به گزارش هنرآنلاین، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور زهرا مشتاق (منتقد سینما)، مرجان اشرفی‌زاده (کارگردان فیلم)، نرگس آبیار(تهیه‌کننده فیلم) و گلاب آدینه (بازیگر) برگزار شد.

گلاب آدینه در این نشست گفت: جای خانم معصومه قاسمی‌پور در این نشست بسیار خالیست. علت اینکه به نظر می‌آید من با این فیلم خیلی عجین شده‌ام، این است که تجربه‌ی شخصی در سر کردن با چنین شخصیتی داشتم. من خواهری داشتم که به نوعی عقب مانده ذهنی به حساب می‌آمد. روزی که این فیلمنامه را خواندم، خشکم زده بود که چطور و از کجا این فیلم به من رسیده است؟ روزی که به دفتر خانم اشرفی‌زاده می‌رفتم، مخصوصا خواهرم حمیده جان که الان در قید حیات نیست را نیز با خودم بردم. تا در باز شد، حمید جانم به سبک آبجی درون فیلم سلام کرد. این اتفاق برای خانم اشرفی زاده هم شگفت‌آور بود.

او افزود: جالب است که در این فیلم، ما سه سوته‌دلان گرد هم آمدیم. من خواهرم در کنارم بود. مرجان جان نیز به قصه زندگی خود و خواهرش می‌پرداخت. معصومه جان نیز به نوعی درگیر همین ماجرا با پدرش بوده است. بنابراین همه چیز دست در دست هم داد تا لحظه به لحظه این فیلم فراتر از یک فیلم برود. یکی از سختی‌های آن این بود که ما با واقعیت این ماجرا روبه رو بودیم؛ در واقع تنظیم تعادل بین واقعیت خودمان و واقعیت این فیلم، حداقل برای من خیلی مشکل بود. ولی به هر صورت تجربه‌ای بود که ما را به هم وصل کرد. اکنون این فیلم تبدیل به خاطره‌ای از خواهر من نیز شده است. به همین دلیل هربار که آن را می‌بینیم، هرچه سعی می‌کنم خودم را از آن جدا کنم، نمی‌توانم. چون هم خودم، هم مادرم و هم خواهرم در آن وجود داریم.

فیلم آبجی

زهرا مشتاق در ادامه این نشست بیان کرد: اگر من در جریان این موضوع قرار نمی‌گرفتم که خانم آدینه و خانم اشرفی‌زاده چنین تجربیاتی در رابطه با این موضوع داشتند، فکر می‌کردم این فیلم بر اساس یکی از داستان‌های ناهید طباطبایی ساخته شده است.

مرجان اشرفی‌زاده در ادامه درباره پرداختن به موضوع این فیلم و به طور خاص شخصیت آبجی گفت: اینکه این فیلم بعد از هشت سال بالاخره روی پای خود ایستاد، برایم حس عجیبی بوده و تجربه تازه‌ای به شمار می‌آید. چند شب پیش یکی از دوستانم لینکی از یک جلسه نقد و بررسی فرستاد که خارج از ایران شکل گرفته بود و در آن درباره این فیلم صحبت می‌کردند. بعد از دیدن این برنامه، نمی‌توانستم جلوی ریزش اشک‌هایم را بگیرم. خیلی حال غیر عادی بود. چون قاعدتا یک فیلمساز نباید تا این اندازه نسبت به جان گرفتن فیلمش و صحبت کردن درباره آن حسرت عمیقی داشته باشد. ولی برای من اینطور بود و به همین دلیل با دیدن آن تا این اندازه احساساتی شدم.

او افزود: این فیلم سال ۹۴ ساخته شد. پروسه نگارش آن از سال ۹۲ شروع شد. تا آن زمان شاید حدود ۲۰ فیلم کوتاه داستانی و مستند و ۵ فیلم ویدیویی ساخته بودم. بنابراین زود نبود و شاید بنا به برخی مقیاس‌ها دیر هم بود که به سراغ اولین فیلم داستانی خودم بروم. آن زمان در موقعیت کاری خوبی بودم. زیرا دوره‌ای بود که فیلم‌هایم دیده می‌شد، جایزه می‌گرفتم و واقعا فکر می‌کردم به نقطه‌ای رسیده‌ام که باید وارد این حیطه شوم و فیلم اول سینمایی خودم را بسازم. همیشه موضوعات ملتهب و جریاناتی از سینما وجود دارد که به خاطر برگ برنده بودنشان، فیلمساز را به سمت خودش دعوت می‌کند. مثلا اینکه به سمت یک جریان فیلم‌سازی برویم یا آثاری شبیه فلان فیلمساز بسازیم. چون آنها فیلم‌هایی هستند که در یک دوره‌ای دیده شده و موفق می‌شوند.

این کارگردان در ادامه بیان کرد: طبیعتا من نیز خیلی فکر می‌کردم به اینکه فیلم اولم باید چطور و چگونه باشد. هرچه درون خودم کنکاش کردم، دیدم هیچ چیزی به اندازه موضوعی که این قدر به من نزدیک است برایم اهمیت ندارد. بنابراین بالاخره یک صبحی بیدار شدم و با مادرم تماس گرفتم و گفتم به من اجازه می‌دهی تا از این موضوع برداشتی بکنم؟ آیا خواهرم ناراحت نمی‌شود؟ دلهره داشتم و وقتی فیلمنامه آماده شد، نسخه اول آن را در برابر خواهرم خواندم و مرتب نگاه می‌کردم که ببینم واکنشش چیست؟ آیا با این فیلم او را اذیت نمی‌کنم؟ می‌خواهم بگویم تا این اندازه به این موضوع نزدیک بودم و فکر می‌کردم این صادقانه‌ترین فیلمی است که می‌توانم بسازم و برایم مهم است.

آبجی1

اشرفی‌زاده در ادامه صحبت‌هایش گفت: خیلی به ادبیات علاقمندم و برای نویسنده‌ها احترام قائلم. همچنین بسیار حسرت کم شدن ارتباط بین ادبیات و سینما را دارم. بنابراین از خانم طباطبایی که داستان‌های ایشان را خیلی دوست داشتم، خواهش کردم و گفتم که می‌خواهم کاری را بنویسم و بسازم و دوست دارم که شما هم حضور داشته باشید. طرح و ایده را که تعریف کردم ایشان هم جذب شد و خیلی سریع اعلام همکاری کرد. بعدتر از آقای علی اصغری، همکاری که سال‌ها با او کار کرده بودم نیز خواستم که به ما اضافه شود تا ما بتوانیم کمی از وجوه مردانه را نیز ببینیم و فیلمنامه را متعادل کنیم. در نهایت فیلمنامه نوشته شد و پروسه ساخت آن انجام شد.

نرگس آبیار یکی از سرمایه‌گذاران این فیلم نیز در ادامه این برنامه درباره شرایط اکران این اثر، گفت: باعث خوشحالی‌ام است که یکی از سرمایه‌گذاران این فیلم بودم ولی در مورد اکران این اثر باید بگویم، پروسه اکران به اندازه‌ای اما و اگر و دست‌اندازهای مختلف دارد که عجیب است. ما در مورد خیلی از فیلم‌ها می‌بینیم که حتی اگر زمان اکران جابه جا شود، چقدر می‌تواند روی فروش فیلم تاثیرگذار باشد. برآوردی که از فیلم «ابلق» خود من وجود داشت، این بود که تا ۵۰ میلیارد می‌فروشد ولی اکران آن مصادف با شرایط سال گذشته شد؛ بنابراین عملا همه فروش متوقف شد. به این ترتیب مسائل مختلفی در این زمینه وجود دارد که توضیح دادن آن ممکن است حوصله سر بر باشد.

او همچنین درباره فیلم «آبجی» بیان کرد: چون از ابتدا در جریان این فیلم بودم؛ فیلمنامه را خوانده بودم و سر صحنه آن نیز حاضر می‌شدم، می‌دیدم که چقدر دقت و ظرافت برای ساختن آن خرج می‌شود. «آبجی» از معدود آثاری است که نگاه زنانه دارد. یعنی پر از جزییات زنانه است که ما در سینمای ایران خیلی کم داریم. در حالی که اکنون ما در فیلم‌هایمان به یک جهان بینی زنانه احتیاج داریم.

آبجی3

کارگردان فیلم «شیار ۱۴۳» در ادامه صحبت‌هایش گفت: حتی اگر در مورد زن فیلم‌هایی ساخته شده، از طرف نگاه مردانه بوده است. در حالی که حتی ما در مورد مردها، اشیا، دنیا، کیهان و هر اتفاق جزیی در زندگی خود احتیاج به یک جهان‌بینی زنانه داریم که اکنون خیلی کم است. خوشبختانه فیلم آبجی از جمله آثاری است که به زیبایی چنین اتفاقی را باور و درونش حس کرده و به نوعی با آن زندگی می‌کند. به خاطر اینکه از دل و تجربه زیسته خود کارگردان برآمده است. این موضوع کمک می‌کند که هم تاثیرگذار باشد و هم باورپذیر.

مشتاق در ادامه این نشست گفت: یکی از موضوعاتی که در این فیلم مخاطب را با خود همراه می‌کند، فضای گرمی است که وجود دارد. در واقع فیلم درباره خانواده‌هایی صحبت می‌کند که سالیان درازی در یک محل زندگی کرده و یک جور هم‌خانوادگی برای آنها ایجاد شده است. با این حال هجوم جهان مدرن را نیز در آن می‌بینیم؛ به صورتی که یکی از کاراکترها در جایی از فیلم می‌گوید: خانه هم مثل ما قراضه شده است. اما آنچه که در فیلم قراضه نیست، همدلی بسیاری است که بین آدم‌های فیلم وجود دارد. همدلی عجیبی که فکر می‌کنم به قلب مخاطبین نیز راه پیدا می‌کند.

او در پایان بیان کرد: در واقع آن صمیمیت در ما هم به عنوان مخاطب، ایجاد همذات‌پنداری می‌کند. در فیلم دو ساختمان کهنه و نو در برابر هم وجود دارد؛ یکی از آنها در حال از بین رفتن و دیگری در حال ساخته شدن است. همین موضوع نشانه تداخل و روبه رو شدن زندگی‌های سنتی و زندگی‌های مدرن است. اما آدم‌هایی هستند که کماکان سعی می‌کنند آن انس و علقه‌ها را حفظ کنند. خوش‌بختانه فضاسازی به خوبی شکل گرفته و با داستان جلو می‌رود.