سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فردا-25 آبان- سالروز درگذشت سیروس نیرو شاعر و پژوهشگر معاصر است. سیروس نیرو در سال 1309 در تهران متولد شد. از او تاکنون مجموعه شعرهای بسیاری منتشر شده است. "سَحر"، "رود"، "جاده"، "بهار از پنجره"، "از کودتا تا انقلاب"،  "رد پا" ، "پاییزان" و... از این آثارند. او همچنین  در بررسی و شرح آثار کلاسیک فارسی نیز کوشا بوده است. کتاب گنج مراد تفسیرهای نیرو بر غزل‌های حافظ است که در سال 1362 منتشر شد. سیاه مشق(شرح  مخزن­الاسرارنظامی)، درّ یتیم (شرح  خسرو و شیرین نظامی)، دون ژوان(شرح  هفت پیکر نظامی)، پیامبر نامرسل (شرح  اسکندرنامه­نظامی) و گوهرفروشان مهتاب (شرح  لیلی و مجنون) به کوشش و همکاری محمد مفتاحی از دیگر کتاب‌های نیرو در زمینه بررسی شعر کلاسیک فارسی است.

اکنون به مناسبت سالروز درگذشت این شاعر معاصر با محمد مفتاحی، شاعر و پژوهشگر گفت و گو کردیم. محمد مفتاحی سال‌ها با سیروس نیرو در تصحیح آثار کلاسیک همکاری داشته است و از طرف شاعر فقید، وکالت نشر آثارش را به عهده داشت. گفت و گوی ما با محمد مفتاحی را بخوانید:

آقای مفتاحی یک سال از درگذشت سیروس نیرو می‌­گذرد. ممکن است از ویژگی‌­های ایشان برای ما بگویید؟

سیروس نیرو متولد 1309 تهران از معدود کسانی بود که شاگرد مستقیم نیمایوشیج به شمار می­آیند. نخستین مجموعه شعرش "سحر" از جمله مجموعه‌­های قابل توجه دهه سی بود و شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو از آن به نیکی یاد کرده است؛ اما گذشته از جنبه­‌های ادبی، هر کسی با سیروس نیرو معاشرت داشته باشد، می­‌داند که او مردی مهربان، مهمان­‌نواز و بسیار احساساتی بود. خیلی وقت­‌ها به خاطر حرف­‌هایی که در شوخی می‌­زد و الحق هم که شیرین و دوست­‌داشتنی بود، فکر می­‌کرد و نگران بود نکند موجب رنجش کسی شده باشد.

تا جایی که می­‌توانست به دیگران کمک می­‌کرد. خوب و سالم زندگی می‌کرد و تا همین اواخر، ورزش و پیاده‌­روی­‌هایش به راه بود. خوب آش­پزی می‌کرد و باحوصله برای آشپزی وقت می­‌گذاشت. مراتب میزبانی را خوب می­‌دانست و با این که من در کهن­سالی او شاگردش شدم، جای این که بنشیند تا من به او خدمت کنم، او بود که پیش­دستی  و مرا شرمنده می­‌کرد. استاد حافظهی بسیار خوبی داشت و از سنین کودکی و جوانی‌­اش هم با ظرافت و دقت خاطراتی را نقل می­‌کرد. موسیقی سمفونیک و سینما را خوب می‌­شناخت.

ممکن است از نحوه­ آشنایی خود با سیروس نیرو بگویید؟

یادم می‌­آید که سال 84 برای عیادت م.آزاد به بیمارستان رفته بودم. م.آزاد حال خوبی نداشت و کسی را نمی­‌شناخت. استاد سیروس نیرو هر چه خودش را معرفی کرد ایشان نشناختند. از دانشکده گفت و استادان و حال و هوای بچه‌­های آن دوران. من تا آن روز فقط سیروس نیرو را به اسم می‌شناختم. خیلی خوشحال شدم که ایشان را از نزدیک می­‌بینم. سلام و احوال­پرسی کردیم و قراری گذاشتیم. در همان دیدار نخست، ایشان شوق و علاقه­ من را به ادبیات دریافت و قرار شد هفته‌ای یک بار شاهنامه­‌خوانی داشته باشیم. خواندن شاهنامه دو سال طول کشید و از سال 86 شروع به شرح نظامی کردیم.

چرا در شرح نظامی ذیل نام شما آمده است به کوشش و ویرایش محمد مفتاحی؟

ما با هم نظامی را به طور کامل شرح کردیم. بیت به بیت پیش می‌­رفتیم. ابتدا استاد یادداشت­‌هایی را ذیل هر بیت می­‌نوشتند. بعد نوبت من بود که نظراتم را بگویم و اگر جایی پیچیدگی­‌های شعر نظامی نیاز به توضیح بیش­تر داشت یادآوری کنم. واژه­‌های دشواری که از قلم افتاده بود را اضافه کنم و کار را سر و سامان بدهم؛ هرچند روش ما بر پایه مختصر نویسی بود؛ اما نمی­‌خواستیم نکته‌­ای ناگفته بماند. از طرفی نمی‌­خواستیم همه­ بیت­‌ها را معنا کنیم. هم استاد و هم بنده بر این عقیده بودیم که ذهن خواننده باید فعال بماند. کافی بود که ما سرنخ‌­ها را به دست خواننده بدهیم.

کار شرح نظامی حدود پنج سال به طول انجامید. این مجموعه را شاعر و نویسنده­ ارزنده­ معاصر، محمد عزیزی، که مدیر نشر روزگار هستند، چاپ کردند. نظر استاد نیرو و آقای عزیزی این بود که با توجه به این همکاری، نام هر دوی ما به عنوان شارح اشعار بیاید؛ اما بنده با توجه به احترام خاصی که نسبت به استاد داشتم و همچنین به این علت که ایشان "خسرو و شیرین" را سال­‌ها قبل شرح و منتشر کرده بودند، ترجیح دادم که نام من به عنوان ویراستار ذکر شود. درست هم همین بود چون در هر حال من شاگرد بودم و از ایشان می‌­آموختم. استاد در این موارد سخاوت بی­‌نظیری داشتند. دوست داشتند که زیر پر و بال آدم‌­ها را بگیرند؛ اما من هم متوجه بودم که فکر شرح نظامی متعلق به ایشان بوده و سال‌­ها درباره­ نظامی و نظامی ­پژوهان تحقیق کرده بودند. همین که مرا پذیرفته بودند که به عنوان شاگرد در کنارشان باشم برایم افتخار بزرگی بود.

درباره کارهای مشترک دیگرتان با سیروس نیرو بگویید.

سیروس نیرو از جمله بزرگانی بود که در این برهوت فرهنگی قدر ندید. خیلی­‌ها نام او را هم از یاد برده بودند تا زمانی که مقاله­ بنده در صفحه­ مهرگان روزنامه ایران، درباره­ کارنامه­ ادبی ایشان منتشر شد. از آن­جا بود که برخی از خبرگزاری­‌ها و روزنامه­‌ها به سراغ­شان آمدند و خوش­بختانه اینک تعدادی فیلم و عکس و مصاحبه از ایشان در دست است. در این میان، استاد آرزو داشتند که پیش از ابدی شدن­‌شان بتوانند کتاب­‌هایشان را منتشر کنند. رایزنی‌­هایی هم شده بود؛ اما در طول دوران مختلف، صراحت لهجه سبب شده بود، که سیروس نیرو دشمنان زیادی داشته باشند. او در ادبیات و هنر با کسی تعارف نداشت. ملاحظه­ کسی را نمی­‌کرد و حرف و نظرش را درباره­ آثار مختلف رک و راست می­‌گفت. در هر حال، ناشری برای انتشار آثارشان پیدا نشد؛ تا این امر را به بنده سپردند. چون کار ما همراه با عجله بود محدودیت­‌مان را بیش­تر می­‌کرد. گزیده­‌ای از اشعار استاد را به نشر چشمه پیشنهاد کردم. جناب گروس عبدالملکیان محبت کردند و با بنده تماس گرفتند. الحق که حرمت استاد را حفظ کردند؛ اما اشاره­ ایشان به جا بود. به این دلیل که نشر چشمه همواره آثار زیادی را در نوبت انتشار دارد، از بنده پرسیدند که آیا مجال انتظار هست؟ و نبود. بنابراین دومجموعه شعر با نام‌­های "آیینه و آه" و "داستان‌­های پیش پا افتاده" را در انتشارات افراز و یک مجموعه شعر را هم با نام "رد پا و از غلس تا گرم­گاه" در نشر ایلیا منتشر کردیم. جناب عزیزی هم در نشر روزگار، علاوه بر مجموعه آثار نظامی، مجموعه مقالات سیروس نیرو را با عنوان "شگرد سرایش شعر نیمایی" منتشر کردند.

سیروس نیرو

ظاهرا شما وکالت ایشان را در در امور ویرایش و انتشار آثارشان برعهده داشتید؟

بله. وکالتنامه­ رسمی را در دفترخانه­ اسناد رسمی تنظیم کرده بودند، که بنابر مفاد آن، تا زمانی که در قید حیات بودند، اختیار داشتم درباره­ ویرایش، مذاکره با ناشران و عقد قراردادها تصمیم بگیرم.

آیا کتاب­‌هایی را که فرمودید ناشران موردنظر با هزینه خودشان منتشر کردند؟

درباره­ مجموعه­‌های شعر، استاد می­‌خواستند که امتیاز چاپ‌­های بعدی را واگذار نکنند؛ بنابراین تمایل داشتند با هزینه­ خودشان باشد؛ اما امتیاز انتشار باقی کارها را به ناشر واگذار کردند و با هزینه­ ناشر منتشر شد.

آثار دیگری هم از سیروس نیرو به جا مانده است که تا کنون منتشر نشده باشد؟

بله. حدود ده مجموعه شعر، مجموعه مقالات، مجموعه گفت و گوها و گزینه­ اشعار ایشان آمادهی چاپ است. ضمن این­که مجموعه شعرهای "ردپا و از غلس تا گرم­گاه" و "آیینه و آه" برای چاپ دوم آماده‌­اند. علاوه بر این کتاب تاریخ شفاهی(مجموعه گفت و گوهای بنده با سیروس نیرو) هم آماده­ چاپ شده است؛ اما نکته اینجاست که با مرگ ایشان دیگر بنده از نظرگاه قانونی نمی­‌توانم برای انتشار این آثار اقدام کنم و در ید اختیار بازماندگان ایشان است. آرزو می­‌کنم که خانواده­ محترم نیرو به اشتیاق و احساس شاعرانگی استاد احترام بگذارند و برای انتشار این آثار ارزشمند اقدام کنند.

آیا شما با خانواده­ ایشان تماس داشته­‌اید؟

بنده با تحویل دادن وکالتنامه­ رسمی که از استاد داشتم، این مطلب را یادآوری کردم که دیگر اختیار قانونی ندارم. تأکید هم کردم اگر مایل باشند می‌توانم ادامه­ کار را هم انجام دهم. مذاکره کردن با ناشران وقت و انرژی فراوانی از انسان می­‌گیرد؛ اما مهم انتشار آثار شخصی است که دوازده سال در کنارش نفس کشیدم و خوشه چینی کردم.  

 

 

عکس‌ها: امیر مفتاحی