سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امروز هشتم تیر ماه سالروز تولد شاعر و منتقد ادبی بنام ایرانی، محمد حقوقی است. منتقدی که در نقد و معرفی شاعرانی نظیر نیما یوشیج، سهراب سپهری، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و فروغ فرخزاد به بخش مهمی از عموم مردم نقشی تاثیر گذار داشت. او در مقام شاعر قریب به 10 دفتر شعر منتشر کرد و آثار مهم در حوزه نقد ادبی به نگارش درآورد. بعد از مرگ حقوقی، فیض شریفی منتقد معاصر کار او در سری آثار "شعر زمان ما" ادامه داد. سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی، سیدعلی صالحی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، یدالله رؤیایی، فریدون مشیری، شفیعی کدکنی، حمید مصدق، فریدون توللی و شمس لنگرودی از شاعرانی هستند که شریفی به بررسی شعرهای آنان پرداخت.

فیض شریفی منتقد معاصر به هنرآنلاین می‌گوید:  از محمد حقوقی که حرف می زنیم، یادمان به نقد و بررسی و تحلیل شعر می‌آید. ناقدی که ریشه در کلاسیک شعر داشت و قصاید غرایی می گفت، و رفت تا شعر بلند نیمایی " مرثیه ای برای رباب " که 240 خط است؛ باز هم در قالبی قصیده وار از مرگ یاد می کند و مرگ او را برمی‌انگیزد برای گفت و گو با مرگ، شناختن آن و در نتیجه رهایی و رستن از تسلط بیم مرگ و نیل به " نیروانا ".

شریفی گفت: شعر مرثیه‌ای برای رباب مثل سایر شعرهای سپید و نیمایی حقوقی، ویژگی های زبانی و وزنی پیشرفته ای دارد با همان عوامل تزیینی ناضرور. مثل قافیه‌هایی که گاهی در شعر می‌آورد مثل (نوری و آبی و نوری) که نوعی هم‌آوایی تزیینی است که ضرورت شعری ندارد‌:

شب همیشه  انبوهی از ملائک آبی

شب همیشه خورشیدی از میان خاکستر

و نوری از افیون

به سایبانی همسایگان شاعر تو

(روستاییان غریب)

شب همیشه  با یاد مهربان تو در قاب آفتاب شراب

شب همیشه  نی‌های استخوانی تو بر لب همیشه مرگ

شریفی ادامه داد: این بند در عین حال درخشان بی‌فعلِ حقوقی زبان را در بی زمانی می نشاند. واقعیت و تخیل و توهم را آغشته می کند. قید " همیشه " را صفت می‌کند و مرز زبان را می‌شکند و دگرگون می‌کند و در بند بعدی با تصویری درخشان و تازه و ایجازوار می‌گوید:

و کودکی برخاست

و دربرابر آیینه ی شکسته نشست

و خواند باران را

شریفی توضیح داد: کنش دراماتیک این بند طنین بیرونی مرگ را نشان می‌دهد. نمی خواهم این شعر یا اشعار دیگر حقوقی را نقد کنم، زیرا که محمود نیکبخت و اخوت دو نقد خوب بر شعر مرثیه‌ای برای رباب زده‌اند. می‌خواستم بگویم که او شاعر خوبی بود، اما چه می توان کرد وقتی در عصر غول ها زندگی می کنی؟ او وقتی 5 جلد شعر زمان نوشت از شاملو، اخوان، سپهری، فروغ و نیما، متوجه شد که از پس آنها برنمی‌آید.

حقوقی ناقد

نویسنده‌ی کتاب‌های "شعر زمان ما" و ادامه‌دهنده‌ی راه محمد حقوقی گفت: حقوقی می‌دانست که به صرف محتوا، هرچند متعالی و والا، برای هر شعر تعیین ارزش هنری نمی توان کرد. او به حافظ اشاره می کند و می نویسد که : تنها شعر او بود که دهه پشت دهه و سده پشت سده را پشت سر گذاشت. حافظ برآینده و در آینده و در " آینده " که شعر راستین خود را که شعر همه ی " دیروز "ها بوده است. شعر همه ی " فردا " ها خواهد کرد. فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ پنج گنج عیار سنج گوهر زمان خود بودند. کسانی که به شکار عین نهان در جهان زبان و ذهن عیان در زبان جهان، تصویر جان جهان و جهان انسان در تسخیر ذهن و زبان آنهاست.

شریفی گفت: کور شوم اگر دروغ بگویم، او روزی تلفنی به من گفت تو ادبیات کهن را شخم زده‌ای. حرفی که در شأن خود او بود. و کسی که شخم نزده باشد ادبیات کهن را، نمی تواند ادبیات معاصر را نقد کند.

این منتقد معاصر گفت: حقوقی از معماری کلام از گره گشایی یا توضیح تا صورت شکافی یا تشریح و از درون کاوی یا تفسیر تا شکل نگاری یا ترسیم در شعر را بررسی کرد و تا روابط پنهانی برخی از کلمات و تعبیرات شعر پیش رفت. افرادی که آثار حقوقی را به درستی نخوانده‌اند می‌گویند او نقد بلاغی می کند. اصلا به فرض آن که نقد بلاغی بکند چه عیبی دارد. آقایان می گویند لازم نیست دستور زبان بلد باشی. لازم نیست قالب‌ها، وزن‌ها و آرایه‌های ادبی و صور خیال را بدانی. ظاهرا باید از راه نکوفته رفت.

شریفی گفت: تو باید از نظام هماهنگ واژگان تا همنشینی کلمه های یک سطر و از همراهی سطرهای یک بند تا همبستگی بندهای یک شعر در شکیل ترین معماری متناسب خود، چه دیداری چه شنیداری بروی تا به یک شعر ساختمند برسی. آن 5 شاعر کلاسیک و 20 نفر از بزرگترین شاعران شعر زمان ما اینها را می‌دانستند که به این جا رسیدند. اگر ادبیات کلاسیک ندانی کلاسیک می‌مانی. فکر می کنی کار بزرگی کرده‌ای وقتی به اتفاق شعر شاعران کلاسیک را می‌خوانی متوجه می‌شوی که پیش از تو آنها این کارها را کرده‌اند.

شریفی گفت: حقوقی شناخت دقیقی از موقعیت شاعران داشت. او از روی بسیاری از ترکیب‌های کلیشه‎‌ای و قراردادی مچ بعضی از شاعران به ظاهر مدرن را می‌گرفت و آشنایی زدایی‌های آنها را به خوبی تشخیص می داد.  وقتی کسی اینهایی که حقوقی بلد بود بلد نباشد، به زعم خود می رود نقد فلسفی بر شعری می‌زند که فلسفی نیست. اصلا نقد فلسفی را باید بر مطالب فلسفی زد. شعر باید 10 تا 20 درصدش فلسفی باشد اگر بالاتر رفت دیگر شعر نیست. جوهریت ندارد. باید با یک سری علائم زبانی و واژگانی شعری را تفسیر فلسفی کرد. اگر اینها را ندانی انشاء می‌نویسی.

محمد حقوقی

فلسفه و شعر

شریفی گفت: من واحدهای فیلسوفان بزرگی چون نیچه، فروید، هایدگر، هگل، یونگ ،سارتر، هوسرل، ویتگنشتاین و امثالهم را در دانشکده ی ادبیات پیش استادان داوری و مجتهدی را پاس کرده ام و نظریات ادبی یاکوبسن، بارت، فوکو، دریدا، باختین، لئوتار و امثالهم را یا خوانده ام یا پیش استادانی چون شفیعی کدکنی و مصطفی رحیمی پاس کرده ام. این فیلسوف ها و نظریه پردازان به اعتبار قابلیت آثار چند نویسنده و شاعر بزرگ به حاصل نشسته است.

او توضیح داد: امثال کافکا، داستایفسکی، بودار، مالارمه، جیمز، فلوبر، فاکنر، جویس، پروست، ولف،هولدرلین، سن ژون پرس، شار، پاز، سلان و مابقی، فلسفه در ذاتشان موکد شده است. در ایران که بعد از خیام و فردوسی فلسفه در کمای کسالت افتاد. در ایران بیشتر شاعران از بیم مسائل و مصائب بیرونی به خانقاه پناه بردند. عرفا قدرت مانور را از فیلسوفان گرفتند.

حقوقی و ناقدان

فیض شریفی در ادامه گفت: بعد از سال 32 شاعران و نویسندگان دو پاره شدند. به قول اخوان ثالث :

آن که در خونش طلا بود و شرف. ..

رو به ساحل های دیگر گام زد

در شگفت از این غبار بی سوار

خشمگین ما بی شرف ها مانده‌ایم

آب ها از آسیا افتاده، لیک

باز ما با موج و دریا مانده‌ایم

به قول براهنی اگر به آذین به جای شولوخوف، پروست را به فارسی ترجمه می‌کرد شاید به جای "جای خالی سلوچ" و "کلیدر" رمان های دیگری از دولت آبادی در اختیار داشتیم. براهنی غیر مستقیم کلیدر دولت آبادی را کپی "دن آرام" شولوخوف می‌داند. اگر نجفی ، رب گریه و همگنان‌اش را ترجمه نمی کرد گلشیری "شازده احتجاب"، "کریستین و کید"  و "بره گمشده راعی" را نمی‌نوشت. در اصفهان آدم های بزرگی بودند که هرکدام از آنها خط ایجاد کردند. گلشیری در داستان، نجفی در ترجمه، حقوقی در نقد. براهنی و دست غیب نقدهای مفهومی می‌کردند. یعنی هرکس مخالف عقاید آنها بود، می زدند. با آجر هم می زدند که سر بلند نکنند، با این وجود ناقدان موثری بودند.

محمد حقوقی و من

شریفی گفت: دست غیب کار مرا با کار حقوقی متفاوت می داند. او نقد مرا راه میان بری میان نقد فرمیک حقوقی و تحلیل شمس لنگرودی می داند و می پسندد. نظر ایشان است. شاپور جورکش، کار مرا نقدی مدرن می‌داند و می‌گوید : با وجود اشراف بسیار بر ادبیات کلاسیک بسیار مدرن نقد می‌کند. من مثل حقوقی از کلمه تا شکل رفته‌ام. ولی جایگاه شاعر، موقعیت اجتماعی و ادبی، زمینه‌های سیاسی و اجتماعی شاعر، تم‌ها، سازه‌ها، تاثیرات مثبت و منفی شاعر را بر اساس یک سری از فاکت ها معلوم کرده‌ام.

او ادامه داد: مثلا کسرایی بیشتر نیاز به نقد فلسفه اجتماعی دارد. رویایی بیشتر نیاز به نقد فرمیک دارد. نادرپور نیاز به بررسی صورخیال وظیفه‌مند  دارد. متن می‌گوید چگونه مرا نقد کن.

فیض شریفی در پایان گفت: وقتی آثار حقوقی را زیر و رو کردم متوجه شدم که باید چیزی کم داشته باشد. شاملو از نقد حقوقی راضی نبود. او نقد تاویلی پاشایی را دوست می‌داشت. من گاهی مجبور شده‌ام در نقد کارهای کدکنی، آتشی، نصرت رحمانی، صالحی و شمس نقد تاویلی هم انجام بدهم. سعی کرده‌ام شخصیت شعری شاعر را در کلیت‌اش نگاه کنم.