سرویس سینمایی هنرآنلاین: در آنونس تبلیغاتی "خواب تلخ" ساخته محسن امیریوسفی صدای کارگردان را می‌شنویم که در کنار گوری سرگشوده، شخصیت و بازیگر فیلمش را که در میان قبر خوابیده، صدا می‌زند و به او می‌گوید که فیلمشان بعد از 12 سال اکران شده است. بعد اسفندیار از لابه‌لای کفنش بیرون می‌آید و با شتاب از جا بلند می‌شود و چند پک به سیگارش می‌زند و کت‌وشلوار همیشگی‌اش را می‌پوشد و جوایز جشنواره‌های مختلف جهانی فیلم را در آغوش می‌گیرد و از آرامگاه بیرون می‌آید و از ما برای دیدن فیلم در گروه هنر و تجربه دعوت می‌کند.

این آنونس را می‌توان سرآغاز روایت فیلم پیرامون زندگی پیرمرد مرده شوری دانست که به صورت ساختاری اپیزودیک در قالب 19 داستانک درباره لحظات عادی و روزمره‌اش شکل می‌گیرد و درنهایت با اجرای مراسم آیینی و آداب تشریفاتی مرگ توسط اسفندیار برای خودش پایان می‌گیرد و ما در آخرین صحنه او را می‌بینیم که در گور خویش در انتظار مرگ دراز می‌کشد و چشم‌هایش را می‌بندد و با چنین تمهید خلاقانه‌ای آنونس در ادامه و توالی داستانک‌های فیلم قرار می‌گیرد و آن را به اثری با سیر دایره‌وار و چرخشی تبدیل می‌کند که آغاز و پایانش به هم می‌رسد و تمام حواشی برون‌متنی فیلم را به جزئی از جهان درونی اثر تبدیل می‌کند و اکران شدن آن پس از دوازده سال را همچون احیاء و رستاخیز مرده‌ای نشان می‌دهد.

فیلم با صحنه‌ای از یک گزارش تلویزیونی شروع می‌شود که در آن مرد سنگ‌تراشی رو به دوربین تاریخ گورستان باستانی شهر را بازگو می‌کند و بعد سروکله شخصیت‌های فیلم که همه در نقش واقعی خود بازی می‌کنند، پیدا می‌شود و خودشان را به عنوان قبرکن و مرده‌شور و جوانی که لباس‌های مرده‌ها را می‌سوزاند، معرفی می‌کنند و در حرف‌هایشان زبان به گلایه و انتقاد از اسفندیار در جایگاه سرپرست گورستان می‌گشایند و بعد ما اسفندیار را در خانه‌اش در حال تماشای همان برنامه تلویزیونی می‌بینیم که با شنیدن حرف‌های زیردستانش در جریان پخش گزارش مداخله می‌کند و با زنگ زدن به جوان و تهدید تلفنی او، حضور همه‌جانبه و سلطه‌وار خود را از خارج از قاب به برنامه تلویزیونی تحمیل می‌کند.

با چنین رویکردی فیلمی که به نظر می‌رسد از ساختاری شبه مستند و رئالیستی برخوردار است، با تغییر لحن ناگهانی به حال و هوای فانتزی مخاطب خود را غافلگیر می‌کند و در قالب نوعی کمدی سیاه، مرگ را به عنوان جدی‌ترین مقوله بشری به دستمایه‌ای برای شوخی و تفریح تبدیل می‌کند و با آشنایی‌زدایی از مؤلفه‌ها و نشانه‌های رایج و همیشگی پیرامون مقوله مرگ، به خوانش متفاوت و قرائت جدیدی از آن دست می‌یابد.

اسفندیار پیرمرد مرده‌‌شوری است که آن‌قدر به حضور مرگ در زندگی روزمره‌اش عادت کرده است که مرگ نه فقط وسیله‌ای برای امرار معاش و گذران زندگی اوست، بلکه معمولی‌ترین شوخی و تفریح و سرگرمی‌اش نیز پیرامون مرگ و مسائل مربوط به آن شکل می‌گیرد اما با وجودی که او مدام در ارتباط مستقیم با مرگ است و خود را همکار عزرائیل می‌داند، اما او نیز به همان اندازه‌ای که هر کسی از رویارویی با مرگ خویش غافلگیر می‌شود، جا می‌خورد و به وحشت می‌افتد. انگار تازه زمانی مرگ برایش امری جدی و عمیق می‌شود که نوبت به خودش فرا می‌رسد و می‌بیند همه چیزهایی که تابه‌حال درباره مرگ دیگران به شوخی و تفریح برایش مطرح بوده است، اکنون معنای دیگری دارد و تلخ و ترسناک به نظر می‌رسد.

رابطه غریب اسفندیار با عزرائیل از طریق تصاویر تلویزیون به یکی از تمهیدهای ناب و نوآورانه فیلم در جهت نمایش نزدیکی انکارناپذیر مرگ به آدمی تبدیل می‌شود و فیلم با برخورداری از لحن بینابینی و دوپهلوی خود میان شوخی و جدی موفق می‌شود مرز میان مرگ و زندگی را از میان بردارد و مرگ را به عنوان جزئی جداناپذیر از تجربه زیستن آدمی و در ادامه هستی او نشان دهد. صحنه سورئالیستی و وهمناک دوئل اسفندیار با عزرائیل که در کمین او می‌نشیند و او را غافلگیر می‌کند و با ضربه‌ای که بر سر فرشته مرگ می‌زند، او را از پای درمی‌آورد و انتقام خود و همه انسان‌ها را از او می‌گیرد، دقیقاً از دل همین وارونه‌سازی و جابجایی موقعیت‌های آشنا و کلیشه‌ای برمی‌آید و حس هراس دائمی انسان از مرگ را به شکلی بازیگوشانه و طنازانه نشان می‌دهد.

آنچه فیلم "خواب تلخ" را به اثری منحصربه‌فرد و متمایز در سینمای ما تبدیل می‌کند، این است که محسن امیریوسفی موفق می‌شود بدون اینکه از جدیت و عمق مقوله پیچیده مرگ بکاهد و به تجربه‌ای پیش‌پاافتاده تقلیل دهد، آن را در قالبی سرخوشانه و بازیگوشانه شکل می‌بخشد و ما را با اثری مفرح و شیرین روبرو سازد. درواقع آنچه به فیلمی با رویکرد رئالیستی و مستندوار حال و هوای فانتزی می‌بخشد، نحوه برخورد و مواجهه انسان با مرگ است که چنان مضحک و خنده‌دار به نظر می‌رسد و موقعیت‌های جفنگ و آبزورد به وجود می‌آورد که مرگ به بزرگ‌ترین شوخی در زندگی آدمی تبدیل می‌شود.