سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی که در سال‌های اخیر در رابطه با ادبیات مقاومت مطرح بوده و اینجا و آنجا درباره آن گفت‌وگو و یادداشت و گزارش‌های مختلفی منتشر شده، چگونگی رابطه این نوع از ادبیات با فضای آکادمیک بوده است. در خلال این توجه‌ها، یک پیشنهاد، مدتی است از سوی استادان دانشگاه و فعالان حوزه ادبیات مقاومت مطرح می‌شود؛ ایجاد فضایی برای این نوع از ادبیات در دانشگاه‌ها حال به عنوان گرایشی در مقطع کارشناسی ارشد یا رشته‌ای مستقل در دوره کارشناسی. اما چه‌طور شد که پس از سه دهه، فعالان ادبیات مقاومت، نیاز وجود چنین رشته‌ای را در دانشگاه‌ها احساس کردند؟

نزدیک به سه دهه پس از پایان جنگ و از نیم سال اول سال تحصیلی 88 – 87 بود که "ادبیات مقاومت" به عنوان گرایشی در مقطع کارشناسی ارشد برای رشته زبان و ادبیات فارسی وارد دانشگاه و مشخصا زیرمجموعه این رشته شد. این گرایش، در دوره‌ای چهارساله برای اولین‌بار در دانشگاه شهید باهنر کرمان ایجاد شد. بعد از کرمان، دانشگاه‌های سمنان، تهران و شیراز نیز نسبت به ایجاد این رشته اقدام کردند. می‌توان گفت پس از تأسیس این رشته با موضوع ادبیات جنگ بود که فعالان حوزه ادبیات انقلاب، با این سوال مواجه شدند که ادبیات انقلاب که به دلیل وقوعش قبل از جنگ و ظهور نشانه‌های آن حتی قبل از وقوع انقلاب، قدمتی بیشتر از ادبیات مقاومت و جنگ دارد، چرا مانند ادبیات مقاومت نباید در دانشگاه‌ها تدریس شود؟ آنها علاوه بر این، به دلیل گذشت بیش از سی سال از وقوع این رویداد تاریخی، دانشگاه را موظف به توجه نشان دادن به این موضوع می‌دانستند. از این رو بود که پیشنهاد ایجاد گرایش ادبیات انقلاب را مطرح کردند.

گرایش یا رشته بودن ادبیات انقلاب مساله نیست

محمدرضا ترکی، عضو هیات علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، در این‌باره اظهار می‌کند؛ در شرایط فعلی ادبیات پایداری وجود دارد که در برخی دانشگاه‌ها به شکل گرایش مطرح شده است. این رشته به دلیل بازبینی در وزارت علوم به گرایشی در کارشناسی ارشد خواهد شد. ترکی می‌گوید: "گرایش یا رشته بودن ادبیات انقلاب مساله نیست، آن‌چه مهم است تحقیقات پیش از این مساله خواهد بود. تا رفته رفته همه چیز جا بیفتد".

احمد امیری خراسانی، از استادان دانشگاه باهنر کرمان و بانیان راه‌اندازی رشته ادبیات مقاومت درباره چگونگی و اهداف تأسیس این رشته می‌گوید: گرایش ادبیات مقاومت، پس از پنج سال تلاش و همکاری انجمن ادبی دفاع مقدس کرمان، دانشگاه باهنر این شهر، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کرمان و تهران و همکاری بی دریغ وزارت علوم و بعد از نوشتن سرفصل‌ها تصویب شد و از مهر 87 در دوره کارشناسی ارشد و با پذیرش شش دانشجو (روزانه سه نفر، شبانه سه نفر) کارش را آغاز کرده است.

او با بیان این که پیش از این قرار بوده رشته مذکور با عنوان ادبیات پایداری کارش را آغاز کند، می‌گوید: کمیسیون‌های تخصصی که برای این رشته تاسیس شده بودند، بعد تشخیص دادند بار معنوی کلمه مقاومت از پایداری بیشتر است و به همین دلیل تغییر عنوان یافت. در این رشته دانشجویان، ادبیات مقاومت کشورهای فلسطین، عراق، افغانستان، بوسنی و هرزگوین و کشورهای دیگر از جمله شمال آفریقا را می‌آموزند.

ادبیاتی متعهد و ملتزم

او درباره عنوان انتخابی برای این گرایش می‌افزاید: برای این رشته ادبیات پایداری را یک ادبیات مستمر در طول تاریخ در نظر گرفتیم و معتقدیم در طول تاریخ هر نوع ایستادگی در مقابل دشمنان خارجی و گاهی استبداد داخلی مقاومت و پایداری است. ادبیات پایداری از نگاه ما ادبیاتی متعهد و ملتزم است که محصول اندیشه یک ملت، شعرا، حکما و حتی عرفاست که از کتاب‌های ارزشمند مذهبی ما مانند قرآن کریم، نهج‌البلاغه، احادیث و سیره پیامبر اکرم(ص) نشأت گرفته است. این ادبیات، پشتوانه‌ای قوی برای جوانانی است که امروز بیش از هر زمانی شیفته ادبیات غربی شده اند و ما وظیفه داریم آنها را با این گنجینه سترگ آشنا کنیم.

به گفته امیری خراسانی، عناوین و سرفصل‌های دکترای این رشته تدوین‌ و به وزارت علوم فرستاده‌ شده و با پیگیری مسئولان این وزارتخانه و خود دانشجویان در آینده دوره دکترای ادبیات پایداری نیز در دانشگاه باهنر کرمان برپا شود.

باید پذیرفت ادبیات مقاومت به عنوان ادبیاتی با عمری سی ساله در درون حجم بزرگ‌تر و یک‌قرنی ادبیات معاصر قرار می‌گیرد و مشمول آن است. چگونه می‌توان در دانشگاه به ادبیات مقاومت و انقلاب پرداخت در حالی که این ادبیات، که بن‌مایه‌ها و قالب ارائه خود را از شعر نیمایی یا ادبیات داستانی معاصر برگرفته است آن‌طور که باید و شاید در دانشگاه‌ها مورد توجه نیست؟ چهار واحد در دوره لیسانس آن هم به صورت بررسی تاریخ ادبیات معاصر و نه بررسی مختصات و ویژگی‌ها آن. وقتی هنوز ادبیات معاصر که قدمتی بیش از ادبیات انقلاب دارد و در واقع آن را دربرمی‌گیرد و حتی ادبیات انقلاب در ایجاد مناسبات با بن‌مایه‌های فرمی و محتوایی آن تولید می‌شود، وارد دانشگاه نشده است، چه طور می‌توان انتظار داشت که ادبیات انقلاب به عنوان زیرمجموعه ادبیات معاصر در دانشگاه جدی گرفته شود؟ اگر تأسیس گرایش ادبیات انقلاب در مقطع کارشناسی ارشد یا ایجاد رشته‌ای با این عنوان در مقطع کارشناسی اتفاق بیفتد، باید پرسید دانشگاهی که در تأسیس رشته‌هایش دچار ناموزونی تاریخی است چگونه خواهد توانست از پس ارائه قسمتی از این تاریخ برآید؟

تجربه تأسیس ادبیات مقاومت نشان داد که وزارت علوم و متولیان ایجاد رشته‌ها باید خاستگاه‌های بحث و اولویت‌ها را در نظر بگیرند. در چهار سالی که از تأسیس گرایش ادبیات مقاومت می‌گذرد، شاهد بوده‌ایم که رعایت نکردن اولویت‌ها و به هم ریختن تواترهای لازم و هدفمند، دودی است که به چشم این رشته رفته است؛ این گرایش دانشگاهی از نخست این آسیب را به جان خریده که نتواند خاستگاه و منشأ ادبیات مقاومت را بر اساس تاریخی که قبل از وقوع جنگ، آن را برساخته است، توضیح دهد.

علاوه بر این، فقر منابع مدون و جامع، به گونه‌ای دیگر تدریس دروس این رشته را با مشکل روبه‌رو کرده است. این اتفاقی است که اگر ادبیات انقلاب نیز قبل از ادبیات معاصر به عنوان گرایش به رشته زبان و ادبیات فارسی یا به عنوان رشته‌ای مستقل به رشته‌های علوم انسانی اضافه شود، حتماً خواهد افتاد، چون در این صورت نیز، خاستگاه و مادر این نوع ادبیات که همانا ادبیات معاصر و انقلاب نیما در شعر و دیگران در داستان است، همچنان نادیده گرفته شده و انگار از دوره‌ای تاریخی ادبی بدون بررسی آن عبور شده است.

انقلابی فرهنگی

پرسش دیگر این است: حال، و تا پیش از ایجاد رشته ادبیات انقلاب، چگونه می‌توان به آن در محیط آکادمیک توجه کرد؟

منوچهر اکبری، رییس سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درباره تاسیس گرایشی با عنوان "ادبیات انقلاب" می‌گوید: "آن‌چه می‌دانم این است که این گرایش در وزارت علوم تصویب شده است اما از این‌که در حال حاضر چه وضعیتی دارد با خبر نیستم". اکبری اهمیت این موضوع را در داشتن انقلابی فرهنگی دانسته و معتقد است که مردم ذاتا متحول (الهی) شده‌اند. وی ادامه می‌دهد: "ادبیات تنها رشته‌ای است که پیش از انقلاب هم اسلامی بوده است. اما پس از انقلاب نگاه و رویکرد به ادبیات انقلاب با دفاع مقدس پیوند خورده و قرائت متحولانه‌ای از آن ارایه کرده است". رییس سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می‌گوید: "توجه به ایجاد چنین رشته‌ای است که ادبیات رزمی را جای ادبیات بزمی نشانده و حماسه، مقاومت، ایستادگی، دفاع از کیان کشور و ... را رواج می‌دهد".

اما از دیگر انتقاداتی که در سال‌های اخیر به کارگزاران دانشکده‌های ادبیات دانشگاه وارد شده، تعداد کم پایان‌نامه‌هایی بوده که در این رابطه از سوی دانشجویان این دانشکده‌ها به نگارش درآمده است.

قضیه از آنجا شروع شد که چهار سال پیش که سه دهه از انقلاب را پشت سر گذاشته بودیم، طی یک بررسی از مخازن کتابخانه‌های 5 دانشگاه بزرگ کشور، آماری به دست آمد مبنی بر اینکه تا آن زمان تنها 24 پایان‌نامه در رابطه با ادبیات انقلاب اسلامی به نگارش درآمده و دفاع شده است. البته پس از آن بررسی موردی، این اتفاق تکرار نشده تا معلوم شود چه تعداد پایان‌نامه به آن تعداد اضافه شده است. پس از آن بود که انتقادها نسبت این موضوع بالا گرفت؛ یکی از استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گفته بود دانشجویانی که موضوع‌هایی در ارتباط با ادبیات انقلاب به دانشگاه ارائه می‌دهند اغلب با پاسخ منفی از سوی گروه برای نگارش رساله‌شان مواجه می‌شوند.حسن ذوالفقاری که با "مهر" در این باره گفت‌وگو کرده بود درباره دلیل این نوع برخورد با پایان‌نامه‌هایی با موضوع ادبیات انقلاب در دانشگاه‌ها گفته بود: "یکی از دلایل می‌تواند این باشد که دانشگاه‌ها تخصص لازم در این زمینه را ندارند و طبیعی هم هست که به پایان‌نامه‌هایی با آن نوع موضوعات نپردازند. دیگر اینکه برخی دانشگاهیان معتقد‌ند این موضوع (ادبیات انقلاب) هنوز به قوام و نظام خاصی نرسیده که بشود به آن در قالب پایان‌نامه‌ پرداخت". علاوه بر این فقدان منابع پژوهشی نیز همواره از مهمترین دلایل کمبود پایان‌نامه‌های دانشجویی با موضوع ادبیات انقلاب اسلامی عنوان شده است.

البته اینها انتقاداتی بود که همان موقع، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران آن را رد کرده و  گفته بود هزاران پایان‌نامه درباره ادبیات انقلاب به نگارش درآمده است! بدیهی است که این عدد، عددی اغراق شده بود و با آن داده‌های آن بررسی میدانی نیز کوچک‌ترین سنخیتی نداشت. نکته‌ای که در این باره گفتنی است این است که اگر هم تعداد رسالات درباره ادبیات انقلاب، کم نباشد، هنوز مرجعی برای محاسبه تعداد دقیق آنها و بررسی کیفیت آنها موجود نیست و دقیقا نمی‌توان گفت چه تعداد رساله در این باب به نگارش درآمده و این رسالات واجد چه کیفیتی بوده‌اند.

می‌توان گفت، مهم‌ترین دلیل وجودی این فقر، مربوط به کم سن و سال بودن تحقیق در این حوزه است. طبیعی است، پژوهش در هر وجه انضمامی و موردی، نیازمند گذشت زمان برای به دست آوردن همه داده‌هاست، زمانی که به نظر می‌رسد با گذشت بیش از سه دهه، به‌اندازه و کافی بوده و حالا باید منتظر آثار پژوهشی بیشتر و باکیفیت‌تری در این حوزه باشیم.