گروه سینمایی هنرآنلاین: ژانر وحشت یا ترسناک یکی از پرتولیدترین و محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی به شمار می‌آید اما سینمای ایران که عموماً از ژانر تهی است در این گونه سینمایی هم بی‌بضاعت است. در دهه اخیر اقبال به این دست آثار بیشتر شده و حتی دو فیلم «پوست» ساخته برادران ارک در جشنواره‌ سال ۹۸ و «زالاوا» ساخته ارسلان امیری در جشنواره سی‌ونهم توانستند افق‌های امیدوارکننده‌‌ای پیرامون این موضوع ترسیم کنند.

در سال‌های اخیر چند سریال به قصد تجربه‌آزمایی در این ژانر ساخته شدند. «آنها» به تهیه‌کنندگی پرویز پرستویی و کارگردانی میلاد جرموز و مهدی آقاجانی از آخرین تلاش‌ها برای خلق سریالی با مود هارور و ایجاد فضایی متفاوت در میان سریال‌های طنز و عاشقانه نمایش خانگی امسال بود که به رغم بهره نبردن از بازیگران مطرح سینما که این روزها بازار خوبی در وی‌او‌دی‌ها پیدا کرده‌اند، با اقبال نسبتا خوب مخاطبان مواجه شد. میلاد جرموز به عنوان یکی از کارگردان‌های این مجموعه از کسب تجربه در این ژانر و جست‌وجوی ترس در آثار نمایشی ایرانی گفته است.

-در فضای نمایش خانگی جای سریال‌های ژانر وحشت خالی بود، چطور شد در بازار داغ سریال‌های طنز و عاشقانه سراغ ژانری رفتید که در ایران مهجور است و نمونه‌های خوب و موفق آن کم. چرا «آنها» و چرا ژانر وحشت؟

چند سال پیش سروش روحبخش مجموعه داستان‌هایی نوشته بود که شرایط ساخت آن مهیا نشد. با توجه به تجربه من در همکاری با «آن شب» به‌عنوان نویسنده و مجموعه فیلم‌های کوتاه مهدی آقاجانی (هول‌دان) «آنها» به ما پیشنهاد شد تا شاید سرآغازی برای توجه به ژانر وحشت شود.

-در مقایسه با دیگر سریال‌های شبکه نمایش خانگی سراغ چهره‌های کمتر دیده‌شده و جوان رفته‌اید. در حالی که یکی از شاخصه‌های جذب مخاطب همین ترکیب بازیگران است.

البته در هر اپیزود از بازیگران سینما، تئاتر و تلویزیون از جمله آناهیتا افشار، حسام محمودی، شیرین اسماعیلی، محمد بحرانی، لیندا کیانی، پردیس احمدیه و... حضور دارند. اگرچه در دنیا در ژانر وحشت از بازیگرانی که چهره نیستند استفاده می‌شود اما ما به احترام ذائقه مردم که دوست دارند چهره‌های محبوبشان را ببینند سراغ چهره‌های شناخته‌شده هم رفتیم. برخی مشغول کار بودند و بعضی هم به خاطر تجربه‌های عموماً به بن‌بست خورده این ژانر ترجیح دادند ریسک نکنند. البته بعد از تماشای سریال اعتمادشان جلب شد و در صورت تولید فصل‌های بعدی احتمالاً با آنها همکاری داشته باشیم.

-همکاری با پرویز پرستویی در مقام تهیه‌کننده چطور بود؟

تجریه ایشان به‌عنوان بزرگتر و همراهی‌شان ثمربخش بود. علاوه بر تولید، در حوزه بازیگری هم پیشنهادها و راهنمایی‌های سازنده ای داشتند. در کنار او همراهی مصطفی و محسن کیایی قدرت تولید را بالا برد.

-در سینمای غرب ژانر وحشت مبتنی بر تکنیک است و مخاطب ایرانی آنقدر نمونه‌های خارجی موفق دیده که با فیلم‌های ایرانی نمی‌ترسد، بنابراین به نظر می‌رسد برای موفقیت در این عرصه باید سراغ ترس‌هایی برویم که مبتنی بر باورهای ماست و بر مبنای این باورها موقعیت‌های ترسناک بسازیم. چقدر آیین‌ها و قصه‌های فولکلور و باورها و خرافات ما ظرفیت برای پرداختن به این ژانر را دارد؟

ژانر وحشت در صنعت سینما حوزه درآمدزایی است ولی در ایران از این پتانسیل استفاده نشده که یکی از دلایل آن نبود قصه و عدم شناخت اجرایی این ژانراست. ترس بدوی‌ترین احساس انسانی است و از زمان تولد به آن آشناییم، کافی است سراغ دستاویز روحی برویم. در هر قوم و فرهنگی به فراخور خاستگاه و زادبوم‌ قصه‌های متنوعی وجود دارد که از دوران کودکی شنیده‌ایم، بخصوص نسل ماقبل دهه ۶۰ که همگی با قصه دیو و جن و پری آشنا هستند. اغلب بزرگترها که می‌خواستند بچه‌ها را از کاری تحذیر کنند، در ساده‌ترین‌ دستاویز به‌همین جنس ترس‌ها  متوسل می‌شدند. کافی است سراغ همین ترس‌هایی برویم که در ما نهادینه شده. در برخی از اپیزودها سراغ همین قصه‌ها رفتیم که از جنس فیلم‌های ترسناک ژاپنی (Japanese horror) یا آسیای شرقی است. در برخی اپیزودها مثل «عروسک مفت» سراغ جنسی از ترس رفتیم که بیشتر در نمونه‌های امریکایی مثل آنابل تجربه شده است. حتی وحشت روان‌شناختی (Psychological horror) را در «جان جامد» و ملودرام گونه‌اش را در «ویو ابدی» تجربه کردیم. زیرژانرهای وحشت گسترده است و ما در ابتدای راه هستیم، باید گونه‌های مختلف را محک بزنیم تا بدانیم مخاطب با کدام بهتر ارتباط برقرار می‌کند و چه راهی سلامت‌تر است. آنقدر اطلاعات‌مان کم است که مجبوریم پایگاه داده‌مان را خودمان بسازیم.

-به‌نظر می‌رسد مخاطب ایرانی با کارهایی که مبتنی بر تخیل و موقعیت‌های سوررئالیستی است ارتباط نمی‌گیرد و با آثاری که در شرق آسیا تولید شده و مسائلی همچون داستان‌های عامه‌پسند و ارواح را بیشتر می‌پسندد؛ بخصوص که در فرهنگ ما تنوع زیادی از این موضوعات وجود دارد اما چطور می‌شود سراغ این آثار رفت و متهم به اشاعه خرافه‌ نشد؟

ما هم اوایل کار سریال از سوی عده محدودی متهم به اشاعه فرهنگ خرافه‌پرستی شدیم ولی پس از پخش اکثر مخاطبان با هدف هشدار و انذار تماشای «آنها» را به کسانی توصیه می‌کردند که به این موضوعات گرایش داشتند. حتی دعانویس‌ها هتاکی می‌کردند که بساط‌‌تان را جمع کنید و... همه اینها نشانه‌ای است بر اینکه مسیر را درست رفتیم. سلیقه خود من هم به چیزی که شما گفتید نزدیکتر است. هیچ چیزی ترسناک‌تر از خود انسان برای انسان نیست. همان جمله معروف انسان گرگ انسان است. ما گاهی در موقعیت‌های مختلف ترسناک‌تر از موجودات اساطیری تخیلی یا بومی می‌شویم.

هیجان همیشه جذاب است اما نه هیجانی که پشت آن اندیشه نباشد. انتظار این است که همچون فیلم «زالاوا» که نمونه موفق این گونه در جشنواره دوره قبل بود این آثار صرفاً مبتنی بر ترس‌های اعتقادی و خرافی نباشد، تفکر و نقد اجتماعی داشته باشد، تعصب‌های غلط را نقد کند و خاصیت پالایش و رهایی و درمان پیدا کند.

نوع ژانر وحشتی که در سینمای بدنه امریکا اتفاق می‌افتد معمولاً از این جنس نیست. قصه‌های کلیشه‌ای نخ‌نماست که فرمول ثابتی دارد. مخاطب به سینما می‌رود که هیجانش تخلیه شود. اعتقادی ندارم به اینکه همیشه پلاکارد به دست، چیزی به کسی یاد بدهیم. رسالت اولیه سینما ایجاد سرگرمی است. اول بیننده را سرگرم کنیم، قلاب را بندازیم و بعد دغدغه‌مان را مطرح کنیم. البته در چند سال اخیر کارهای موفقی در امریکا و اروپا ساخته شده که حتی برخلاف رویه معمول، مورد توجه جشنواره‌ها قرار گرفته و کن و اسکار به آثاری که دغدغه‌مند بودند و نقدهای اجتماعی بویژه مقوله نژادپرستی دارند روی خوش نشان داده است. ما باید دل مشغولی‌های خودمان را وارد این حوزه کنیم. ما هم در هر اپیزود یک جاهایی کمتر و یک جاهایی بیشتر تلاش کردیم این دغدغه‌مندی‌ها را ببینیم.

-یکی از زیرشاخه‌های محبوب این حوزه فیلم‌های روانشناختی است. نمونه‌ شاخص آن آثار هیچکاک است که مبتنی بر دیدگاه‌های روانکاوی است. این نوع آثار هم خیلی متکی به تکنیک نیست که سینمای ایران لنگ بزند، چرا کمتر سراغ این تولیدات رفته‌ایم؟

اصولاً در ایران مقوله ژانر مهجور است چه در ادبیات و چه در سینما و چه... همیشه در سینما بحث تجارت و بازگشت سرمایه مطرح است. بالتبع سرمایه‌گذار سراغ این حوزه پرریسک و پرخطر نمی‌رود. سرمایه هوشمند عمل می‌کند و پول همیشه سمت جایی می‌رود که ایمن باشد. اگر چه در ژانر تعلیقی و هیجان‌انگیز کارهای موفق ساموئل خاچیکیان را داشتیم اما بعدها این تجربه‌ها کمتر شد و به صفر رسید. «رخ دیوانه» هم در این مسیر شعله‌ای بود اما به سمت خاموشی رفت. نوشتن در این ژانر نیاز به اشراف کامل دارد. اگر بخواهید سراغ سایکولوژی یا هارور (horror) یا تریلر بروید باید روانشناسی بدانید و سینمای روز را بشناسید. وقتی تجربه کمتر باشد، ورودی نداشته باشید، درون‌تان خالی‌تر است. نوشتن درباره هر نوع وحشت به فراخور ترس‌ها یا فوبیایی که در فیلم ایجاد می‌کند نیاز به تحقیقات دارد، باید بانک اطلاعاتی‌تان را پرکنید و این داده‌ها درون نویسنده ته‌نشین شود. برای «آن شب» حدود ۸ ماه مشغول فیلمنامه و یک سال درگیر بازنویسی بودم. نویسنده مجبور است برای امرار معاش سراغ کاری برود که زودتر به نتیجه برسد. نکته دیگر ترس از مخاطب است که باعث می‌شود فلج بشویم؛ این رفتار مخاطب که بدون دیدن یک اثر از عنوان اثر و پوستر قضاوت می‌کند که لابد کپی‌کاری است و سازندگان را متهم به دزدی می‌کند ترسناک است. خیلی‌ها ترجیح می‌دهند مسیر راحت را بروند و خودشان را سیبل آماج حملات قرار ندهند.

-در نشان دادن و تصویر عامل شوم محدودیت داشتید؟

نه. اعتقادم بر این است که هرچه کمتر ببینی بیشتر می‌ترسی. یک جاهایی به فراخور قصه مثل اپیزود «بت چین» مجبور بودیم روح چینی را ببینیم. در «نون و پنیر» سعی کردیم خیلی جاها این موجود را در لانگ‌شات و سایه روشن ببینم، فقط یکجا صورتش واضح است.

-اما این نگاه معتدل نسبت به دیگر ابزار وحشت‌آفرین کمتر است مثلاً موسیقی که از مهم‌ترین عنصر ژانر وحشت است خیلی بر تصویر غلبه دارد. در حالی که اتفاقاً فرکانس پایین شاید تأثیرگذارتر و ترسناک تر است.

یکسری چیزها مؤلفه‌های ژانر هستند و با همین مؤلفه‌ها چیستی ژانر تعریف می‌شود و کم و کیف آن در ساختار، تنوع گونه‌های سینمایی را می‌سازد. باید مؤلفه‌های هیجان را رعایت کنیم البته مقصود من این نیست که ما درست و بجا و به اندازه استفاده کردیم. همین طور که من کارگردان بازار و مخاطب و خودم را می‌سنجم قطعاً عوامل دیگر هم همین‌طور هستند. اگرچه همگی آدم‌های حرفه‌ای سینما هستند ولی در این ژانر تجربه زیادی ندارند. من از «آن شب» مثال نمی‌زنم نیما فخر آرا یکی از بهترین آهنگسازهای ژانر وحشت است. درباره این سریال هم آرمان موسی‌پور جزو آهنگسازهای درجه یک است و خودم موسقی آن را دوست دارم اما قطعاً هیچ کدام از ما مبرا از خطا نیستیم و تجربه‌های آینده‌مان در این حوزه بهتر خواهد شد.