سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "شماره 17 سهیلا" ساخته محمود غفاری از همان ابتدا حس بداهه و کیفیتی مستندوار را القا می‌کند که به نظر می‌رسد راه خوبی برای نزدیک شدن به مضمون ازدواج دیرهنگام دختران است که همواره به عنوان دستمایه‌ای برای خلق موقعیت‌های کمیک و خنده‌دار به کار می‌رود. پس فیلمساز می‌کوشد تا قبل از هر چیزی جدیت و اهمیت موضوعش را ثابت کند و آن را در قالب یک معضل اجتماعی ارائه دهد.

محمود غفاری می‌توانست با کمک مسئله چرایی ازدواج سهیلا که یک سؤال اساسی و مهم و بنیادین به حساب می‌آید، خط اصلی داستانش را جذاب و پرمایه کند. یعنی حس کنجکاوی و تعلیق مخاطب را برای دانستن علت انگیزه شخصیت که یکدفعه تصمیم گرفته هر چه سریع‌تر ازدواج کند، برانگیزد و از دل همراهی با تلاش‌ها و جستجوهای سهیلا ما را در جریان دغدغه‌ها، نیازها، نگرانی‌ها، آرزوها و سرخوردگی‌های یک دختر مجرد بگذارد، اما مشکل فیلم این است که فیلمساز با غلبه نگاه پژوهشی و مستندوارش بار دراماتیک داستانش را کاهش می‌دهد و قادر نیست همان داده‌های واقعی و تحقیقاتی‌اش را به عناصر داستانی تبدیل کند تا فیلم از فقدان داستان ضربه نخورد.

مونولوگ‌گویی ظاهراً واقعی و مستند تعدادی از زنان و مردان مجرد در مرکز همسریابی که بارها داستان دختر را متوقف می‌کند، ایده هوشمندانه‌ای در جهت دستیابی به نگاهی همه‌جانبه و جامع پیرامون موضوع فیلم است که متأسفانه ناکام می‌ماند و به ثمر نمی‌نشیند و فیلمساز از آن بهره‌برداری کامل و مفیدی را نمی‌کند و نمی‌تواند از این واگویه‌های فردی بستری برای بسط و گسترش مسئله دختر بسازد و آن را از قالب یک امر فردی و موضوع شخصی فراتر ببرد و به یک معضل فراگیر اجتماعی ارتقا دهد. هر یک از این زن‌ها و مردها می‌توانستند بخش‌هایی از مسائل پنهان و ناگفته در پاسخ به علت نیاز به ازدواج را بیان کنند، بدون اینکه بار پاسخگویی به این سؤال پیچیده به تمامی بر دوش شخصیت اصلی بیفتد، اما حرف‌هایشان چنان با ساده‌انگاری و سطحی‌نگری طرح می‌شود که نمی‌تواند به عنوان پشتوانه مستند و جامعی داستان دختر را غنی و عمیق کند.

از ابتدای فیلم ما منتظریم که در میان این زنان و مردان خواهان ازدواج بالاخره نوبت به سهیلا برسد و او روبرویمان بنشیند و درباره خودش و دلایلش برای ازدواج و تصوراتش از زندگی مشترک حرف بزند تا هم به جوابی برای آن پرسش بنیادین طرح‌شده در فیلم برسیم و هم شاهد تلفیق و آمیزش وجوه مستند و داستانی فیلم باشیم اما فیلم این موقعیت منحصربه‌فرد نشستن سهیلا بر آن صندلی ویژه برای پاسخگویی را بیهوده به هدر می‌دهد و از آن بهره‌ای نمی‌برد.

فیلم با وجود کاستی‌هایش به دلیل اینکه به تقلید و تکرار از راه‌های موفقیت دیگران تن نمی‌دهد و خود در عرصه آزموده نشده‌ای قدم می‌گذارد و می‌کوشد تا با ایده جسورانه‌اش پیشنهاد تازه‌ای به حال و هوای یکنواخت سینما بدهد، اثری دیدنی به حساب می‌آید. مخصوصاً بازی بسیار خوب زهرا داودنژاد که کاملاً همسو با فضای بداهه‌وار و مستندگونه فیلم است و تصویر ملموس و باورپذیری از یک دختر امروزی را نشان می‌دهد که به همان اندازه که دغدغه‌های خاص خودش را دارد، می‌تواند ما به ازای دختران و زنان دیگر در وضعیت مشابه نیز به حساب بیاید و این دستاورد کمی برای فیلم اول یک فیلمساز نیست.