سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) فرزند دوم امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و نوه حضرت محمد (ص) هستند.

امام سوم شیعیان مشهور به اباعبدالله(ع) و سیدالشهدا(ع) روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدینه به دنیا آمدند. در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر (ص) نام حسین را بر ایشان نهادند. براساس روایات، این نام‌گذاری به فرمان خداوند انجام گرفته است.

کنیه ایشان "ابوعبدالله" است. ابوعلی، ابوالشهدا (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیه‌های امام حسین(ع) محسوب می‌شوند.

حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارند که برخی از آن‌ها با القاب برادرشان امام حسن(ع) مانند "سید شباب اهل الجنة" مشترک است. روایت‌های متعددی از حضرت محمد (ص) در فضیلت امام حسین (ع) نقل شده است از جمله "حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند" و "حسین چراغ هدایت و کشتی نجات" است.

زکی، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات‌اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه برخی دیگر از القاب امام حسین (ع) به شمار می‌آیند.

امام حسین(ع) هم‌چون سایر ائمه داراى شخصیت، ممتاز و عالى بودند گرچه ذکر تمامى اوصاف حضرت در این مقال نمى‌گنجد اما حلم و بردبارى، علم امام، فروتنى و تواضع و رقت قلب و مهربانى امام حسین (علیه السلام) چند صفت از او صاف کمالیه ایشان است.

برخی از دعاهای امام حسین (علیه‌السلام) در منابع کهن نقل شده است. از مشهورترین آن‌ها، دعای عرفه است که متنی طولانی دارد و از ادعیه مشهور شیعه به شمار می‌رود و مضامین عرفانی بلندی در آن دیده می‌شود.

روایاتی از امام در موضوعات اعتقادی، غالبا در منابع شیعی، نقل شده است، از جمله درباره توحید، مناقب اهل‌بیت، غیبت، ویژگی‌های شیعه و صفات مومن. پاره‌ای مناظرات و احتجاجات نیز از آن حضرت نقل شده که مشتمل بر اثبات حقانیت و فضایل اهل‌بیت علیهم‌السلام است. روایاتی نیز درباره فضایل قرآن و تفسیر پاره‌ای آیات در شان اهل‌بیت  از حضرت وارد شده است.

از امام حسین (علیه‌السلام)، روایاتی در برخی ابواب فقه و در موضوعات اخلاقی نیز احادیثی نقل کرده‌اند.

مجموعه سخنان و آثار ایشان در قالب حدیث، دعا، نامه، شعر و خطبه در کتاب "موسوعة کلمات الامام الحسین" و کتاب "مسند الامام الشهید" گردآوری شده و درباره شخصیت و زندگی امام حسین (ع) نیز، آثار فراوانی در قالب دانشنامه‌، زندگی‌نامه، مقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده است.

نمونه اشعاری که به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (ع)، توسط شاعران آیینی سروده شدند.

شمع مى‌خندد و شوق رخ جانان دارد

شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر

شمع مى‌خندد و مى‌گرید و شاد است وغمین

نور شادى همه آمیخته با هاله غم

 شمع نور ازلى قلب همایون نبى است

این چه رازى است خدایا که محمد امشب

 دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین

بیند آینده او را چو در آئینه غیب

شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید

آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست

 آمد آن یکه سوارى که بوقت جولان

آمد آن لاله خونین رخ صحراى بلا

میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است

نور سیناست که مدهوش از او موسى شد

دم عیسى همه در خاک شفا خانه اوست

این حسین است که با این همه آیات جمال

این حسین است که از حشمت ثاراللهى

این حسین است که از پیرهنى خون آلود

 این حسین است که گیسوى على اکبر او

این حسین است که سر لشگر پر همت او

این حسین است که از خرمن گلگون کفنان

قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان

 پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را

بى نظیر است (حسان) سفره احسان حسین

اشک‎ها بین که از این خنده بدامان دارد

خنده با دیده‌تر جلوه دو چندان دارد

این چه حالى است که در محفل خوبان دارد

که به لبخند عیان غصه پنهان دارد

که دل هر بشرى نور خود از آن دارد

لب پر خنده ولى دیده گریان دارد

غم وشادى بهم از دیدن جانان دارد

زین جهت سوز نهان اشرف انسان دارد

آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد

هر کجا روى کند میل به احسان دارد

عرصه روز جزاتنگى میدان دارد

که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد

نازم آن بخت که این کوکب رخشان دارد

پور زهراست که عشاق فراوان دارد

که بهر درد غمى چاره و درمان دارد

روى دامان نبى جلوه قرآن دارد

خاتم دولت صد ملک سلیمان دارد

صد چو یعقوب اسیر غم هجران دارد

رشته انس به دل‌هاى پریشان دارد

تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد

گلشنى تازه‌تر از روضه رضوان دارد

زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد

او که از جانب حق اذن به غفران دارد

که بخوان کرمش این همه مهمان دارد

حبیب‌اللّه‌ چایچیان

 

مژده اى دل کز ره امشب جان جانان آمده

جان جانان در جهان از راه احسان آمده

خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده

اى محبان بار دیگر ماه شعبان آمده

 ملک هستى غرق رحمت گشته از این فیض عام

ساقیا برخیز و ما را باز مى در جام کن

 شعله‌ور جان مرا از آب آتش خام کن

در میان مردم دنیا مرا گمنام کن

یا چو مجنونم اسیر عشق بى‌فرجام کن

بیش از این دارى مرا حیران چرا هر صبح و شام

 تا سحر مى‌سوخت جانم دوش از داغ فراق

بود سرتاپاى من گویى همه در احتراق

ناگهان زد هاتف غیبم نداى اشتیاق

کز چه بنشستى چنین مغموم در کنج وثاق

 خیز از جا کآمد از ره خسرو شیرین کلام

سرو باغ دین گل گلزار پیغمبر حسین

سبط خیرالمرسلین سلطان بحر و بر حسین

زیب آغوش و ضیاى دیده حیدر حسین

میوه قلب بتول و حجت داور حسین

شد رخ ماهش ضیابخش دل خیرالانام

چون ز رنج عصمت آن دردانه آمد در وجود

گشت روشن از فروغش عالم غیب و شهود

 باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود

جبرئیل آمد به سوى خانه زهرا فرود

 گوییا بهر نبى دارد ز سوى حق پیام

اى حسین اى شهریار ملک دین و سرورى

 اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى

اى که در عالم زدى از عشق کوس برترى

 کرده‌اى در راه خود عشاق را از خود برى

دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام

اى که مرکب تاختى هر سوى در میدان عشق

اى که سرانداختى، چون گوى در چوگان عشق

 اى که بودى روز و شب سرگشته و حیران عشق

روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق

ریخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام

اى قرار جان زهرا زینت عرش برین

نور چشم مصطفى اى خسرو دنیا و دین

باعث ایجاد خلق اولین و آخرین

بنده عشقت نجومى سوده بر خاکت جبین

از کرم دریاب او را اى ولى ذوالکریم

نجومى خراسانى

 

حسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین

شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت

بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین

نیست بی عشق حسینی ذره‌ای در ذات دهر

در حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسین

می کند هر قطره اش ایجاد گلزار شهید

دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین

ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید

 چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین

جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست

در کف پای جنون رنگ حنا دارد حسین

خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟

تا قیامت بر کف بانگ رسا دارد حسین

عالم از او غوطه در طوفان خون خواهد زدن

ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید

چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین

جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست

در کف پای جنون رنگ حنا دارد حسین

خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟

تا قیامت برکف بانگ رسا دارد حسین

عالم از او غوطه در طوفان خون خواهد زدن

بحر اگر توفد به وسع دیده جا دارد حسین

سیر این وادی نما در خویشتن گر عارفی

خویشتن هم زانکه شوق کربلا دارد حسین

"احمد" از خمخانه شاه شهیدان مست شد

بی دلان عشق را زیرا هوا دارد حسین

احمد عزیزی

 

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

الهی روی خلوتی هم نبیند

شلوغی این کوچه هایی که دارید

مجال عرق ریختن هم ندادید

به پیشانی این گدایی که دارید

نمی‌خواهم اصلا بفهمم که ما را

کجا می‌برد رد پایی که دارید

همین که شما می‌بریدم، یقینا

شبی می‌رسم تا خدایی که دارید

از امروز ناله رسان حسین است

پر فطرس بینوایی که دارید

برایم هوای بهشتی بالا

حرام است با کربلایی که دارید

شما با خدا با خدا با خدایید

ومن با شمایم شمایی که دارید

 مرا خیمه کربلا می‌نویسید

دخیل حسینیه‌ها می‌نویسید

دل بی قرار اختیاری ندارد

اسیر است و راه فراری ندارد

مقامات عاشق فنا می‌پذیرد

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

چه بهتر دل بیقراری ندارد

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است

شبیه درختی که باری ندارد

دل بی حسین از گل بدترین‌هاست

دل بی حسین اعتباری ندارد

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

همه زیر پایند و بالا حسین است

همه قطره اند و دریا حسین است

چه رسم خوشی که زمان تولد

کلام نخستین ما یا حسین است

حسن هم حسین است، علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

حسن یا علی فاطمه یا محمد

تجلی این چهارتن با حسین است

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

تجلی  لا ذکر الا حسین است

گنهکارها نیز ترسی ندارند

قیامت اگر دست آقا حسین است

شه عالمینیم، الحمدلله

غلام حسینیم، الحمدلله

ندیدم کسی را گدایش نباشد

مسلمان یا ربنایش نباشد

مسیر تکامل یقینا محال است

اگر کربلا انتهایش نباشد

برای جهنم چه خوب است، هر که

حسین بن زهرا برایش نباشد

مگر می شود؟ نه…نه… امکان ندارد

خدا باشد و کربلایش نباشد

خدایی که دار و ندارش حسین است

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

یقین کشتی او نجاتی ندارد

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

حسین آمد و بال ها گریه کردند

تمامی گودال ها گریه کردند

پر ما کجا؟ وسعت آسمانت

پریدن کجا؟ قبه ی لا مکانت

حسن هم به پای تو قد راست می‌کرد

ادب داشت، پیشت امام زمانت

تو بالا نشینی، چگونه نباشد

سر شانه‌های پیمبر مکانت

تویی سنت هفت تکبیر احرام

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

شما هر دو در حال ارتزاقید

اگر می‌گذارد دهان بر دهانت

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

یقین کن که می‌داد روزی نشانت

خداوند مثل تو دیگر ندارد

شبیه تو دارد اگر خب بیارد

من و سال‌ها جستجویت حسین جان

من و منت گفتگویت حسین جان

مگر می‌شود من به پایت نیفتم

من و سجده بر خاک کویت حسین جان

علی‌اکبر لطیفیان

 

دل مشرف شد به درگاه حضور

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای

روی حق را بی‌نقاب آورده‌ای

قلب زهرا چشم حیدر را چراغ

روح احمد را گلاب آورده‌ای

در حقیقت از دل دریای نور

بر محمد در ناب آورده‌ای

تشنگان وادی ایثار را

آب شیرین‌تر ز آب آورده‌ای

آفـرینش پـر شـده از یــاحسین

کل هستی کرده خلوت با حسین

اهل عالم عید مصباح الهداست

عید کل خلقت و عید خداست

این تمام وحی بر دوش نبی

این همان قرآن ختم‌الانبیاست

چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل

یا محمد این شهید کربلاست

این امام پیش‌تر از خلقت است

این شفیع خلق در روز جزاست

ایـن بــود پیغمبــران را نـــور عیــن

این حسین است این حسین است این حسین

این مدال شانه پیغمبر است

این سرا پا احمد است و حیدر است

این رسول‌الله خون انبیا

این کتاب‌الله دست مادر است

مصطفی از اوست، او از مصطفاست

بلکه جان مصطفی در پیکر است

در سفیدی گلویش خوانده‌اند

کز ولادت عاشق ترک سر است

ذات حق او را مکرم خوانده است

روضه‌اش را بهـر آدم خوانده‌است

چشم شو دل، وجه داور را ببین

روح شو روح مصور را ببین

یک نگه کن بر گل روی حسین

احمد و زهرا و حیدر را ببین

آیه "والفجر" را با من بخوان

سوره والفجر دیگر را ببین

بر همه اعضای او سر تا قدم

جای لب‌های پیمبر را ببین

جبرئیـل امشب نگهبانش شوی

سعی کن گهواره جنبانش شوی

فرش را امشب گل‌افشانی کنید

عرش را با هم چراغانی کنید

عرشیان امشب حسین آید به عرش

جان به استقبال قربانی کنید

با تماشای جمالش هم چنان

سیر در آیات قرآنی کنید

با بیان وحی در وصف حسین

مثل پیغمبر ثناخوانی کنید

گسترید از بال، بر او فرش را

در بغل گیرید جان عرش را

عطر جنت چیست خاک کوی اوست

لیله قدر الهی موی اوست

روی هر برگ گلی در باغ خلد

آیه‌ای در وصف خلق و خوی اوست

وسعت ملک خداوند عظیم

تا قیامت پر ز های و هوی اوست

چشمه‌های رحمت و عفو خدا

در همه عالم روان از جوی اوست

این حسین است این امام رحمت است

هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است

ای تولایت تمام دین حسین

ای خدا آیینه و آیین حسین

ای رسول‌الله از سر تا قدم

ای خدا را چهره خونین حسین

از گلوی چاک چاک خود به ما

هم دعا کن هم بگو آمین حسین

بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ

با تو جان دادن بود شیرین حسین

تا قیـامت دلربـایی می‌کنی

در دل عالم خدایی می‌کنی

مصطفی را جانی و جانان تویی

روی دست و سینه‌اش قرآن تویی

حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو

دین تویی ایمان تویی قرآن تویی

در تمام وسعت ملک خدا

مالک‌الملک و ولی، سلطان تویی

در دل امواج توفان بلا

نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی

چشم ما و دست احسانت حسین

جـان عالـم بـاد قربانت حسین

روح را آرام جانی یا حسین

یک جهان جان در جهانی یا حسین

الله الله معنی "اللهُ نور"

در زمین و آسمانی یا حسین

هم در آغوش خدا می‌بینمت

هم چراغ دوستانی یا حسین

میهمان تشنه‌ کام کربلا

عالمی را میزبانی یا حسین

عالــم اســلام بیت‌النـور تو

پیکر صد چاک تو منشور تو

تا قیامت چشم‌ها دریای توست

آب هم لب‌تشنه لب‌های توست

هر سر از تن جدا خاک قدم

هر دل بشکسته جای پای توست

زخم اکبر، آیه ایثار و صبر

خون اصغر، جوهر امضای توست

گرچه روزی نیست هم چون روز تو

روزها هر روز عاشورای توست

وصف تـو آیـات محکم می‌شود

میوه‌های نخل "میثم" می‌شود

غلامرضا سازگار

 

روح چون می گشت و تن شد چون بلور

"کلّمینی زارِ" عرفانی شدم

برکه پاک مسلمانی شدم

دیشب از روحم تنم را شسته‌ام

رفتنم را ماندنم را شسته‌ام

یک نفر در من مرا تقدیس کرد

اشک من آمد، دلم را خیس کرد

کیست این طوفان معماری شده؟

چیست این در سینه‌ام کاری شده؟

ای معارف در سبوی تو نمی

ای نم ته جرعه تو عالمی

ما عدم زاریم و السابق تویی

عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی

عشق تو تعلیم مادر زاد بود

سینه تو جبرئیل آباد بود

حنجرت از قبل حکاکی شده

گونه‌ات روز ازل خاکی شده

آب‌ها جاری شد از خاک درت

سایه‌ها افتاد بر ما از سرت

کوکان در زیر مهر مادری

شیرها خوردند از خوش باوری

کاین تویی شیرینی شیر و عسل

السلام ای شهدباز بی بدل

آری آری قوم تو خوش باورند

قوم بد باور تو را کی می خرند؟

در زلال آبی تو سال‌ها

باز کردیم ای حسین جان بال‌ها

در خم گیسوی تو شب کرده‌ایم

کودکی‌ها را فقط تب کرده‌ایم

نم نمک در سایه مردی سترگ

کودک دل قد کشید و شد بزرگ

حال من تسلیم حلقوم توام

کشته حلقوم معصوم توام

کیست خیاط لباست ای عزیز

تا به حلقومش برم دست ستیز

این یقه تنگ است دل تنگم نکن

تو اذیت می‌شوی رنگم نکن

با تو همبازی شدن خود دیگر است

مرکب تو حضرت پیغمبر است

ای بلور سینه‌ات صیقل‌ترین

راه تو بسته امیرالمومنین

صید حیدر شو که احمد خسته شد

راه تو با کام احمد بسته شد

هرچه باشد بوسه بر تو واجب است

تکمه را واکن لباست حاجب است

یوسف مه طلعت اختر بزرگ

آن مبادا طالعت افتد به گرگ

بگذریم از این مقال دل خراش

رزق را خونین مکن وقت معاش

بوسه بر تو رزق جان مصطفاست

اصلا این سینه دکان مصطفاست

اصلا از امروز پیراهن مپوش

یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش

محمد سهرابی