گروه سینمایی هنرآنلاین: منتقد روزنامه آنلاین ای‌وی‌کلاب در آمریکا در تحلیل و نقدی بر «خورشید» چنین نوشته است: کن لوچ در «کِس»، لوک و ژان-پیر داردن در «پیمان» و فرناندو میرلس و کاتیا لوند در «شهر خدا» سراغ بازیگران غیر حرفه‌ای رفتند و بازخوردی بسیار خوب از هنرنمایی ناپخته و شکننده آنها گرفتند اما سینماگر ایرانی نامزد اسکار از ابتدای حضور در عرصه فیلمسازی این شیوه را در پیش گرفته و آثاری درخشان با بازی نابازیگران نوجوان خلق کرده است.

«خورشید» داستان نوجوانانی است که در خیابان‌های تهران با انبوه آسیب‌ها دست به گریبانند و باید برای رها شدن از شر پدرخوانده‌ها سراغ یافتن گنج بروند. درباره آمار کودکان کار در دنیا و ایران یک آمار درست وجود ندارد اما گفته می‌شود کمی کمتر از یک میلیون نوجوان زیر ۱۸ سال در ایران مدرسه نمی‌روند و از میان آنها بیش از ۷۵۰ هزار نفر در خیابان‌ها کار می‌کنند.

چند نفر از این کودکان کار در «خورشید» کنار هم جمع شده‌اند و همزمان با تلاش برای تامین زندگی خانواده، در زیرزمین یک مدرسه دنبال گنج می‌گردند. فیلم با صحنه دزدیدن لاستیک یک خودرو لاکچری در مرکز خرید بزرگ تهران آغاز می‌شود و ما با قهرمانان نوجوان داستان به سرکردگی علی (روح‌الله زمانی) آشنا می‌شویم که برای گذران زندگی ناچارند دست به هر کاری بزنند.

علی برای اینکه مادر بیمارش را پیش خودش بیاورد، پیشنهاد هاشم (علی نصیریان) را برای به دست آوردن گنج در زیرزمین مدرسه می‌پذیرد و همراه بچه‌ها به مدرسه بچه‌های خورشید می‌رود. آنجا وقتی پای آقای رفیعی (جواد عزتی) به میان می‌آید، شاید خیلی‌ها یاد «انجمن شاعران مرده» بیفتند؛ جایی که این معلم به استعداد و توانایی هر کدام از بچه‌های تازه‌وارد در یک حوزه پی می‌برد و به کمک آنها می‌شتابد.

فیلم خورشید

مجیدی می‌کوشد در هر صحنه روی بخشی از شرایط بچه‌ها تمرکز کند؛ شرایط نامطلوب و پرخطر تونلی که در زیرزمین مدرسه برای رسیدن به گنج کنده‌اند و البته خطرهایی که بیرون از مدرسه بچه‌های افغانستانی را تهدید می‌کند. مساله اینجاست که فقر و شرایط بد اجتماعی مساله‌هایی جهانشمول هستند و می‌تواند رد پای آنها را در تمام قاره‌ها و کشورها به گونه‌ای پیدا کرد.

مجیدی که پیش‌تر در «بچه‌های آسمان» و «رنگ خدا» هم به موضوع کودکان و بحران‌های آنها پرداخته، اینجا در «خورشید» از بحرانی جهانی سخن می‌گوید و البته راه حل آن را درون مرزهای ایران جستجو می‌کند. در زمانه‌ای که بزرگ‌ترها می‌کوشند کودکان را ابزار رسیدن به اهداف خود قرار دهند، یکی هم چون آقای رفیعی پیدا می‌شود که از حق بچه بودن بچه‌ها دفاع کند.