سرویس سینمایی هنرآنلاین: در شبی که رعنا بعد از وقوع ماجرای حمام دوباره روی صحنه می‌رود، در میانه بازی‌اش یک دفعه زیر گریه می‌زند و دیگر نمی‌تواند ادامه دهد و بعد که با عماد از صحنه خارج می‌شوند، در جواب پرسش عماد می‌گوید: "نگاه یکی از تماشاگرها شبیه همان مرد بود". این حس خیره شدن به رعنا که باید برای او به عنوان یک بازیگر خوشایند باشد، حالا آزاردهنده و عذاب‌آور شده است و او را به یاد تجربه دردناک دیده شدن توسط دیگری در خلوتش می‌اندازد.

ترومای تسلی ناپذیر رعنا این است که آن یک جفت چشم مهاجم در همه دنیای پیرامونش تکثیر شده است و او خود را از همه سو در معرض چشم‌چرانی می‌بیند و از این نظر دیگر هیچ جای امنی برایش وجود ندارد. به همین دلیل اصلاً اهمیتی ندارد که تجاوز رخ داده است یا نه! مهم این است که خانه و خلوت خصوصی یک زن مورد تعدی قرار گرفته و غریبه‌ای قدم به حریمی گذاشته که فقط به آن زن و همسرش تعلق دارد و حالا سال‌ها هم که بگذرد، نگاه مزاحم آن مرد وسط رابطه زوج جوان جولان می‌دهد.

درواقع مسئله اصلی فیلم خشونتی است که با نادیده گرفتن مرزهای دیگری رخ می‌دهد و دری که باید بسته بماند و خلوت پشت آن محفوظ و محترم به حساب آید، گشوده می‌شود. از این رو تأکید فیلم "فروشنده" بر دری که رعنا به اشتباه باز می‌کند، نیست. بلکه بر در بسته حمام است که مرد مهاجم پس از پی بردن به اشتباهش می‌توانست آن را باز نکند و داخل نشود و از راه آمده بازگردد. از همان ابتدای فیلم که آن خانه مشترک و اتاق خواب و تختخواب دونفره با روشن شدن چراغ‌های صحنه نمایش پیش روی صدها چشم آشکار می‌شود، حریم خصوصی زوجی را می‌بینیم که از میان چهاردیواری به درمی‌آید و در معرض نگاه و قضاوت دیگران قرار می‌گیرد.

بعدها نیز وقتی فاجعه در اندرونی‌ترین مکان خانه رخ می‌دهد، با وجود پنهان‌کاری رعنا و عماد، ماجرایی که پشت دیوارها و درها رخ داده، از فضای داخلی و بسته خانه بیرون می‌رود و علنی می‌شود. فروپاشی روحی رعنا از آنجا شدت می‌گیرد که احساس می‌کند با سر زبان افتادن ماجرایش فقط آن مرد مهاجم او را در حمام ندیده است، بلکه پوشش و حریم شخصی‌اش نزد همه اطرافیانش نیز دریده شده است. او حتی به یاد نمی‌آورد که در آن لحظات دقیقاً چه اتفاقی افتاده است و می‌کوشد خود و عماد را متقاعد کند که همه چیز را به فراموشی بسپارند اما هر کسی تعریف خود را از واقعه دارد و داستانی درباره‌اش می‌سازد و با اظهار نظراتش تعدی را که به قصد جسم صورت گرفته، تا مرحله تجاوز به روح و ذهن و احساس رعنا تداوم می‌بخشد.

همین نظران ناظران و قضاوت‌های شاهدان است که میل افسارگسیخته به یافتن مرد مهاجم را در وجود عماد برمی‌انگیزد و او را به ورطه نومیدکننده‌ای از انتقام می‌کشاند و او را در معرض سقوط اخلاقی‌اش قرار می‌دهد. با چنین رویکردی است که فیلم مسئله تجاوز و تعدی به حریم دیگری را از محدوده هجوم یک غریبه به خانه زنی فراتر می‌برد و تعمیم و گسترش آن را به شکل‌های مختلف در سطح جامعه نشان می‌دهد و اجتماعی را به تصویر می‌کشد که هر کسی در آن خود را صاحب حق می‌داند تا از مرزهای دیگران عبور کند. چه آن مالکی که برای توسعه چهاردیواری خود خانه همسایه‌هایش را در معرض ویرانی قرار می‌دهد، چه بابک که خانه مستأجر قبلی‌اش را در اختیار رعنا و عماد می‌گذارد و بدون اجازه به وسایلش دست‌درازی می‌کند، چه عماد که برای یافتن مرد مهاجم پیغام‌های تلفنی و نامه‌های شخصی زن مستأجر پیشین را می‌خواند، چه همسایه‌ها و دوستانی که به خاطر سر درآوردن از ماجرا و اظهار نظر درباره‌اش به زندگی خصوصی رعنا و عماد سرک می‌کشند. اما جایی که اصغر فرهادی تعاریف قراردادی از مفهوم تجاوز را در پیچیده‌ترین شکل خود به چالش می‌کشد، وقتی است که عماد در آن آپارتمان خالی مرد مهاجم را در معرض بی‌آبرویی نزد خانواده‌اش قرار می‌دهد و ما کسی را که خود قربانی تعدی به حساب می‌آید، در حال تجاوز می‌بینیم. نه اینکه کسی در گناهکار بودن مرد مهاجم شکی داشته باشد اما با کاری که عماد می‌کند، بیش از آنکه آبروی مرد را مورد هجوم قرار دهد، به مرزهای اخلاقی خودش تعدی می‌کند و حریمی از وجود خویش را زیر پا می‌گذارد که انتظار آن را از خودش ندارد.

فرهادی نشان می‌دهد که چطور تجاوز می‌تواند به صورت زنجیره‌ای بی‌پایان ادامه یابد و هر تعدی به تهاجمی دیگر منجر شود و خشونت به دایره بسته‌ای تبدیل شود که کسی توان خروج از آن را نداشته باشد و به نوعی انحطاط جمعی پایان می‌گیرد. انگار برای تک‌تک افراد در نیمه بازی وجود دارد که نوع موضع‌گیری هر کسی در برابرش جایگاه اخلاقی او را تعیین می‌کند و با انتخاب و کنش خود می‌تواند این چرخه ویرانگر را متوقف کند یا ادامه دهد. درواقع زیر پا گذاشتن حریم فردی در جامعه، فقط تجاوز به دیگری به حساب نمی‌آید. بلکه فروپاشی مرزهای اخلاقی و انسانی در درون فرد را نیز به دنبال دارد و این، همان فاجعه تراژیکی است که اگر جلوی آن گرفته نشود و در شکل کلان رخ دهد، جامعه بی در و پیکری را خواهیم داشت که در آن دیگر هیچ مرزی میان متجاوز و قربانی وجود ندارد.