سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: از نخستین آثار ایرج ضیایی، میل نقد اشعارشان همیشه با من بوده و من ایشان را در آینده از شاعران بزرگ ایران می‎بینم که یک بار دیگر مطرح خواهند شد. این یک پیشگویی است درباره شاعری بالقوه و قدرتمند، گرچه در آینده ما شاعران بزرگی نخواهیم داشت اما ضیایی یک بار دیگر کشف خواهد شد. من از یک تمثیل آغاز می کنم. چون بحث شی هست. پدیدار شناسی شی برای ایشان خیلی مهم است. در ضیایی نیل به نظریه سازی و میل به فلسفیدن زیاد وجود دارد، هم در حرکت ناگهانی اشیا و کتاب‎های بعدی، و به ویژه در مقدمه گزیده اشعار. او می‎خواهد فهم خود را از اشیا و جهان اشیا بیان کند. این میل برای شعرش هم خوب است، هم بد. اسکلت شعرش بعد از روایت بر روی همین مفاهیم استوار است. بگذارید برگردم به آن تمثیلی که هنوز بیان نکرده‎ام. من حدود بیست سال در روستا زندگی کرده‎ام. خانه ما صد متر با رودخانه فاصله داشت. هر سال در پاییز دوبار سیل جاری می‎شد. تمام منطقه رسوب می‎شد، اما چیزی جا می‎گذاشت که شبیه شعر اشیا بود. بعد از نشست سیل و ذلالی آب، اشیای فراوانی مشاهده می‎شد. پیراهنی آویخته از شاخه‎ای. بطری‎های خالی. کفش‎ها و دمپایی‎ها. ملافه‎ها، پتو، لحاف، تشک، گهواره ووو.... انگار سیل شلیک شده بود به ناخودآگاه روستاها و همه چیزی که در زیست‎جهان روستاها بود به کناره‎ها و شاخه‎های درختان می‎چسباند.

این حالت دو مسئله به‎وجود می‎آورد. یک ساختار این وضعیت از کجا آمده؟ رودخانه به شکل مهیبی آمده و تمام امحا و احشای خودش را که همان اشیا باشد، در جاهای مختلف پخش شده‎اند. ناگهان تشتی می‎بینی که قورباغه‎ای دارد در آن شنا می‎کند. آیا رودخانه به آن اشیا ساختار داد؟ پس بحث انسجام پیش می‎آید و این ما را به مسئله دوم می‎کشاند که بعدا خواهم گفت.

من در جایی در باره بیژن نجدی گفتم که اینجا تکرار می‎کنم. در شاعران جدی که با شعرشان زندگی می‎کنند، میلی وجود دارد که مخصوص خودشان هست. آنها می‎خواهند کتابی منتشر کنند که همه چیز آن شبیه تورات، انجیل یا قرآن باشد. خوب ساختار قرآن و تورات شباهتی با هم دارند. تاریخ نمی‎گویند. اگر هم بگویند گسسته است و انگار قیچی شده. شاید به خاطر همین فرای می‎گوید اینها رمز کل هستند.

 همه‎ی رمزها در آنها وجود دارد. حالا ضیایی اتوبیوگرافی‎ای نوشته‎اند که می‎خواهند زندگی ایشان را ما خوانندگان پیدا و کشف کنیم. دوست دارند این شعر بلند، این کتاب آن قدر تورات‎گونه باشد که ما بتوانیم یک رازهایی در آن پیدا بکنیم. بنابراین هر انسانی می‎تواند یک کتاب مقدس باشد. چون در انسان خاطرات به همین شکل حضور دارند. به شکل پیوسته حضور ندارند. زمانی که ما خواب می‎بینیم، خواب‎مان نیز تورات‎گونه ظاهر می‎شود. یعنی به صورت سیال ذهن. در قرآن به غیر از داستان یوسف، همه جا داستان‎ها پاشیده و جداجدا دیده می‎شود، چون زمان‎شان در یک آن نبوده بلکه در طول زمان جاری شده‎اند. حالا عقلانیت قرآن زیادتر از تورات است، یعنی عقل بشری زیادتر است، اما تورات کاملا اسطوره‎ای است. پس هر انسانی چنین وضعیتی دارد. یعنی انباشته از خاطرات کودکی تا مرگ است. کودکی، نوجوانی، میان‎سالی و پیری.

دکتر سینا جهاندیده