سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پژوهش یا تحقیق یک روند هوشمندانه، هوشیارانه، خلاقانه و سامان‌مند برای یافت، بازگویی و بازنگری پدیده‌ها، رخدادها، رفتارها و انگاشته‌ها دانسته می‌شود. همچنین برای استفاده از پدیده‌های موجود در جهت دست یافتن به راهکارهای عملی و فناوری‌ها به کار می‌رود. نقش و جایگاه تحقیق و پژوهش در جامعه و بهبود وضع زندگی بر هیچ شخصی پوشیده نیست. اما آیا به این امر آن‌چنان که لازم و ضروری است بها داد می‌شود؟ در کشور ما به منظور گسترش فرهنگ "پژوهش" در جامعه و ارج نهادن به مقام پژوهشگران، 25 ‪ آذر از سوی شورای فرهنگ عمومی به نام "روز پژوهش" نامگذاری شده است. اما حتی محققانی که بخش عمده و کار اصلی‌ آن‌ها پژوهش است از چنین روزی اطلاعی ندارند. هر چند پژوهش نباید به هفته و یا یک روز خاص منوط شود و متولیان امور فرهنگی باید بستری را فراهم کنند تا از پژوهشگران حمایت‌های لازم صورت بگیرد. برای این فعالیت معمولا نهادها یا دستگاه‌های دولتی خودشان باید پیش قدم شوند تا حرکت‌های خوبی که در حوزه پژوهش در جریان است، پررنگ‌تر شود و رشد داشته باشد. با چند تن از محققان و پژوهشگران گپی داشتیم و این پرسش را مطرح کردیم که آیا شرایط نامناسب در عرصه پژوهش موجب شده آن‌ها انگیزه خود را از دست بدهند و دلسرد شوند؟ 

حسن انوشه

این‌جا کاغذ ریخته‌اید و این خطر دارد!

حسن انوشه نویسنده، محقق، مترجم، پژوهشگر تاریخ و زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان "دانشنامه ادب فارسی" است در پاسخ به این پرسش که تا به حال پیش آمده از شرایط نامناسب از عرصه پژوهش ناامید شود و بخواهد این کار را رها کند، اظهار داشت: خیر. جامعه ما همین است. چه می‌شود کرد؟ آدم توقع ندارد پهلوان پنبه کتاب‌خوان شود!

او تمام تلاش‌ خود را در امر پژوهش برای فرهنگ ایران دانست و افزود: هر چند متاسفانه برای انتشار چهار پنج جلد از آثارم مانده‌ام و کسی به من کمک نمی‌کند. در کشوری که بسیاری از موسسات فرهنگی که اصلا وجود خارجی ندارند و پول می‌گیرند، من وجود دارم و به من پول نمی‌دهند. خودشان می‌دانند که بعضی‌ها هستند که اصلا کار نمی‌کنند و 6 خودرو دم در دفتر کارشان است اما من دائم کار می‌کنم و متاسفانه گاه همسایه‌ها هم در محل کار از من شکایت می‌کنند و مثلا می‌گویند شما این‌جا کاغذ ریخته‌اید و این خطر دارد!

منصوره ثابت زاده

خادم فرهنگ هستم

منصوره ثابت‌زاده نویسنده، پژوهشگر ادبیات‌ فارسی، موسیقی و رقص‌های اقوام ایرانی، که برای تحقیق و پژوهش به سفرهای متعددی رفته و می‌رود؛ با وجود خرج‌های سنگین، تاکید کرد اصلا و ابدا از ادامه این مسیر ناامید نیست.

او با بیان این که هیچ چیزی انگیزه مرا نگرفته است، گفت: با کسی کاری ندارم و سرم را پایین انداخته‌ام و کارم را انجام می‌دهم. اصلا کاری ندارم که چه کسی خوشش می‌آید و چه کسی بدش می‌آید. یک انسان فرهنگی و خادم فرهنگ هستم و زندگی‌ و وقتم را برای این کار گذاشته‌ام.

محمد شهبا

انگار همیشه دنبال واکاویدن چیزی هستم

محمد شهبا پژوهشگر عرصه سینما، مترجم و استاد دانشگاه، با بیان این که خصلت (بگویم بد؟) را دارم که به حرف‌های منفی چندان اعتنا نمی‌کنم، ادامه داد: من واقعا همه تلاشم را انجام می‌دهم. این کارها هم مثل جدول حل کردن است و من از آن لذت می‌برم. انگار همیشه دنبال واکاویدن چیزی هستم.

مهدی+مظفری

فضل و دانش گناهی نابخشودنی

مهدی مظفری‌ساوجی پژوهشگر ادبیات و هنر، شاعر و نویسنده، درباره این‌که پیش آمده از طی کردن ادامه این مسیر منصرف شود، اظهار داشت: این مسیر را اول با اتکا به خدا و بعد خودم پیش برده­‌ام و تقریبا هیچ کمکی از کسی نگرفته­‌ام. از این لحاظ یک آدم خود ساخته­‌ام. همین قدر بگویم اگر کسی در این مسیر بود که به لحاظ مادی گوشه­‌ای از کار را می‌گرفت الان شاید با چند برابر کارها و کتاب­‌ها روبه­‌رو بودیم، اما چه می­‌شود کرد. فضل و دانش در این سرزمین همواره گناهی نابخشودنی بوده و همیشه در معرض ضرب و جرح و اغلب نیز صدمات جبران­‌ناپذیری از این رهگذر خورده. متاسفانه جامعه به کارهای هنری جدی، به ویژه پژوهش و نقد، اهمیتی نمی­‌دهد و آن­قدر سرگرم شیرین­‌کاری­‌های تلویزیونی و طنزهای سریالی است که مجالی برای پرداختن به کتاب و کتابخوانی نمی‌­ماند.

علیرضا+میر+علی+نقی

جز بی‌مهری و کم اعتنایی چیزی ندیده‌ام

علیرضا میرعلینقی پژوهشگر، منتقد و روزنامه‌نگار حوزه موسیقی، درباره دلسرد شدن در امر پژوهش، توضیح داد: واقعیت این است که هر کسی یک جایی بنزینش تمام می‌شود. حرف‌های من از یک بینش واقع‌بینانه و سرد است و از سر شکایت، افسردگی و عدم توجه نیست. من می‌گویم وقتی پژوهش ارزشی ندارد، بنابراین چرا باید خودم را از بین ببرم؟ بهتر است که سلامت روحی خودم را حفظ کنم و بنشینم در خانه کتاب‌هایم را بخوانم. به جز یکی، دو نفر، از افراد کنار خودم جز بی‌مهری و کم اعتنایی چیزی ندیده‌ام. در این سال‌ها فقط یکی، دو نفر آدم دلسوز کنارم بودند که با بقیه فرق می‌کردند.

او اضافه کرد: 53 سالم است و در این سن اگر علاقه‌ها و انگیزه‌ها مانده، یک دلیل بیشتر نداشته و آن وجود عواملی است که انگیزه‌ها و علاقه‌ها را تقویت کرده و آن‌ها را تداوم داده است. البته برای من این عوامل از اول نه تنها انگیزاننده نبود، بلکه بازدارنده و سرکوب‌کننده بود. از اول هم امیدی به این قضیه نداشتم که شما از طریق اثر هنری‌تان به درستی و از راه درست و سالم درک شوید. درگیر هزار مسئله می‌شوید که اصلا تصورش را نمی‌کنید. در واقع اثری که شما زندگی‌تان را در آن ریخته‌اید، خودش به خاطر بازخوردهایی که از اجتماع ناسالم می‌گیرد، زندگی‌تان را تباه می‌کند.

صادق رشیدی

دلسردی برای افراد وابسته است

صادق رشیدی پژوهشگر مطالعات نظری هنر و ادبیات، با بیان این‌که هیچ‌گاه از عرصه پژوهش دلسرد نمی‌شوم، تصریح کرد: هیچ وابستگی­‌ به این ایامی که صرفا جنبه تشریفاتی و اداری دارد، ندارم و نداشته‌ام. دلسردی برای افراد وابسته است. در این زمینه بحث بسیار زیاد است. پژوهش به تنهایی خودش موضوعی جدی است که می‌توان چند جلسه درباره آن صحبت کرد. اوضاع ترجمه از تالیف بدتر و موضوعی جدی‌تر هم هست. چرا این همه ترجمه؟ و اصلا چه نیازی به این کار است؟ موضوع نشر و این‌که چطور برخی کتاب‌ها در بازه زمانی بسیار کوتاه به چاپ چندم می‌رسند؟ این حقیقی است یا کاذب؟ معمولا سازمان‌هایی که بودجه خوبی برای پژوهش دارند، در راستای سیاست‌های ایدئولوژیکی خودشان وقت و هزینه صرف می‌کنند. به همین دلیل است که خیلی از پژوهشگران جوان و حرفه‌ای و مستعد که در حاشیه هستند، حمایت مالی نمی‌شوند چرا که وابستگی به آن سازمان خاص ندارند و کارهایی که می‌کنند متناسب با نگرش آن‌ها نیست.

جهانگیر نصری اشرفی

کار ما برای هیچ نهاد فرهنگی رسمی قابل فهم نیست

جهانگیر نصری‌اشرفی نویسنده و پژوهشگر، با این توضیح که یک واقعیت بدیهی وجود دارد که آدم‌ها در ایران بنابر دلایلی در مسیرهایی ناخواسته و یا دست کم پیش‌بینی‌نشده قرار می‌گیرند، گفت: اگر بخواهیم بحث پژوهش را مثلا در کشورهای صنعتی داشته باشیم، تعریف مشخصی برای آن وجود دارد. آن‌ها یکسری پژوهشگاه دارند و یک تعداد پژوهشگر را در دانشگاه‌های درجه ‌یک و یا مراکز علمی و باسابقه تربیت کرده و جهت موضوعات ویژه‌ای آموزش می‌دهند. این گروه از پژوهشگران براساس نیازهای علمی، فرهنگی یا هنری هر کشور به صورت گروهی و با تقسیم کار پروژه‌ای را دنبال کرده و آن را به پایان می‌رسانند. طبیعی است همه‌ برنامه‌ریزی‌های چنین کشورهایی برمبنای این گونه تحقیقات استوار است. در این صورت،‌ تکلیف پژوهشگر با خودش، زندگی‌اش و اهدافش روشن است.

او افزود: اما ما پژوهشگران در ایران به‌ ویژه پژوهشگرانی که در عرصه‌ تحقیقات میدانی و آن هم از نوع قوم‌شناسی، قوم‌موسیقی‌شناسی و یا مردم‌نگاری مشغول هستیم، اساس کار ما تقریبا برای هیچ نهاد فرهنگی رسمی قابل فهم نیست. نظر به این‌ که این‌گونه پژوهش‌ها بسیار هزینه‌بر و پرمخاطره هستند، نیاز ما به سازمان‌ها و نهادهای حامی بدیهی است. با وجود مسایل یادشده نه تنها حمایتی وجود ندارد، بلکه گاه انسان از عدم درک افرادی که در جایگاه مدیران به اصطلاح فرهنگی یا هنری قرار دارند متعجب می‌شود. تلاش می‌کنیم بی‌سر و صدا از کنار مشکلات عبور کنیم و کار خودمان را انجام دهیم، اگرچه در حال حاضر اوضاع کتاب و نشر آن در زمینه‌های پرهزینه‌ای که اساس کار ما است، به طور وحشتناکی به‎‌هم‌ریخته است، بازاری پر از غش و تقلب. گاهی اوقات از مواجه‌ با این همه کتاب تقلبی وحشت می‌کنم. برخی افراد به عنوان محقق و نویسنده دست متقلبان چینی را نیز در تولید انبوه بسته‌اند. در هر حال کار پژوهشگرانی که با ارائه‌ آثار مکتوب تحقیقی زندگی می‌گذرانند، بسیار دشوارتر از گذشته است. ولی با این احوال اگر من دوباره متولد شوم، باز هم همین کار را ادامه می‌دهم.

نیایش پورحسن

آیا رغبتی برای ادامه کار پژوهشی خود پیدا می‌کنید؟

نیایش پورحسن نویسنده و پژوهشگر، با بیان این که دلسردی و امواج منفی همواره در زندگی هر پژوهشگر‌، نویسنده و هنرمندی وجود داشته و دارد، تصریح کرد: از عوامل اجتناب‌ناپذیری است که همیشه و همواره با آن مواجهیم. وقتی شما نه از سوی مراکز علمی و دانشگاهی حمایت شوید، نه بودجه تعریف‌ شده‌ای برای کار خود داشته باشید نه حامی دلسوزی در این راه داشته باشید، وقتی از تمام انرژی، انگیزه، قوای جسمی، روحی و فیزیکی برای کاری که هیچ آینده روشنی نداشته باشد، مایه بگذارید و در این راه از خیلی مسایل زندگی چشم‌پوشی کنید آیا باز انگیزه و روحیه‌ای برای شما باقی می‌ماند؟! طبیعتا خیر. این‌ها بخشی از این عوامل مایوس ‌کننده است. وقتی تلاش و زحمات شما با تمسخر اطرافیان و عزیزان‌تان مواجه شود و به دلیل نداشتن هیچ‌گونه عواید اقتصادی با چشم حقارت نگریسته شود، آیا هم‌چنان انرژی مثبتی برای شما باقی خواهد ماند؟!

او افزود: از بعد اقتصادی که صرف‌نظر کنیم، وقتی شما به مراکز اسناد و موزه‌ها مراجعه می‌کنید و در کمال ناباوری مدیران، مسوولان و متصدیانی را نگاه کنید که در زندگانی‌شان حتی شاید یک کتاب نخوانده و یا به اسم پژوهش‌گر فقط در دفاتر خود چرت می‌زنند و از هرگونه همکاری و مساعدت مضایقه می‌کنند، آیا رغبتی برای ادامه کار پژوهشی خود پیدا می‌کنید؟ وقتی برای دسترسی به یک عکس یا تابلو و حتی یک سند باید چهار سال منتظر بمانید که شاید مسوولان حوصله داشته باشند آن را از مخزن برای شما بیاورند چه انگیزه‌ای برای تسریع کار پژوهشی خود پیدا می‌کنید؟ و دردناک‌تر از همه این‌ها وقتی مدارک کتاب شما به‌ واسطه اعتماد به فردی داده شود که آن فرد تا دیروز فقط در حوزه مطالعات شفاهی و مصاحبه با دیگران کار می‌کرده و هیچ شناخت و تبحری در زمینه هنر، تئاتر، نقاشی و تاریخ قاجار نداشته ناگهان پس از آشنایی با شما، موضوع و منابعی را که سال‌ها برای دستیابی به آن رنج کشیدید را به ‌طرز غیرحرفه‌ای به اسم خود به یک مقاله تبدیل کند چه احساس خوشایندی به شما دست می‌دهد؟ آیا هم‌چنان برای تداوم و تسریع کار خود انگیزه لازم را خواهید داشت؟ طبیعتا و یقینا خیر. اما هم‌چنان به این کار ادامه دادم و امیدوارم خوانندگان روشن‌ضمیر این موضوع را درک کنند.