سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: اشعاری که در رثای امام سوم شیعیان، امام حسین (ع) سروده شده است، آن قدر کثیر است که می‌توان در  چندین و چند گزارش مورد مداقه قرار بگیرد، علی الخصوص اشعاری که در سوگ شهادت ایشان و یارانش و همین طور واقعه عاشورا سروده شده است.  سوم شعبان، سالروز تولد این امامِ شهید است. شعرهایی که امروز می‌خوانیم به همین مناسبت گزین شده‌اند. در اینجا دو شعر بلند از حبیب ا... چایچیان ملقب به حسان و نجومی خراسانی خواهید خواند.

 

حبیب‌اللّه‌ چایچیان

شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد

شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر

شمع مى خندد ومى گرید وشاد است وغمین

نور شادى همه آمیخته با هاله غم

شمع نور ازلى قلب همایون نبى است

این چه رازى است خدایا که محمد امشب

دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین

بیند آینده او را چو در آئینه غیب

شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید

آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست

آمد آن یکه سوارى که بوقت جولان

آمد آن لاله خونین رخ صحراى بلا

میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است

نور سیناست که مدهوش از او موسى شد

دم عیسى همه در خاک شفا خانه اوست

این حسین است که با اینهمه آیات جمال

این حسین است که از حشمت ثار اللهى

این حسین است که از پیرهنى خون آلود

این حسین است که گیسوى على اکبر او

این حسین است که سر لشگر پر همّت او

این حسین است که از خرمن گلگون کفنان

قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان

پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را

بى نظیر است (حسان) سفره احسان حسین

اشگها بین که از این خنده بدامان دارد

خنده با دیده تر جلوه دو چندان دارد

این چه حالى است که در محفل خوبان دارد

که به لبخند عیان غصّه پنهان دارد

که دل هر بشرى نور خود از آن دارد

لب پر خنده ولى دیده گریان دارد

غم وشادى بهم از دیدن جانان دارد

زینجهت سوز نهان اشرف انسان دارد

آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد

هر کجا روى کند میل به احسان دارد

عرصه روز جزاتنگى میدان دارد

که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد

نازم آن بخت که این کوکب رخشان دارد

پور زهراست که عشّاق فراوان دارد

که بهر درد غمى چاره ودرمان دارد

روى دامان نبى جلوه قرآن دارد

خاتم دولت صد ملک سلیمان دارد

صد چو یعقوب اسیر غم هجران دارد

رشته انس به دلهاى پریشان دارد

تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد

گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد

زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد

او که از جانب حقّ اذن به غفران دارد

که بخوان کرمش اینهمه مهمان دارد

 

نجومى خراسانى

مژده اى دل کز ره امشب جان جانان آمده

جان جانان در جهان از راه احسان آمده

خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده

اى محبّان بار دیگر ماه شعبان آمده

ملک هستى غرق رحمت گشته از این فیض عام

ساقیا برخیز و ما را باز مى در جام کن

شعله ور جان مرا از آب آتش خام کن

در میان مردم دنیا مرا گمنام کن

یا چو مجنونم اسیر عشق بى فرجام کن

بیش از این دارى مرا حیران چرا هر صبح و شام

تا سحر مى سوخت جانم دوش از داغ فراق

بود سرتاپاى من گویى همه در احتراق

ناگهان زد هاتف غیبم نداى اشتیاق

کز چه بنشستى چنین مغموم در کنج وثاق

خیز از جا کآمد از ره خسرو شیرین کلام

سرو باغ دین گل گلزار پیغمبر حسین

سبط خیرالمرسلین سلطان بحر و بر حسین

زیب آغوش و ضیاى دیده حیدر حسین

میوه قلب بتول و حجت داور حسین

شد رُخ ماهش ضیابخش دل خیرالانام

چون ز رنج عصمت آن دُردانه آمد در وجود

گشت روشن از فروغش عالم غیب و شهود

باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود

جبرئیل آمد به سوى خانه زهرا فرود

گوییا بهر نبى دارد ز سوى حق پیام

اى حسین اى شهریار ملک دین و سرورى

اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى

اى که در عالم زدى از عشق کوسِ برترى

کرده اى در راه خود عشاق را از خود برى

دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام

اى که مرکب تاختى هر سوى در میدان عشق

اى که سرانداختى چون گوى در چوگان عشق

اى که بودى روز و شب سرگشته و حیران عشق

روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق

ریخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام

اى قرار جان زهرا زینت عرش برین

نور چشم مصطفى اى خسرو دنیا و دین

باعث ایجاد خلق اولین و آخرین

بنده عشقت نجومى سوده بر خاکت جبین

از کرم دریاب او را اى ولى ذوالکریم