سرویس سینمایی هنرآنلاین: "خسوف" ساخته محسن استادعلی که در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با سایر آثار به رقابت خواهد پرداخت، درباره طلبه جوانی به نام مسعود است که در زندگی خود به یک دوراهی رسیده است؛ یک دوراهی عجیب و نامتعارف. طلبه جوان با همسرش بر سر این که یک طلبه تمام‌وقت باشد که صرفاً مباحث حوزوی و دینی را دنبال می‌کند یا طلبه‌ای که در کنار طلبگی می‌خواهد فیلمسازی و کار مستند کند، در یک مباحثه و جدال دائم قرار گرفته است. کشمکشی که از ابتدا تا انتهای فیلم وجود دارد و این طلبه جوان را دچار نوعی از سردرگمی بی‌پایان ساخته است.

محسن استادعلی کارگردان این فیلم در گفت‌وگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره چگونگی شکل‌گیری ایده فیلم توضیح داد: تردید مسئله همیشگی هر انسانی است و برای من نیز این دغدغه همواره وجود دارد، ضمن این که ما با یک جامعه مذهبی طرف هستیم و مذهب نقش پررنگی در جامعه ما دارد. همواره به دنبال این موضوع بودم تا این تردید را در اثری به نمایش بگذارم که در "خسوف" این اتفاق افتاد و طی سه سال تحقیق و پژ‌وهش‌ روی این موضوع انجام شد و نتیجه این سال‌ها فیلم "خسوف" شد.

او در ادامه درباره نحوه چگونگی یافتن شخصیت اصلی این مستند نیز بیان کرد: مسعود از دوستان دور من است و سه یا چهار سال پیش با او آشنا شدم. زمانی که با هم دراین‌باره صحبت کردیم در ابتدا کار کردن روی این موضوع بسیار سخت بود، اما در این روند ارتباط ما با هم نزدیک‌تر شد و این نزدیکی بسیار مؤثر بود، چرا که تردید مسئله خود او نیز بود و این ترس در ذهن او نیز وجود داشت. وقتی با هم صحبت کردیم فکر کردم این اتفاق می‌تواند شکل بگیرد. در فیلم‌های مستند شخصیت‌محور، پرداخت درست کاراکتر از نکته‌های اصلی فیلم است و رابطه نزدیک کارگردان با کسی که در جلوی دوربین قرار دارد مهم است. این که ارتباط درست شکل بگیرد و ظرفیت‌های او درست بروز پیدا کند در این پروسه اتفاق را کامل می‌کند و چون این مسئله، مسئله او نیز بود، فکر می‌کنم این مراحل به‌درستی در مورد خسوف اتفاق افتاد و دوستی ما باعث شد تا او خود واقعی‌اش را جلوی دوربین به نمایش بگذارد.

این مستندساز درباره موضوع مذهبی فیلم و تأثیر آن در روند ساخت فیلم "خسوف" و حرکت بر لبه تیغ بیان کرد: طبیعتاً همین‌طور است، روی این موضوع خیلی نمی‌شود کار کرد، چرا که فضای فیلم در بستری مذهبی شکل می‌گیرد و درباره یک طلبه است. اما خود موقعیت به شما می‌گوید که فیلم چه سمت و سویی دارد، در هر حال ما در هر سمتی حرکت می‌کردیم خطرناک بود. هرچقدر بعد مذهبی پررنگ می‌شد به سمت شعاری بودن می‌رفت که در بسیاری از آثار این حوزه دیده می‌شود و اگر به سمت مقابل پیش می‌رفتیم اکران و نمایش فیلم از بین می‌رفت. بنابراین یا باید از این موضوعات دست می‌کشیدیم یا جوری حرکت می‌کردیم که فیلم سرانجامی درست داشته باشد. تمام تلاش ما دوری از کلیشه‌ها در فیلم بود و تردیدهای یک طلبه که در سال‌های 97 یا 98، چگونه بروز پیدا می‌کند.

استادعلی درباره بازخوردهایی که در جشنواره سینما حقیقت از نمایش این فیلم دریافت کرده است، عنوان کرد: این بازخوردها بسیار متفاوت بود و شاید به دلیل حساسیت موضوع پربحث‌ترین فیلم جشنواره بود. برخی حس می‌کردند موضوع مطرح شده مسئله امروز جامعه است و معتقد بودند کارگردانی که قبلاً در فضاهای ملتهب اجتماعی کار کرده نباید به سراغ این موضوع می‌رفته، برخی هم معتقد بودند نکات نهفته و بسیاری در فیلم وجود دارد که قبلاً در جایی ندیده بودند و فیلم در تار و پودش چیزهایی را بیان می‌کند که در زندگی افراد دیده نشده بود. مجموع همه این‌ها باعث شد تا خسوف با نگاه‌های دوگانه‌ای مواجه شود. از این باب که باعث گفت‌وگو می‌شود خوشحالم، اما وقتی مخاطب به سمت کج‌فهمی نسبت به مسئله فیلم پیش می‌رود و دوست دارد این نگاه نادرست را به دیگران نیز القا کند، باعث ناراحتی می‌شود.

WhatsApp Image 2020-01-28 at 1.20.19 PM

او همچنین درباره نوع روایتی که برای این مستند انتخاب کرده است، نیز گفت: اصل، بودن و زندگی کردن با شخصیت فیلم است؛ "خسوف" یک فیلم در فیلم است و کاراکتر فیلم خودش را روایت می‌کند که پیش برنده قصه است. باید به این شیوه کار می‌کردیم چرا که در غیر این صورت به این زبان نمی‌رسیدیم باید به تمام خصوصیات او احترام می‌گذاشتیم و به یک نقطه مشترک می‌رسیدیم. مسئله خود شخصیت فیلم نیز سینما بود و همین امر باعث شد شخصیت به دل مخاطب بنشیند و دوستش داشته باشد، این اتفاق نمی‌افتاد مگر اینکه برای آن زمان بگذاریم تا به نتیجه درست، برسیم باید تمام زیر و بم شخصیت او را پیدا می‌کردیم.

استادعلی همچنین درباره وضعیت سینمای مستند اظهار کرد: من فکر می‌کنم در دهه‌های 1380 و 1390 اتفاقات خوبی در سینمای مستند ایران افتاده است، بخصوص در این یک دهه بیشتر خوش درخشیده است، اما احساس می‌کنم از زمانی به بعد قصه‌‌پردازی در سینمای مستند ما به جعل واقعیت در سوژه تبدیل شده و حتی بدتر نیز شده است. در جشنواره حقیقت فیلم‌هایی دیدیم که ساختگی بودند و این مستند نمایی تبدیل به یک آفت شده است. این که به هر قیمتی مستند ساخته شود یعنی چیزی که ساخته شده را به نام مستند تبدیل کنیم اتفاق خوشایندی نیست، چرا که می‌توان آن را در قالب یک فیلم داستانی به مخاطب عرضه کرد، شاید از جایی به بعد مخاطبین به این نتیجه برسند که چیزی را باور کنند یا نکنند اما از باب رابطه مخاطب با فیلم مستند در دهه 1390 این رابطه بسیار تنگاتنگ شده و فیلم بین‌های مستند بر تعدادشان افزوده شده است. پیگیری از سوی مخاطب در بخش مستند افزایش یافته اما نباید فراموش کرد که این حداکثر ظرفیت نیست و می‌تواند اتفاق بهتری صورت بگیرد، در صورتی که خوراکی که به مخاطب داده می‌شود خوراک خوبی باشد. مخاطب سینمای مستند با مخاطب سینمای داستانی متفاوت است و می‌توان آن‌ها را با فیلم‌های درست و مؤثر نگه داشت تا این سینما پویاتر باشد.

وی همچنین درباره تأثیر نبود ژانر در سینمای داستانی ایران و افزایش مخاطب سینمای مستند بیان کرد: به نظرم نبود ژانر سینمایی در افزایش مخاطب سینمای مستند چندان مؤثر نیست، به این دلیل که شرایط اکران و دیده شدن مستند امروز متفاوت شده است و افزایش پاتوق‌های فیلم مستند، کیفیت بالای تولید، تعداد مستندهای قابل قبول در این زمینه بسیار اثرگذار است. امروز در عصری هستیم که خوراک خوب باید به مخاطب داده شود تا او را راضی نگه دارد، مخاطب آنچه آینه‌ای واقعی از زندگی اوست را می‌پذیرد و نگاه می‌کند و اگر شابلون بگذاریم و کپی کنیم و اصیل بودن از دست برود، مخاطب نیز آن را پس می‌زند. از سوی دیگر حضور آدم‌ها و نیروهای خلاق و نوع نگاهشان و فیلم خوب باعث شده تا مخاطب به سمت مستند سوق پیدا کند و جدی‌تر آن را نگاه کند.

استادعلی در خاتمه درباره تأثیر جشنواره فیلم فجر بر دیده شدن آثار مستند نیز گفت: جشنواره فیلم فجر ویترین سالانه مجموعه سینمای ایران در بخش‌های مستند، داستانی، انیمیشن و کوتاه است و این کمک می‌کند تا سلیقه مخاطب‌ در اینجا شکل بگیرد. قرار گرفتن فیلم‌های کوتاه و مستند در سبد سالانه سینمای ایران باعث می‌شود تا مخاطب با آن بیشتر آشنا شود و با سینمای مسئله‌داری که جدی است و دنبال نمایش خود آدم‌ها به خودشان است، برود و به مخاطب جدی آن بدل شود.