سرویس سینمایی هنرآنلاین: امسال در سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر فیلم‌های شاخص و دیدنی از سینمای جهان برای نمایش در نظر گرفته شده است که یکی از آن‌ها فیلم تکان‌دهنده و تأثیرگذار "فارغ‌التحصیلی" ساخته کریستین مونجیو از کشور رومانی است.

تلاش رقت‌انگیز پدر در جهت زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی‌اش فقط برای دستیابی به یک خواسته ظاهراً کوچک و ساده است که می‌خواهد دخترش از این شهر کوچک برود و امکان ادامه تحصیل در جای بهتری را بیابد و همین عدم تناسب میان هدف و تلاش شخصیت، جهان اخلاقی پیچیده‌ای را در فیلم به وجود می‌آورد. درواقع وقتی می‌بینیم که چطور پدر لحظه به لحظه حس شرافت و وجدان شخصی‌اش را یکسره کنار می‌گذارد و در انحطاط عمیقی فرو می‌رود تا به یک خواسته معمولی و پیش‌پاافتاده برسد، احساس می‌کنیم که در چه جهان ناامیدکننده‌ای به سر می‌بریم که دستیابی آدمی به کوچک‌ترین و حداقل‌ترین مواهب و مزایای زندگی به جنگ و جدال طاقت‌فرسا و دشواری تبدیل می‌شود که درنهایت نیز جز شکست و ناکامی چیزی به دنبال ندارد.

کلنجار پدر با دخترش در جهت قانع کردن او برای تقلب در آزمون نوعی موقعیت پارادوکسیکال دردناکی را به وجود می‌آورد. پدر تمام عمرش را با پایمردی وقف دخترش کرده تا از او یک انسان درستکار بسازد و حالا برای اینکه آینده همان دختر را تضمین کند، مجبور است از او بخواهد که اصول و ارزش‌هایی را که به او آموخته، زیر پا بگذارد و این تناقض وحشتناک، فیلم را با همه سادگی‌اش به اثری تکان‌دهنده تبدیل می‌کند. اینجا ما فقط با شخصیتی روبرو نیستیم که از مواضع اخلاقی مورد قبول خود عقب‌نشینی می‌کند، بلکه پدر با وادار کردن دخترش در گام برداشتن در مسیر خلاف دست به انکار و تخطئه خود می‌زند و تصویر قابل احترام و مقتدرانه‌اش در جایگاه یک ابرپدر را زیر سؤال می‌برد و چه چیزی دردناک‌تر از اینکه پدری به دست خود شمایل ابدی‌اش را که به سالیان دراز در ذهن فرزندش ساخته است، از هم فروبپاشد! به همین دلیل تصمیم نهایی دختر بیش از آنکه در جهت گشودن روزنه‌ای از امید به جهان منحط و تباه پیرامون باشد، تلخی و گزندگی تحقیر پدری را در خود دارد که گویی تمام شرافت و حیثیت فردی‌اش را در راهی پوچ و باطل قربانی کرده است.

در ظاهر ما با یک تخلف شخصی از یک فرد روبرو هستیم اما بتدریج وارد شبکه تو در تو و گسترده‌ای از فسادی فراگیر می‌شویم که کل جامعه را آلوده و بیمار کرده است. کریستین مونجیو از یک فرد شروع می‌کند ولی در یک سیر به هم پیوسته و دومینووار از آدم‌هایی که در خلافشان نیاز به یکدیگر دارند، نشان می‌دهد که چطور یک جامعه از درون دچار پوسیدگی و زوال می‌شود. از این رو وقتی پدر از سر استیصال و اضطرار به تخلف روی می‌آورد، فقط بار جرم خود را بر دوش نمی‌کشد، بلکه باید به ناگزیر پاسخگوی خطای دیگرانی باشد که حالا به حلقه‌ای در زنجیره پیچیده آن‌ها تبدیل شده است.

درواقع پدر از سر جاه‌طلبی و قدرت اندوزی وارد جریان مخوفی از فساد که بر جامعه حاکم شده، وارد نمی‌شود و همین دست و پا زدن نومیدانه او برای دستیابی به خواسته اولیه‌ای در زندگی است که فضای دهشت‌بار و درنده‌ای از جامعه را ترسیم می‌کند که افراد در آن به طرز غم‌انگیزی درگیر تنازع بقا شده‌اند و بر سر دغدغه‌های کوچک و ساده‌شان با هم رقابت می‌کنند و در این جدال بی‌فایده و بیهوده به دست خودشان از پای درمی‌آیند و هیچ به دست نمی‌آورند.

با چنین نگرش عمیق و پیچیده‌ای در مواجهه با انتخاب‌های فردی است که فیلم در حد و اندازه اثری در باب نکوهش بی‌اخلاقی در جامعه متوقف نمی‌ماند و به مرثیه‌ای غمخوارانه برای ناتوانی و درماندگی انسان معاصر در جهانی تبدیل می‌شود که هیچ چیزی برای قربانی کردن در راه اهدافش ندارد، جز انسانیت خویش.