتی یک اثر توسط 10 مترجم، ترجمه می‌شود به این صورت که هر کدام یک فصل را دست گرفته و سر هم می‌کنند که این آثار بیشتر در ارتباط با متون روزمره، ژورنالیستی و خاطرات بزرگان است یا این‌که کتابی که جایزه گرفته باشد. در زمینه ادبیات این ضربه بیشتر است برای این که ادبیات با آهستگی به وجود می‌آید اگر بخواهیم کتابی را که به‌تازگی جایزه گرفته ترجمه کنیم و آن را به 10 مترجم بدهیم کلی ضرر است. از آن‌جایی که وضعیت اقتصادی در کشورمان حالت خوبی ندارد، برای بسیاری از ناشران و حتی مترجمان این اتفاق افتاده است که برای گذران زندگی از این راه سراغ کتابی که ظاهرا پرفروش شده می‌روند. به عنوان نمونه یک کتاب از جبران خلیل جبران با پنج عنوان منتشر شده و این کلاه گذاشتن سر خواننده است.

بیدج با تاکید بر این‌که الان در روزگار دیگری زندگی می‌کنیم و اگر بخواهیم دهه چهل را در نظر بگیریم مترجمان، کتاب‌ها، ناشران و ارتباطات کمتر بود، اظهارداشت: در حال حاضر شاهد یک مسابقه هستیم. نه مسابقه‌ای که هر شخصی اثر بهتری ارائه بدهد بلکه هر فردی اثر بیشتری ارائه بدهد. این موضوع لطمه‌زننده است. دیگر نشر آثاری که بتوانند تحولی ایجاد کنند و در جامعه تاثیرگذار باشند کمتر اتفاق می‌افتد. البته گسترش رسانه‌ها باعث شده این مسئولیت‌ها تقسیم‌بندی شود یعنی اگر قبلا به عنوان خواننده منتظر بودیم از مارکز کتابی منتشر شود الان شاید منتظر فیلم، پادکست و یا حتی انیمیشن آن باشیم. طرق مختلفی برای این کار پیش آمده لذا مسئولیت کتاب مقداری کمتر شده است. یکی دیگر از نشانه‌های آن این است که اگر سی سال پیش کتابی ترجمه می‌کردیم و 5 هزار نسخه چاپ می‌شد الان ناشر می‌گوید 500 عدد چاپ می‌کنم و پشت جلد این عدد ذکر می‌شود در حالی که 200 نسخه نشر می‌دهد. این اتفاق ناخوشایند و ناخجسته باعث شده کتاب جریان‌ساز نشود.

او با این توضیح که حتما به ترجمه نیاز داریم چون روزگار ما عصر ارتباطات مستقیم و نزدیک بین ملت‌هاست و هر چقدر این ارتباطات نزدیک‌تر باشد سوتفاهم‌ها کمتر می‌شود، گفت: در روزگار ما ترجمه و تالیف هر دو بسیار مهم و نشان‌دهنده وضعیت ما هستند. ترجمه نشان‌دهند وضعیت دیگران و تالیف نشان‌دهنده وضعیت خودمان است و این دو بال دو پرنده هستند و با هم می‌توانند پرواز کنند نه با یک بال. با مطالعه متون ادبی ترجمه شده با فرهنگ صاحب آن کتاب و آن ملت آشنا می‌شویم. نکته بعدی این است که با مسایل مطرح شده در آن اثر همذات‌پنداری می‌کنیم که چقدر به ما شبیه است؟ آیا راه‌حل‌هایی دارد بتوانیم از آن بهره ببریم یا نه؟ مسئله دیگر درباره اندیشه است در واقع الان جریان اندیشه گسترده‌تر از سابق شده و اندیشمندانی در گوشه و کنار جهان هستند و صحبت‌هایی می‌کنند و اگر حتی مستقیم به درد ما نخورد می‌تواند یک پنجره‌هایی باز کند که بگوییم این‌جوری هم می‌شود به این مسئله نگاه کرد. خوب این‌ها همه نشانه‌های از مفید بودن ترجمه است.