به گزارش هنرآنلاین، جعفری راد در ابتدای این برنامه به ارزیابی جریان تولیدات بزرگ به صحبت پرداخت و گفت: اولین نکته این است که ببینیم نسبت سینمای ایران با سینمای جهان چیست، در پنج سال اخیر شبکههای رسانهای مختلف، رونق فضای مجازی و فیلمهای بیگپروداکشن به اوج خود رسیده و سینمای ایران برای اینکه به مخاطب حق انتخاب بدهد سراغ پروژههای بزرگ رفته است که بیشتر هم تاریخی و سیاسی هستند تا به نحوی خلأ فیلمهای بیگپروداکشن را پر کند ولی رویکرد را باید دید که چه مختصاتی دارد.
مهمترین خلأ فیلمهای بیگپروداکشن، عدم ایده مرکزی جذاب است
وی ادامه داد: اولین مختصات این است که هر فیلم هالیوودی از یک ایده مرکزی جذاب شروع میشود، در ایران مهمترین خلأیی که به خصوص درباره فیلمهای بیگپروداکشن داشتیم این است که ایده مرکزی اولیهمان جذاب نیست و یا اگر جذاب است با اجرا نمیتوانیم کاری کنیم که جذابیت به مخاطب منتقل شود. ما موقعیت داریم و اصلاً با داستان مواجه نیستیم، بنابراین شخصیتپردازی نداریم، نقاط اوج و فرود هم نداریم و سمپاتی با مخاطب هم ایجاد نمیشود. تعریف داستان به شیوه کلاسیک و مدرن زیاد هدف نیست و هدف بیشتر ایدئولوژی مدنظر نویسنده و کارگردان است.
باطنی نیز دیدگاه خود را در این باره بیان کرد و گفت: یک آسیبشناسی که در سینمای ما هست این است که دو کلید واژه با هم ترکیب شدند: پروژه بزرگ یعنی پروژه تاریخی - مذهبی؛ یعنی تنها ژانری که در پروژههای بزرگ ما تولید میشود تاریخی است، در صورتی که ژانرهای دیگر مثل علمی – تخیلی که اصلاً در سینمای ایران نداریم یکی از راههای ایجادش پروژههای بزرگ است. فعلاً باتوجه به بضاعت و ضعف صنعت در سینمای ما پروژههای بزرگ توسط مراکز دولتی یا حکومتی تأمین سرمایه میشوند که این را ایراد نمیدانم ولی قاعدهاش این است که کمپانیهای بزرگ داشته باشیم که سرمایهگذاری سنگین کنند.
او افزود: یکی از مشکلاتی که پروژههای سنگین دارد تعدد شخصیت و عناصر داستان است و کارگردان باید اینها را مدیریت کند و متأسفانه در این حوزه کارگردانان یا فیلمنامهنویسان ضعف دارند و برای همین از اثرگذاری اثر کاسته میشود.
در «یتیمخانه ایران» شخصیتها ملموس نیستند و شعار میدهند
جعفری راد در ادامه صحبت وی خاطرنشان کرد: در برخی فیلمها اصلاً شخصیت نداریم به این معنا که باورپذیر باشد و مراحل اوج و فرود را طی کند، مثلاً در همین فیلم «یتیمخانه ایران» شخصیتها ملموس نیستند و شعار میدهند. یکی از مشکلات دیگرمان این است که به جای سینمای تجربه، تجربه سینما میکنیم، فیلمسازانی که هنوز مهارتشان را نشان ندانند یکسری فیلمهای تاریخی – سیاسی به آنها داده میشود.
باطنی در تحلیل پیام ارتباطی به سهگانه زیرمتن، متن و فرامتن اشاره کرد و اظهار داشت: متن به لایه مستقیم و خودآگاه و اصلیترین لایه هر پیام که بیشتر ناظر بر محتواست میپردازد، مطالعات زیرمتن به تکنیکها و نحوه ارائه محتوا میپردازد و فرامتن هم به آثار و شرایط اجتماعی تولید و انتشار اثر میپردازد.
وی «یتیمخانه ایران» را از این منظر بررسی کرد و گفت: در متن و فرامتن با این اثر همراهم و محتوای این اثر نه تنفروشی است و نه وطنفروشی، ضمن اینکه به برهه مهمی از تاریخ پرداخته است. وقتی این اثر را در مقابل آنچه هست مقایسه میکنم با یک اثر ارزشمند مواجه میشوم که اثری قابل احترام و قابل دفاع است که نقد آن باید رو به جلو باشد.
جعفری راد در پاسخ به این سوال که وقتی اندازه یک اثر در قد و قامت ادعایی که میکند نیست چرا باید ساخته شود؟ و اصلاً چرا باید چنین ادعایی داشت؟گفت: هر فیلمی با دو واقعیت مواجهیم، واقعیتی که خود درام فیلم تولید میکند و واقعیتی که مابهازای بیرونی دارد. در فیلمهای سیاسی – تاریخی مثل «یتیمخانه ایران» هر دو واقعیت را داریم، واقعیتی که فیلم داستانگو هست و واقعیتی که مخاطب فیلم را با نمونههای واقعی مقایسه میکند. یتیمخانه ایران چون بخشی هست که در هیچ کتابی به صورت کامل به آن پرداخته نشده پس این رویکرد انطباق بر مابهازای بیرونی را حذف میکنیم و به رویکرد واقعیت متقاعدکنندۀ خود فیلم فکر میکنیم.
وی ادامه داد: اینکه فیلم به چنین برههای میپردازد عالیست و این جسارت فیلمساز، نویسنده و تهیهکننده را نشان میدهد، فیلمساز که ادعایی مطرح نمیکند بلکه میخواهد فیلمی تولید کند که در درجه اول سرگرمکننده باشد و بعد تفکر برانگیزد. ادعایی که دارد این است که برهه مغفول شده تاریخ را میپردازد و این در مرحله به تصویر کشیدن است اما در مرحله تأثیرگذاری نیست. فیلم خط داستانی خود را دنبال میکند و خیلی به فکر فرامتن نیست.
جعفری راد در مورد ساختار این فیلم نکاتی را یادآور شد و گفت: چون ساختمانهای شهرک سینمایی دفاع مقدسمان فرسوده شده و ابزار کافی نیست در حدّ «یتیمخانه ایران» خوب است و مخاطب ایرانی که درگیر فیلمهای مختلف هست به چنین جنس تصویری نیاز دارد و نفس پرداختن به این موضوع خوب و قابل تحسین است. با امکانات موجود توقع این را نداریم کارگردان فیلم جیمزباندی بسازد اما توقع داریم به اندازه سینمای ایران این کار را بکند و به نظرم این فیلم چنین کاری را کرده است، فیلمی هست که از لحاظ تصاویر و بازیها در حدی هست که مرا اقناع کند اما از این نظر که چقدر از این اجزای ساختاری در خدمت معنا و روایت هست ضعفهای فیلم را میبینیم.
ایدئولوژی و هدف فیلمساز مسلط بر عناصر داستانی شده است
او روایت فیلم را مورد نقد قرار داد و گفت: وقتی به روایت میرسیم با فیلمی مواجهیم که کمترین تأثیرگذاری لازم را دارد، به عنوان مثال لانگشات باید در خدمت معنا باشد و اینجا چون ایده مرکزی محکمی نیست تمامی جلوههای سینمایی ساختاری بینتیجه میماند. پیرزنی در ابتدای فیلم روایت میکند که چنین ماجرایی برای پدرم پیش آمده است که مقدمهچینی خوب است اما شروع داستان که میخواهد ما را با موقعیتهای آن زمان آشنا کند گام همواری نیست، چون ایدئولوژی و هدف فیلمساز مسلط بر عناصر داستانی شده است.
وی مثالی از خود فیلم در این باره آورد و گفت: دیالوگ باید واجد شخصیتپردازی و موقعیتپردازی باشد و این فیلم هیچکدام اینها را انجام نمیدهد، دیالوگها بیشتر جملات قصار و شعاری هستند. شخصیتهای خارجی هم کاریکاتور هستند و کلههای سخنگو هستند و جملات شعاری میدهند و چیزی به من مخاطب که تشنه داستانم اضافه نمیکند.
باطنی در پاسخ به این سؤال که: «آیا یتیمخانه ایران یک فیلم ابتر است؟» اظهار داشت: یک اثر سه ساعته، دو ساعت شده است و این تدبیر درستی نبوده است. وقتی فضای بزرگ درست میکنید مخاطب هم به اندازه همان ظرف بزرگ مطالبه مظروف میکند، این اثر مظروفش از ظرفش بزرگتر است و به همین دلیل یکسری از اتفاقات در آن جا نمیافتد. در فیلم حس همذاتپنداری را در مقابل قحطیزدهها میبینیم ولی حس در ما جا نمیافتد و یکی از مهمترین دلایل آن بریدن تصاویر میانی هست که در اثر جا افتاده است، این اثر اگر وارد یک مدیوم دیگر به نام سریال میشد مؤثرتر بود.
جعفریراد دیدگاه متفاوتی در این رابطه داشت و گفت: نقد تخصصی فیلم فقط به فیلم میپردازد و حواشی و فرامتن برایم مهم نیست و با فیلم به عنوان یک جهان معنایی مستقل مواجهم و هر فیلمی میتواند سانسور شود. دیالوگنویسی برای شخصیتها تحت تأثیر ایدئولوژی و جهانبینی کارگردان و نویسنده است، نه دیالوگهایی که باید جذاب باشد. وقتی فضای قحطی قرار است نشان داده شود اینقدر نشان دادن چهرههای دفرمه شده و گریه و اینقدر جملات قصارگونه با صنعت سینما در تناقض است.
خلق قهرمان و داستانگویی، اراده قابل ستایشی در این اثر است
باطنی در جمعبندی صحبتهای خود خاطرنشان کرد: یکی از دلایلی که حس اثر جا نیفتاده بالا بردن سرعت ریتم اثر و عدم تاکید بر افزایش انتقال اطلاعات و پوشش کامل تاریخ است و اگر کارگردان تنها پیرنگ خود را دارو انتخاب میکرد و برخی شخصیتها هم حذف میشد با اثر بهتر و مؤثری روبرو بودیم. کار ضعف بازیگری دارد و سینمای سیاستزده و پر از مافیای ایران عرصه را بر خیلی از فیلمسازان و بازیگران تنگ کرده است. خلق قهرمان و داستانگویی اراده قابل ستایشی است اما در سینمای خودمان ضعف بزرگ قصهگویی و شخصیتپردازی و تولید قهرمان را داریم.
بازیهای فیلم به شدت برونگرایانه و اغراقآمیز است
جعفریراد نیز در صحبتهای پایانی خود بیان داشت: در این فیلم هدف اول شخصیت قهرمان نجات مردم و روشنگری نسبت به حوادث است اما مسیری که فیلم میخواهد این را تبیین کند اشتباه است، فیلم فراتر از حدّ لزوم لانگشات و کلوزآپ دارد که در خدمت معنا نیست. پیام کارگردان به بیشترین شکل ممکن به داستانپردازی صدمه زده است و این مهمترین آسیبهای این نوع سینماست، بازیهای فیلم به شدت برونگرایانه و اغراقآمیز است و ربطی به القای مفاهیم ندارد.
برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت 14:30 از رادیو گفت وگو پخش میشود، برنامهای با اجرای سید امیر جاوید و تهیهکنندگی و سردبیری محمدجواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.