سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: حمیدرضا امیدی سرور، نویسنده و روزنامه نگار در باب رخوت و رکود بازار کتاب و کتابخوانی در ایران گفت: یکی از علتهای این مسئله این است که مردم ما کمتر مطالعه میکنند و از وقتی که تلگرام و یا اینستاگرام و سایر شبکههای مجازی مد شده، دیگر کسی حوصله خواندن مقالههای بلند را ندارد و همه به دنبال متنهای کوتاه میگردند. با این وجود همه فکر میکنند که دارند مطالعه میکنند اما نمیدانند که مطالعه این متنها در بهترین حالت فقط بهشان اطلاعات عمومی میدهد، اما بینشی را به کسی نمیافزاید.
نویسنده کتاب "از پائولو کوئیلو متنفرم" توضیح داد: در گذشته کتاب وسیلهای برای انتقال اطلاعات بود اما الآن این کار را رسانههای دیگر مثل اخبار یا فیلم انجام میدهند، بنابراین نقش کتاب در انتقال اطلاعات کمرنگ شده و تمرکز آن رفته روی بینش افزایی و بالارفتن فرهیختگی که زمینه ای بسیار جدی و البته کم خواهان است.
او ادامه داد: به نظرم آن بخش افت شدید مطالعه مربوط است به نیاز جامعه به انتقال اطلاعات که در نیم قرن گذشته نقش کتاب در آن کمتر و کمتر شده و به جای آن مطبوعات و بیشتر از آن رادیو و تلویزیون و حالا نیز امکانات فضای مجازی مثل تلگرام و از این دست، به طور کامل این نقش را از آن خود کرده اند؛ بنابراین برای کتاب تنها فرصت انتقال بینش به مخاطب باقی مانده که خواهان زیادی ندارد. به همین خاطر بیشتر کسانی کتاب میخوانند که بدنبال فرهیختگی بیشتری هستند و البته بعد سرگرمی ساز آن که خواندن رمان باشد هم سرگرمی توده مردم نیست.
او درباره نقش نویسندهها در این مسئله گفت: داستاننویسهای ایرانی اکثراً خلأ تجربه زندگی دارند و افت و خیزی در زندگیشان نیست که بستر ظهور و القای یک ایده بکر را به آنها باشد. برای نمونه از خودم شروع می کنم که دچار این زندگی معمولی و بدون افت و خیز هستم و این ریتم تکراری مجال تجربه های جدید را از من گرفته. اما شرایط زندگی به نحوی است که چاره و گریزی از آن وجود ندارد.
او گفت: شما اگر به تاریخ معاصر داستاننویسی هم نگاه کنید، متوجه میشوید که داستاننویسهای موفق ما عمدتاً کسانی بودند که تجربه خاصی در زندگیشان داشتند. مثلاً احمد محمود تجربه مبارزات سیاسی و تبعید داشت و آنها را در ساحت داستانهایش روایت میکرد یا محمود دولتآّبادی هم تجربههای مختلفی مثل زندگی در روستا و حضور در عرصه تئاتر داشته که خیلی میتواند کمکش کند. الآن اکثر داستاننویسهای ما آدمهایی هستند با تجربههای مشابه؛ به همین خاطر هم هست که بیشتر داستانهای ما شبیه به هم هستند و فرقشان در اندک خلاقیتهایی است که بعضی از داستاننویسها دارند.
حمیدرضا امیدی سرور ادامه داد: الآن داستاننویسهایی که خیلی تجربه متفاوتی در زندگیشان نداشتهاند، از ذهن و تخیلشان استفاده میکنند که به همین خاطر داستانهای ما انتزاعی شده و مخاطب این داستانها هم کمتر است. یک زمانی همه به دنبال آن بودند که کتابهای شهری با مایههای اجتماعی پیدا کنند اما الآن همه دارند از این کتابها فرار میکنند و اگر کسی رمان روستایی بنویسد کار متفاوتی کرده است. در این شرایط هم خیلیها کتابهای خوبی مینویسند اما اگر داستاننویسهای ما فرصت تجربههای متفاوتتری را داشتند، قطعاً شرایط فرق میکرد.
این نویسنده در پایان درباره نقش رسانه در تاثیر فروش کتاب گفت: از وقتی اینستاگرام و تلگرام اوج گرفتند، همه چیز به هم ریخت. قبل از آن هم وبلاگها و بعد فیسبوک بودند که من با توجه به سیر حضور و هجوم این آدمها به شبکه های مجازی ارتباط جمعی که رونق پیدا میکنند به این نتیجه رسیدم که بسیاری از آنها، دغدغه ادبیات و یا نوشتن درباره ادبیات ندارند، بلکه دغدغهشان دیده شدن است. همه دوست دارند یک جوری دیده شوند و برایشان مهم نیست که این اتفاق میخواهد از چه طریقی بیفتد.