سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سیدعلی کاشفی‌خوانساری در سال 1350 در تهران به دنیا آمده است. فارغ‌التحصیل رشته مهندسی عمران است. او به عنوان نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار شناخته می‌شود. بیشتر آثار او در زمینه ادبیات کودک و نوجوان، تاریخ ادبیات و مطبوعات کودکان ایران و ادبیات دینی است که موفق به دریافت جوایزی هم شده. کاشفی‌خوانساری در سازمان‌های دولتی و غیردولتی مسئولیت‌هایی در حوزه ادبیات، تئاتر و مطبوعات داشته است. او در نمایشگاه‌ها و همایش‌های بین‌المللی حضور یافته و به سخنرانی و ارائه مقاله پرداخته است. "صندوقچه امید"، "قصه سینماجات عهد بوق"، "نظر بر نظر"، "قصه‌های دوست‌داشتنی"، "یادداشت‌های یک سفر غیرقانونی"، "اگر فرشته‌ها خندیده بودن"، "تادیب‌الاطفال"، "منبع‌شناسی سینمای کودک و نوجوان" و "عروسک‌های خدا" عناوین برخی آثار اوست.

 

آقای کاشفی‌خوانساری، در سلسله مصاحبه با اهالی ادبیات، از آن‌ها درباره دوران کودکی‌شان می‌پرسم و این‌که در چه بستر خانوادگی بزرگ شده‌اند. در مورد شما این سوال بسیار متفاوت و مشخص است چون به لحاظ خانوادگی هم از طرف مادر و هم از طرف پدر در یک خانواده تحصیل‌کرده بزرگ شده‌اید و پدربزرگ‌تان حضرت آیت‌الله آقاسیدضیاالدین خوانساری نیز از موسسان و مدرسان حوزه علمیه قم بودند و کارهای بزرگی انجام داده‌اند. با توجه به این‌که در چنین خانواده‌ای رشد کردید از دوران کودکی‌تان بگویید.

یکی از الطاف متعدد و بی‌کران خدا به من این بوده که در خانواده خوبی به دنیا آمده‌ام که عمدتا اهل مطالعه بوده‌اند. همان‌طور که خودتان اشاره کردید پدربزرگ و پدران ایشان افراد باسواد و اهل علمی بوده‌اند. پدربزرگم روحانی برجسته و صاحب تالیفات و از موسسان حوزه علمیه قم بود. البته من ایشان را ندیده‌ام و زمانی که پدرم خیلی کودک بودند از دنیا رفته‌اند. پدرم مترجم زبان آلمانی بود و در مقاطعی هم به صورت حرفه‌ای کار روزنامه‌نگاری و مقاله‌نویسی انجام می‌داد. مادرم اقدس طیب هم وکیل دادگستری بود و آثار معدود و پراکنده‌ای دارد که سال‌ها قبل به صورت مقاله و پژوهش منتشر شده؛ از جمله "حقوق زن در اسلام" و چند مقاله حقوقی دیگر. یکی از عموهایم، آیت‌الله سیدمصطفی موسوی‌خوانساری هم مرجع تقلید و نویسنده کتاب‌های دینی بود که آثار متعددی از او به جای مانده است. دو نفر از دایی‌هایم نیز در حوزه کار خودشان نویسنده‌های مشهوری هستند. یکی مهدی طیب که در حوزه علوم دینی و عرفانی، نویسنده و سخنران مشهوری است و دایی کوچک‌ترم علیرضا طیب از مترجمان صاحب‌نام و موفق در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی است که برنده جایزه کتاب سال و جوایز متعدد دیگر شده. این فضای خانواده ما بود و طبیعی است که کتاب در زندگی ما حضور پررنگی داشت و تقریبا به جای هر چیزی کتاب داشتیم. وضع مالی خانواده‌مان متوسط بود و پدر و مادرم اصرار داشتند که دنبال مادیات و ثروت نروند و عمر خودشان را بیشتر مصروف خواندن کنند و طبیعی است که بنده هم به این حوزه جذب شوم. پدرم  و پدربزرگم حاج یدالله طیب به شعر علاقه داشتند و من گاهی همراه آن‌ها در جلسات شعر مرحوم امیری فیروزکوهی، مرحوم احمد نیکوهمت و مرحوم حاج علی‌اکبر پیروی شرکت می‌کردم. در سال‌های پیش از دبستان در کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان فخرآباد عضو بودم و در کلاس‌های مختلفی شرکت می‌کردم و کتاب می‌خواندم. این که دوستان پدرم مثل مهدی سهیلی، ابوالفضل عزتی و غلامعلی کریمی از کتاب‌ها و نوشته‌های جدیدشان صحبت می‌کردند، تاثیر دلنشینی در کودکی من داشت.

از چه زمانی متوجه شدید که این قریحه و استعداد در شما وجود دارد که بنویسید و شعر بگویید؟

این سوال را به دو شکل می‌توانم جواب بدهم. یکی این ‌که تقریبا از دوم دبستان به‌طور منظم می‌نوشتم. مثلا یک دفترچه کوچکی دارم که روی آن نوشته‌ام "دیوان علی شاعر جوان"! این دفترچه شامل شعرهای من در سال دوم دبستان است که البته قطعا کارهای ارزشمندی نیست و یک جور تقلید از کارهای پندآموز سعدی و شاعران کهن است. در همان دوره دبستان مدام در مسابقات مقاله‌نویسی، روزنامه‌ دیواری و... موفق می‌شدم و در دوره راهنمایی هم کارهای متعددی نوشتم که بعضی از آن‌ها داستان‌ها و شعرهای کاملی است که البته هیچ‌وقت به انتشارشان فکر نکردم.

علی کاشقی خوانساری

فکر می‌کردید یک روز نویسنده شوید؟

می‌دانستم که می‌توانم بنویسم اما از این منظر که پدر و مادرم هم از راه نوشتن زندگی نمی‌کردند هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که از این راه می‌توانم زندگی کنم. حتی در دانشگاه هم براساس عرف آن روزگار که همه یا باید پزشک می‌شدند یا مهندس، من مهندسی عمران را انتخاب کردم. البته در همان دوره دانشگاه هم تمام کارهای انجمن ادبی، تئاتر، همایش‌ها و نشریه دانشگاه را من انجام می‌دادم ولی واقعا به این فکر نکرده بودم که نویسندگی می‌تواند شغل من باشد. گرچه اولین کارهای مطبوعاتی من سال 1369 یعنی زمانی که 19 ساله بودم چاپ شد اما تا سال 1373 آثاری که به مطبوعات می‌دادم کاملا تفننی بود و از نظر شغلی در همان حوزه مهندسی ساختمان و کارهای مربوط به آن کار می‌کردم تا این ‌که در 22 سالگی یک‌دفعه‌ تصمیم گرفتم که کلا کارهای دیگر را رها کنم و تلاش کنم از راه نوشتن زندگی کنم. به همین خاطر از سال 1372 تا الان هیچ کار دیگری به جز کار اقتصادی در حوزه فرهنگ و ادب انجام نداده‌ام.

نخستین کتاب‌تان چه سالی منتشر شد؟

نخستین کتابم با عنوان "نشریات کودک و نوجوان ایران" بهار 1375 هم‌زمان با برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب و نمایشگاه مطبوعات توسط انتشارات خانه روزنامه‌نگاران جوان منتشر شد. آن موقع معاون خانه روزنامه‌نگاران جوان بودم.

در حوزه شعر چطور؟

اتفاقی که برایم در حوزه نویسندگی افتاد در حوزه شعر به صورت مستمر و ریشه‌ای‌تر وجود داشت و هیچ‌وقت به دنبال این نبودم که بخواهم شعری را منتشر کنم و از آن درآمدی داشته باشم. گاهی وقت‌ها به صورت مستمر و گاهی با فاصله‌های طولانی یک‌سری شعرها نوشتم ولی تا سال 1387 هیچ کتاب شعری منتشر نکردم. از سال 87 تا 92 و 93 هفت کتاب شعر از من منتشر شد و بعد از آن دوباره کتاب شعری نداشتم، به خاطر این ‌که خودم هیچ اصراری روی این قضیه نداشتم و هیچ‌وقت شعر برایم جنبه حرفه‌ای نداشته و یک کار دلی بوده است.

شما فعالیت‌های بسیار گسترده‌ای در حوزه مطبوعات داشته‌اید، چه کودک و نوجوان و چه بزرگ‌سال. آیا مرتبط شدن با حوزه مطبوعات به دلیل این بود که شما قلم خوبی داشتید یا به روزنامه‌نگاری هم علاقه‌مند بودید؟

اوایل کار مطبوعاتی برای من جنبه تفریح و غیر شغلی داشت. گه‌گاه مطالبی مثل شعر یا یادداشت را برای مجله‌های مختلف می‌فرستادم اما سال 72 که در آستانه ازدواج بودم همه کارهایم در زمینه مهندسی و ساختمان را رها کردم و تصمیم گرفتم از راه نوشتن زندگی کنم. سراغ مطبوعات مختلف رفتم تا برای نخستین بار بتوانم از راه نوشتن پول در بیاورم. قبل از آن هیچ‌وقت بابت مطالبی که چاپ کردم پول نگرفتم. در یک جاهایی مسئولیت ثابت گرفتم و مشغول به کار شدم. یکی هفته‌نامه‌ای به نام "آتیه" بود که سازمان تامین اجتماعی منتشر می‌کرد و دیگری دوهفته‌نامه‌ای به نام "بنیاد" که بنیاد جانبازان و مستضعفان نشر داد. این‌ها اولین کارهای رسمی من در حوزه روزنامه‌نگاری بود. سال 74 هم برای نخستین بار در نشریه "محله ما" دبیر سرویس و سال 1375 در سن 25 سالگی سردبیر شدم و این روند تا به امروز ادامه داشته است. حدود 13 سال هم مدیرمسئول و صاحب امتیاز مجله‌ای به نام "شهرزاد" بودم که برای پدر و مادرها و راجع به بچه‌ها منتشر می‌شد. نشریه تخصصی کودک‌یاری که تقریبا از سال 82 تا 94 و 95 درآمد و بعد به دلیل مشکلات اقتصادی تعطیل شد.

نشریه واگذار شد یا کلا تعطیل شده است؟

واگذار شد و من تا سال‌ها از آن بی‌خبر بودم و اتفاقا به تازگی دیدم این مجله روی کیوسک وجود دارد. افرادی که مالک آن هستند دوباره انتشارش را شروع کرده‌اند یا توزیع را عمومی کرده‌اند، چون قبلا آن را روی کیوسک نمی‌دیدم.

در حال حاضر فعالیت مطبوعات دارید؟

سردبیر فصل‌نامه "نقد کتاب کودک و نوجوان" هستم که یک مجله تخصصی است و موسسه خانه کتاب ایران آن را نشر می‌دهد. مسئولیت مطبوعاتی دیگری ندارم و عمده وقتم به تدریس و تالیف می‌گذرد و به نسبت قبل یک مقدار از فضای مطبوعات هم فاصله گرفته‌ام. تا سال گذشته سردبیر "سروش نوجوان" بودم که برایم نشریه مهم و جذابی بود. آن‌جا سعی کردم که به مرور کل مجله را نوجوان‌ها بنویسند و دیگر عملا همه کار دست خود بچه‌ها بود و من هم در کنارشان بودم، اما آن مجله هم به دلیل مشکلات اقتصادی آن موسسه دولتی از انتشار باز ماند.

علی کاشقی خوانساری

آقای کاشفی‌خوانساری در کجا تدریس می‌کنید؟

هیات علمی رسمی جایی نیستم اما چه در دانشگاه‌ها به صورت استاد مدعو و چه در مراکز فرهنگی، تدریس بخش زیادی از وقت مرا می‌گیرد. مثلا در کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان در زمینه‌های مختلفی مثل قصه‌گویی یا نقد ادبی تدریس دارم یا در طرحی مثل "جام باشگاه‌های کتاب‌خوانی کودک و نوجوان" یا "ترویج کتابخوانی" تدریس می‌کنم.

شما کتابی راجع به تاریخ ادبیات دینی کودک و نوجوان منتشر کرده‌اید. در زمینه مباحث دینی نیز آثار متعدد دیگری نوشتید برایم جالب است بدانم انگیزه شما برای نگارش این آثار به بستر خانوادگی که در آن بزرگ شدید برمی‌گردد؟

بحث ادبیات دینی همیشه یکی از دغدغه‌های جدی من بوده است. بله بخش زیادی از آثارم در این حوزه است. شاید حتی در بقیه آثارم که مستقیما رنگ و بوی دینی ندارند هم می‌شود رنگ و بوی دینی پیدا کرد. کتاب "تاریخ ادبیات دینی کودک و نوجوان" سال 1387 در نشر حوا به چاپ رسید و بعد سه بار تجدید چاپ شد. از آن‌جایی که این کتاب مورد استفاده دانشجویان ادبیات کودک بود، دنبال این بودیم که یک نشر معتبرتر با توزیع بهتری آن را چاپ کند؛ در یک مقطعی قرار شد بنیاد ادبیات داستانی آن را نشر دهد و کتاب چند سال دست آن‌ها ماند ولی در نهایت منتشر نشد و بعد کتاب را به نشر سروش دادیم که در این نشر هم به دلیل مشکلات مالی و اداری ناشرهای دولتی به چاپ نرسید، اما این روزها جلد نخست آن توسط انتشارات به‌نشر آستان قدس رضوی در حال انتشار است. کتاب با ویرایش جدید و حجم چند برابری در سه جلد منتشر می‌شود.

البته در حوزه ادبیات دینی با آسیب‌های جدی مواجه هستیم. شاید بتوان گفت دلیل اصلی که به بحث ادبیات دینی می‌پردازید در نظر گرفتن ضعف‌های موجود است؟

این مسایل به آدم انگیزه می‌دهد ولی به نظرم انگیزه درونی جدی‌تر است. من در این سن و سال دیگر کمتر کارهایی را می‌نویسم که زیاد دوست‌شان نداشته باشم. البته این‌جوری نیست که بعضی از کتاب‌هایم را دوست نداشته باشم اما امروز ترجیح می‌دهم سراغ کارهای بروم که دغدغه جدی‌ترم باشم و طبیعتا بحث دین، عرفان و معنویت یکی از دغدغه‌های همیشگی من بوده است.

یک بخشی از تجربیات شما بحث بازنویسی برخی آثار و پرداختن به یک‌سری از اشخاص ماندگار حوزه ادب بوده است. این تجربه‌ها با چه انگیزه‌ای انجام شد؟

احتمالا منظورتان مجموعه چهره‌های ادبیات کودک است.

بله.

این کار را سال 79 و 80 شروع کردم که در قالب یک مجموعه در سال 82 منتشر شد. یک مجموعه 20 جلدی است که 18 جلد آن را من نوشته‌ام. به نظرم در زمان خودش کار مفیدی بود و ای کاش جوان‌ترها و افرادی دیگر می‌آمدند این کار را ادامه می‌دادند ولی بعد از آن دیگر مجموعه مشابهی منتشر نشد.

چرا ادامه پیدا نکرد؟

پروژه‌ای بود که در مقطعی تعریف شد و به پایان رسید، اما دیگر نه خودم فرصت کردم به این شکل کار کنم و نه دیگران چنین کاری کردند.

علی کاشقی خوانساری

یکی دیگر از دغدغه‌های‌تان بحث کتاب‌شناسی و کارهای پژوهشی است. در این مورد برای‌مان بگویید.

ادبیات کودک تقریبا از سال 74 و 75 تبدیل به کار اصلی من شد. به مرور کارهای دیگرم در مجلات عمومی، اجتماعی و سینمایی کمتر و کمتر شد و روی بحث ادبیات کودک متمرکز شدم. در آن حوزه هم با این خلا مواجه شدم که کارهای تئوری ادبیات کودک مثل منابع، تحلیل و نقد، ضرورت بیشتری دارد و به همین خاطر عمده کارهایم رفت به سمت کارهای نظری ادبیات کودک. شاید نیمی از کتاب‌هایم در این گروه قابل طبقه‌بندی باشد.

شما در حوزه ترجمه هم فعالیت داشتید.

 کمی انگلیسی و عربی می‌دانم و با این زبان‌ها آشنایی دارم و گه‌گاه که پیش آمده آثاری را در زمینه آثار کودک ترجمه کرده‌ام. در بسیاری از این کارها شاید جنبه اقتصادی هم اهمیت داشته است. در کنار کارهای تالیفی، آثار ترجمه هم از جنبه اقتصادی به من کمک می‌کرده است.

بیشتر کتاب‌های‌تان توسط انتشارات حوا نشر یافته است. می‌خواستم بدانم آیا این انتشارات متعلق به خودتان است؟

خیر. متعلق به خواهرم بود. من هم آن‌جا کار می‌کردم و چند سال با آن نشر همکاری جدی و نزدیک داشتم. ولی چهار سالی است که تعطیل شده.

به نظر می‌رسد فعالیت شما به‌عنوان نویسنده، شاعر و پژوهشگر و در عین حال به‌عنوان شخصی که در مطبوعات فعالیت گسترده‌ای داشته و دارد، در برخی کارها ادغام هم شده است. مثلا در یک‌سری از کارهای‌تان به تاریخ ادبیات و مطبوعات ایران پرداخته‌اید. آیا این موضوع هم به علاقه شخصی خودتان برمی‌گردد؟

بله همین‌طور است. فکر می‌کنم که در بحث کتاب‌های غیر داستانی کودک و نوجوان با خلا مواجه هستیم. به دلیل پیشینه ادبی بسیار خوب کشورمان، خیلی از کتاب‌ها جنبه ادبیات پیدا کرده است، در حالی ‌که در دنیا حجم بالایی از کتاب‌های کودک و نوجوان غیر ادبی و مستند هستند. در این زمینه هم کتاب‌هایی داشته‌ام که آن‌ها هم الحمدلله با استقبال خوبی همراه بودند.

آقای کاشفی‌خوانساری شما سوابق کارهای اجرایی بسیار زیادی دارید. چه شد سراغ فعالیت‌های اجرایی رفتید؟

به هر حال زندگی کردن صرفا از راه نوشتن در ایران دشوار است و من به همین خاطر در مقاطع مختلفی مسئولیت‌هایی در حوزه فرهنگ، هنر، ادبیات و کتاب در جاهای مختلف داشته‌ام. ولی در سال‌های اخیر سعی کرده‌ام این بخش را کم کرده و از آن پرهیز کنم و وقتم بیشتر صرف خواندن و نوشتن باشد. اکنون تقریبا دیگر هیچ کار دولتی و اجرایی ندارم.

تاکنون چند عنوان کتاب از شما منتشر شده است؟

فکر می‌کنم حدود 95 کتاب از من چاپ شده است که البته سه، چهار تا از این آثار دو بار و توسط دو ناشر مختلف منتشر شدند و اگر آن‌ها را کم کنیم، عناوین کتاب‌های به چاپ رسیده من می‌شود 90 عدد. مثلا یک کتاب ممکن است یک سالی در یک نشری چاپ شده باشد و پنج سال بعد دوباره در یک نشر دیگر چاپ شده باشد که این در آمار خانه کتاب دو بار حساب می‌شود. فکر کنم الان در آن سایت حدود 94 کتاب از من ثبت شده است. یک کتاب هم خارج ایران داشته‌ام که می‌شود 95. آثاری نیز در دست ناشران مختلف در دست تولید دارم.

درباره آثاری که در دست چاپ و نشر دارید بگویید.

در انتشارات به‌نشر یک مجموعه پنج جلدی با عنوان "من مسلمانم" دارم که یک دایره‌المعارف ویژه کودکان و نوجوانان در زمینه اسلام است. یک داستان هم در فضای معاصر و امروزی اما مرتبط با امام موسی بن جعفر (ع) در همین انتشارات در دست چاپ دارم. به انتشارات محراب قلم هم "دایره‌المعارف سینما برای نوجوانان" را سپردم. در نشر نرد‌بان هم چند کتاب ترجمه زیر چاپ دارم. در نشر گویا نیز پنج اثر دارم، سه اثر برای نوجوانان و دو کتاب بزرگ‌سالان. یک کتاب هم در نشر ثالث و دو کتاب در نشر آرون.

علی کاشقی خوانساری

سخن پایانی؟

با همه فراز و نشیب‌هایی که هر شخصی در زندگی و کارش دارد، از مسیری که طی کرده‌ام راضی هستم. اگر همین امروز فرصت زندگی‌ام به پایان برسد هیچ آرزوی دست‌نایافته‌ای ندارم. از راهی که خداوند جلوی پایم گذاشت و کارهایی که توانستم بنویسم و انجام بدهم خدا را سپاس‌گزارم. به هر حال فکر می‌کنم آدم‌ها باید سعی کنند با قلب‌شان انتخاب کنند که بعدا از انتخاب‌های خودشان پشیمان نشوند. خوشحالم که توانستم چنین انتخابی داشته باشم و مسیری را برای خودم انتخاب کنم که امروز از آن راضی باشم. امیدوارم خدا هم با لطف خویش به کارنامه‌ام نظر کند.