به گزارش هنرآنلاین به نقل از ایسنا، چادرها نصب شد و کم کم اطراف چشمه جمعیتی جمع شدند که بنای شهر مکه با آنان گذاشته شد. سال‌ها گذشت، اسماعیل جوانی برومند شد نوشته‌اند ابراهیم به اختیار خود برای دیدن فرزند و همسر به این منطقه آمد، ولی موفق به دیدار نشد و بازگشت. باردیگر به امر الهی عازم عربستان شد؛ وارد مکه شد، ماموریت دیگری یافت، ماموریتی الهی و ماندگار؛ قرار است خانه‌ای را  تجدید بنا کند که زمینه اجابت دعایش در اولین سفر باشد.

آری تجدید بنا کند؛ این خانه بیت العتیق است، قدمت دارد. "إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ" (آیه ۹۶ سوره آل‌عمران) است. اولین خانه‌ای است که برای مردم وضع شده محل خانه را نشان می‌دهند؛ " إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ "(آیه ۲۶ سوره حج) ما محل خانه را به ابراهیم نشان دادیم. (وقتی گفته می‌شود مکان خانه را نشان دادیم، به معنای آن است که قبلا این مکان خانه‌ای بوده است.)

ماموریت ابراهیم تجدید بنای کعبه است. محل خانه نشان داده شد، چرا که ازابتدا این خانه در این مکان بوده است "إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ‌"(آیه ۹۶ سوره آل عمران) وقتی اولین خانه است باید به سراغ اولین خلقت برویم!

این خانه را ابتدا حضرت آدم بنا نهاد و ابراهیم (ع) به کمک اسماعیل (ع) خانه را تجدید بنا کرد. "وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ" (آیه ۱۲۷ سوره بقره) ابراهیم سنگ‌های کعبه را از جبل النور آوردند - کوهی که غار حرا بالای آن است - دیوارهای کعبه را  بالا می‌برد و اسماعیل سنگ بدست او می‌داد.

بنای کعبه در محلی که به خلیل نشان داده بودند بازسازی و تجدید بنا شد. با این دعای ابراهیم "رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ" (آیه ۱۲۷ سوره بقره) این اولین قدم بود؛ بیت العتیق تجدید بنا شد.

 خانه‌ای که " فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ " هست " مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ " جایگاهی دارد و همیشه دیده می‌شود و " وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا "(آیه ۹۷ سوره آل عمران) است، خانه‌ای هر که داخل آن رود در امنیت است.

یعنی خانه عده‌ای خاص نیست. خانه همه است که حاضران در آن به نظر تمامی فقهای امامیه و مذاهب اربعه اهل سنت نماز در این خانه قصر نیست و کامل است.

نماز را در خانه کامل می‌خوانند و این خانه متعلق به همه مسلمان است و نماز کامل است. ابراهیم و اسماعیل گرد خانه دوست طواف کردند و در این مرحله هم اطاعت امر الهی دستور دیگر می‌رسد  از خانه  وحرم بیرون بروید.

قرار است هرچه نفسانیت است زیر پا گذاشته شود. قرار است امتحانی بزرگتر از افتادن در آتش و ترک زن و بچه برگزار شود. از آن امتحانات سربلند بیرون آمده شده خلیل الله، "وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ" (آیه ۱۲۴ سوره بقره) آری از همه امتحانات!

این بار باید دستور دیگری را اجرا کند. قرار است در نسل او امام تربیت شود " قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا " چه دستور سخت و مشکلی، " إِنِّی أَرَیٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ"(آیه ۱۰۲ سوره صافات) در خواب می‌بیند که پسرش را سر می‌برد با احساس نمی‌توان این دستور را تحلیل کرد تحمل این دستور سخت‌تر از آنی است که به فکر بیاوریم چه به عمل!

 باید فرزندم اسماعیل را قربانی کنم! قربانی در حرم!

قربانی فرزند! چه امتحان بزرگی!

باید از حرم بیرون روی و آماده باشی برای قربانی! وسایلش را جمع آوری کرد و از حرم بیرون آمدند.

به سرزمین منی، سرزمین آرزوها درست است که این سرزمین از حرم بیرون است، اما مکمل اعمال حرم است در این امتحان، ابراهیم یک طرف قضیه است، طرف دیگر هم دارد!

ابراهیم باید از فرزندش بگذرد و اسماعیل از جانش!

چه امتحان سختی!

برای خلیل الله که بارها از امتحانات سربلند آمده هم مشکل است! موضوع را با پسر در میان می‌گذارد.

" فَانْظُرْ ما ذا تَری‌ " پسرم تو چگونه می‌بینی؟ نظر تو چیست؟

امتحانی دوطرفه است، هر دو باید تصمیم بگیرند، هرچند اطاعت امر الهی است، رضایت بنده خدا هم جای خود دارد!

پسر با افتخار، سربلند می‌کند "یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ" (آیه ۱۰۲ سوره صافات) آنچه را که ماموریت داده شده انجام بده اسماعیل دیگر طفل صغیری نیست که نتواند تصمیم بگیرد.

او جوانی است برومند، پابه پای پدر در بنای کعبه تلاش کرده پسر همراهی می‌کند، نسل ابراهیم خلیل است، پای او برکت زمزم دارد و دستان او بالا آورنده دیوار کعبه از خدا  کمک می‌خواهد  و اعلام آمادگی می‌کند "سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ"

پسر اعلام آمادگی می‌کند، و پدر آماده می‌شود،   هردو با هم وداع می‌کنند  چه وداع سختی و چه هدف مقدسی! وداع پدر با پسر!   برای قربانی شدن در راه و رضایت و اطاعت خدا!

ابراهیم آماده شد، کارد را تیزتر و تیزتز می‌کند.

آماده اجرای امر الهی می‌شود. پیشانی پسر را روی خاک می‌گذارد. اسماعیل می‌گوید پدر خوب است سر مرا از قفا جداکنی، شاید چشمانت به چشمم بیفتد و احساس پدر و پسری شما را از انجام اطاعت الهی باز دارد.

شیطان از راه می‌رسد، طعنه می‌زند، کشتن پسر!

چرا؟ آن هم پسری دیر بدست آمده!

سنگ‌های ابراهیم شیطان را دور می‌کند.

دست بردار نیست! می‌خواهد ابراهیم را باز دارد! ابراهیم باردیگر سنگبارانش کرد. شیطان از صحنه رانده شد.

ابراهیم در جهت اطاعت  امر الهی، کارد را بر پشت اسماعیل نهاد، کارد عمل نمی‌کند!

کارد را به زمین می‌کوبد، کارد دیگری برمی‌دارد!

مجددا دست به کار می‌شود!

این بار واقعه‌ای عجیبی اتفاق می‌افتد!

گوسفندی ظاهر می‌شود "فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ" (آیه ۱۰۷ سوره صافات)  

گوسفندی به جای اسماعیل!

اسماعیل از جان گذشته ذبیح الله و جایگزینش "ِذبْحٍ عَظِیمٍ" حتما "ِذبْحٍ عَظِیمٍ" پیامی دارد!

" وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ "(آیه ۷۸ سوره صافات) این وعده الهی است در آینده باید روشن شود!

اسماعیل از این ماجرا جان سالم بدر برد، ابراهیم  هم از این امتحان هم سربلند بیرون آمد.  

ندا می‌آید " قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا " (آیه ۱۰۵ سوره صافات) ابراهیم رویای خود را صداقت بخشیدی " إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ"(آیه ۸۰ سوره صافات) ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم " إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ " (آیه ۱۰۶ سوره صافات) این همان آزمایش الهی است. ابراهیم از این آزمایش هم سر بلند بیرون آمد.

ابراهیم پس از تجدید بنای کعبه و دعوت از تمامی نسل‌ها برای انجام مناسک حج، مکه را ترک کرد! با این تفاوت که در آن روز نسل خود را در سرزمین بی آب و آبادان گذاشت و این بار مقدمات دعای مستجابش را!

اما راز "ذبح عظیم" همچنان باقی ماند. اسماعیل  ذبیح الله برگزیده الهی شد. مسولیت اداره کعبه را به عهده گرفت و بیش از یک قرن فرهنگ حج ابراهیمی را در مکه ترویج کرد. باید ذبیح الله بماند و نسل او ادامه یابد تا پیامبر خاتم (ص) از این نسل به دنیا بیاید و این حرکت را تثبیت کند.

در این سرزمین هم پدر در جهت رضای حق از "فرزند" گذشت و هم فرزند در جهت فرمان حق از "جان"، اینجا بود که " َفدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ " آمد! ذبح عظیم چه بود؟

آیا گوسفند آسمانی هم وزن فرزندی بود که پدرش او را در جهت اطاعت امر خدا به قربانگاه برد و کارد بر گلو یا پشت سرش گذاشت. مطمئن باش رمز دیگری داشت. هنوز آینده رمز گشایی نشده است.

قربانگاهی که جد اعلای همین رسول خدا (ص)، در جهت اطاعت امر الهی، آماده شد  تا فرزند دیر بدست آمده‌اش را در راه خدا قربان کند، فرزندی که در جهت فرمان الهی صبر پیشه می‌کند وبه پدر راهکار ارائه می‌دهد که مطیع  امر الله باش و من صبر خواهم کرد. یکی از اعمال حج شد و حاجیان موظف هستند پس از اجرای اعمال حج به قربانگاه رفته،   ابتدا  پس از رمی شیطان و زیر پاگذاشتن نفس خویش وگوسفند یا شتری را درراه خدا قربانی کنند و سپس سر را در راه دوست هدیه کنند. تا حجی ابراهیمی بجای آورده باشند.

شاید رمز را بتوان در این کلام پیامبر جستجو کرد "حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ" مسلم است که امام حسین (ع) از پیامبر(ص) است، سبط و فرزند پیامبر است. اما رمز من از حسین هستم چیست؟

نقل است از ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) رمز این حقیقت را جویا شدند. فرمود منظور از " وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ " جدم حسین بن علی(ع) است. در این واقعه اسماعیل زنده بماند تا از نسل او پیامبر خاتم بیاید و از  نسل پیامبر(ص) حسین(ع) باشد، حسینی که به خاطر زنده نگهداشتن دین جدش رسول الله (ص) سرش را از  قفا بریدند؛ رمز "ذبح عظیم" است.