سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "یک کامیون غروب" ساخته ابوالفضل صفاری این روزها بر پرده سینماهای هنر و تجربه در حال اکران است.

به این بهانه با او در مقام تهیه‌کننده، کارگردان و یکی از نویسندگان فیلمنامه، منظر لشگری‌پور بازیگر نقش میهن در فیلم، محمدصادق یزدانی بازیگر نقش آرش و حسین قورچیان صداگذار فیلم به گفت‌وگو نشستیم که بخش اول آن روز شنبه منتشر شد (اینجا). در این مطلب بخش دوم و پایانی گفت‌وگوی هنرآنلاین با سازندگان فیلم "یک کامیون غروب" را می‌خوانید:

ما آرش را تا جایی همراه با پدر می‌بینیم و از جایی به بعد در مقابل پدر قرار می‌گیرد به این دلیل که پای عشق در میان است. آرش عشق گذرا و ناپخته‌ای دارد، گذر سریع آرش از این عشق ایجاد شده شاید برای مخاطب قابل لمس نباشد. چرا آرش با این سرعت تغییر عقیده می‌دهد و نسبت به سایه بی‌تفاوت می‌شود؟

منظر لشگری‌پور: مگر می‌شود چرتکه انداخت که کی عاشق شد و کی نشد؟ عشق یک مرتبه ایجاد می‌شود.

ابوالفضل صفاری: وقتی پدر متوجه می‌شود  که آن دختر بارداراست تلاش می‌کند تا به او کمک کند و هیچ‌کس جز میهن این موضوع را نمی‌داند. آرش هم وقتی متوجه این موضوع می‌شود، می‌ماند بنابراین کنار می‌کشد. یک زن بچه‌دار و مردی که وارد زندگی او می‌شود باعث می‌شود به اقتضاء سن این اتفاق بیفتد. آرش در ابتدا فکر می‌کند دختر جوانی که از شهر آمده می‌تواند با او همراه شود، اما بعد که متوجه اسفناک بودن زندگی او می‌شود خود را کنار می‌کشد.

شما در معماری فیلمنامه پسر را در مقابل پدر قرار دادید؟

صفاری: واقعیت این است که از ابتدا در فیلمنامه این‌گونه طراحی نشده بود، اما وقتی جلوتر رفتیم حس کردیم اگر این اتفاق بیفتد داستان خیلی بهتر می‌شود. این در تمرین‌ها و بازی‌ها پیش آمد و کار به‌جایی می‌رسد که حتی پدر تصمیم می‌گیرد به‌جای خودش سر سفره عقد، پسر بنشیند و این حس در ابتدا به مخاطب نیز القا می‌شود، اما بعد می‌بینید که پدر خودش این مسئولیت را می‌پذیرد، چون پدر می‌داند آینده چگونه است و نمی‌خواهد پسرش را در آن وضعیت ببیند. کمی هم در تدوین این تعمد وجود داشت.

ابوالفضل صفاری - محمد صادق یزدانی - منظرلشگری پور - حسین قورچیان

محمدصادق یزدانی: حسی که آرش به سایه دارد، خیلی مشخص نیست، یک احساس به وجود آمده است، اما زمانی که پدر از او می‌پرسد عاشق شدی، او می‌گوید نه سایه من را تنها یاد مادرم می‌اندازد. درواقع حضور این زن بیشتر یک تازگی برایش دارد. یک حس است که عشق نمی‌توان نامید و بعد از اتفاقاتی که ایجاد می‌شود سریع او را رد می‌کند و درگیر این دختر نمی‌شود. او عشق را تجربه نکرده است و صرفاً به دلیل تازگی به سراغ آن می‌رود.

این پدر و پسر یک رابطه خوب با هم دارند و در عین حال تنهایی خاص خودشان را هم دارند و هرکدام یک خلوتی دارند که از آن استفاده می‌کنند. شاید حتی گفت میهن، آرش، پدر و حتی پدربزرگ هرکدام این تنهایی را دارند و اگر بخواهیم این فیلم را نمایی از  جامعه بدانیم و به آن تشبیه کنیم به‌درستی جامعه  امروز را در آن نشان داده است. این تنهایی تا چه اندازه برای شما ملموس بود و تلاش کردید این نمایش بیشتر باشد؟

لشگری‌پور: هدف خیلی بالاتر از فردگرایی بود؛ انسان موجودی تنهاست و هیچ‌کس نمی‌تواند عکس این را ثابت کند. در خود فیلمنامه هم بیشتر از این که به فرد بپردازد به جامعه پرداخته چرا که مسئله سرزمین است و هیهات که مجبوریم همه چیز را فدای پول کنیم و اگر این معضل بزرگ جامعه از بین می‌رفت و این فیلم به‌موقع اکران می‌شد و دچار معضلات ممیزی نمی‌شد آن‌وقت به شما می‌گفتم که جامعه با دیدن این فیلم چطور تکان می‌خورد، چون بشر تأثیرپذیر است. بخصوص از تصویر و فیلم به این دلیل که فیلم را می‌توان دائم دید و تأثیراتش از نقاشی و عکس و حتی موسیقی نیز بیشتر است. اما متأسفانه در نابسامان‌ترین دوره تاریخی به سر می‌بریم.

یزدانی: خانم لشگری‌پور از تغییر فیلمنامه صحبت کردند. اجازه بدهید من دراین‌باره با شما از نگاهی دیگر سخن بگویم. سکانسی در فیلم است که آرش با پدرش در حال صحبت است و می‌گوید که خواب مادر را دیده است. آن سکانس کوتاه شد در حالی که من بسیار آن را دوست داشتم. سکانس دیگری هم بود که در اوایل فیلم اتفاق می‌افتد و جایی است که گروه جوانی که آمده‌اند سایه را گم می‌کنند و ما به دنبال او هستیم. من آن سکانس را دوست نداشتم و پیش خودم فکر می‌کردم که‌ای کاش روی سکانس  خواب مانور دهند و این سکانس را حذف کنند. زمانی که در جشنواره رفتم و فیلم را دیدم، متوجه شدم  هیچ‌کدام از این سکانس‌ها در فیلم نبود. همان زمان  با نادر فلاح این حس را در میان گذاشتم و گفتم چرا باید این‌طور بشود و او گفت سینما   معامله است و تو یک چیز می‌دهی و یک چیز از آن می‌گیری. سکانس احساسی را که دوستش داشتم حذف کردند و سکانسی که دوست نداشتم نیز با آن  رفت. درنهایت یک فرمول است و نمی‌توانیم از دیدگاه خودمان بگوییم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط و مطمئناً فیلمساز و تدوینگر بهترین تصمیم  را برای فیلم می‌گیرند. ممیزی و غیره نیز در این امر دخیل است. از سوی دیگر اولین پلان‌هایی که من در این فیلم بازی کردم اتفاقاً پلان‌ها و سکانس تنهایی آرش است و من این تنهایی را درک کردم چون به شخص آدمی هستم که تنهایی را انتخاب می‌کنم و معمولاً تنها هستم و فکر می‌کنم خیلی درست بود برای این نقش.

صفاری: اجازه دهید من از محمدصادق این سؤال را بپرسم. حالا که با مخاطب فیلم را دیدی حست نسبت به فیلم چطور بود؟

یزدانی: ژان لوک گدار فیلمی می‌سازد به نام "خداحافظی با زبان" که این فیلم را به جشنواره کن هم می‌فرستد. به او می‌گویند، "چرا این فیلم را ساختی" و او می‌گوید، "ما باید به یک ساختار جدید در زبان برای سینما برسیم". از نظر من فیلم‌هایی که صفاری، مکری و دیگران می‌سازند مهم نیست چقدر موفق هستند و چقدر ناموفق، مهم آن تلاشی است که برای رسیدن به یک زبان جدید در سینما انجام می‌دهند تا قدم‌های اول برای رسیدن به یک زبان جدید در سی برداشته شود.  مگر ما چند ژانر داریم؟ در همه این ژانرها فیلم ساخته شده است و تعدادشان نیز بسیار زیاد است. برای نگه داشتن سینما باید به یک دراماتورژی جدید برسیم و یک ساختار جدید که همین آدم‌ها برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند و هزینه می‌دهند و خیلی هم به‌اندازه افرادی که در سینمای بدنه که گیشه و مافیا دارند، دیده نمی‌شوند. 50 سال دیگر مخاطب ایران می‌فهمد که در سینمای امروز چه اتفاقی افتاده است.

من با حرف شما موافق هستم، اما در سینمای حال حاضر خیلی ژانر نداریم و سینمایمان تنها معطوف به دو ژانر شده است.

لشگری‌پور: خیر، یک نوع داریم و آن نیز سینمای تجاری است.

آقای صفاری چرا تهیه‌کنندگان و کارگردانان به سراغ ژانرهای جدید نمی‌روند و از تجربه کردن می‌ترسند. بدنه به سراغ ساخت فیلم‌هایی می‌رود که آزمون پس داده‌اند، اما چرا فیلمسازان مستقل تن به این کار نمی‌دهند و سایر ژانرها را تجربه نمی‌کنند؟

صفاری: من فیلم "زیر درخت زیتون" عباس کیارستمی را بسیار دوست دارم. زمانی که فیلم اکران شد من دانشجو بودم و به همراه دو دوست دیگرم و آقایی که معتاد بود، در سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نشستیم تا فیلم را ببینیم. آن فرد معتاد در ردیف‌های ابتدایی نشسته بود، یا سیگار می‌کشید یا خواب بود و ما به همراه او  فیلم را دیدیم. یعنی کلاً پنج نفر در آن سئانس مخاطب "زیر درخت زیتون" بودیم. بیشتر کارگردانان از این هراس دارند که فیلمشان مخاطب نداشته باشد، اما واقعیت این است  که سینمای مستقل ایران در حال کار کردن است، اما حتی بسیاری از دوستان مطبوعاتی نیز این آثار را نمی‌بینند و از آن‌ها اطلاعی ندارند.

ابوالفضل صفاری - محمد صادق یزدانی - منظرلشگری پور - حسین قورچیان

حسین قورچیان: دقیقاً و برخی از اسامی هستند که در این فضا افتخارآفرینی می‌کنند، اما کسی آن‌ها را نمی‌شناسد. من چون در عرصه فیلم کوتاه و مستقل کار می‌کنم، می‌دانم که بسیار اتفاقات خوبی در این سینما در حال رخ دادن است، اما کسی از آن‌ها اطلاعی ندارد.

یعنی شما معتقد هستند که ما تنوع ژانری در سینما داریم؟

قورچیان: در ادامه صحبت‌های آقای صفاری می‌گویم. ما سال 80 فیلم "خواب تلخ" محسن امیریوسفی را کار کردیم و آن سال این‌طور بود که وقتی می‌خواستید فیلم اول بسازید باید پروانه ساخت می‌گرفتید و علاوه بر آن مجوز کارگردانی هم دریافت می‌کردید. یعنی کانون کارگردانان به شما می‌گفت آیا صلاحیت دارید کارگردان باشید یا نه. وقتی به او مجوز دادند و فیلم تولید شد، آن سال جشنواره "خواب تلخ" را نپذیرفت و همان کانون کارگردانان مدعی شد که نباید به او مجوز می‌دادند. اما وقتی به کن رفت و درخشید، سال بعد مجبور شدند به خاطر جوایز بین‌المللی که فیلم به دست آورد در جشنواره فیلم  فجر "خواب تلخ" را شرکت دهند.  حالا پس از 10-15 سال که فیلم در هنر و تجربه اکران شد باز هم درخشید و با فروش خوبی مواجه شد.

اما نکته این است که هنر و تجربه مخاطب سینمای بدنه را ندارد و زمانی هدفش نمایش فیلم‌های تجربی و هنری بوده است که آن هم بعضاً کمرنگ شده و تعداد فیلمسازانی که فیلمشان در فضای اکسپریمنتال یا تجربه‌گرا، تولید می‌شود مانند نیز بسیار انگشت‌شمار است  و خیلی به دنبال فضاهای جدید و نو نیستند.

قورچیان: شهرام مکری اولین سکانس پلان را کار نکرده است. تجربه‌گرایی در سینمای دنیا وجود داشته است و برای من تعریفش این است که یک فیلمساز اندیشه‌ای دارد که کسی پای آن نمی‌آید چون خلاف جهت است. ریسک این است که کسی می‌آید اندیشه شخصی خود را در حالی که می‌داند ممکن است فیلم فروش نداشته باشد، می‌سازد. ریسک یعنی این که فیلمساز بداند چه اتفاقی می‌افتد اما اندیشه‌اش را با فراهم کردن سرمایه  بسازد و بعد ممکن است آن فیلم چند سال اکران نشود. مانند "خواب تلخ" اما بعد بتواند لقب پرفروش‌ترین فیلم را از آن خود کند.

صفاری: سینما در جهان نیز افت کرده است. این سرعت و دسترسی راحت‌تر و ساخت فیلم حتی با گوشی موبایل و دوربین‌های ارزان‌قیمت باعث شده است آثاری بیرون بیایند که ممکن است بسیار خوب یا بسیار بد باشند. اما در ایران صحبت از سینمای دولتی می‌شود در حالی که 90 درصد سینمای جهان به‌جز سینمای بالیوود، هالیوود و بخشی از چین و کره سینمایشان  دولتی است و دولت موظف است کل هزینه ساخت فیلم را بدهد و باید هم بدهد چون سینمای دولتی و غیردولتی ندارد. باید به سینما در هر شرایطی کمک کرد.

قورچیان: اما متأسفانه اینجا کمک که نمی‌کنند هیچ، سنگ‌اندازی هم می‌کنند. به‌طور مثال پروانه ساخت فیلم دیجیتال امروز دیگر معنایی ندارد. در هر فستیوالی نمی‌گویند پروانه ساخت فیلمت از چه نوع است. ما در ایران یک پروانه ساخت سینمایی داریم و یک پروانه دیجیتال (ویدئویی) خود من امسال کلی کار کردم که بسیار آثار خوبی هستند در فضای اکسپریمنتال. به نظرم کار کردن در این فضا ربطی به سوپراستار و پول و ... ندارد، بلکه به انرژی برمی‌گردد که از پشت دوربین می‌آید. دو سال پیش فیلم "کوپال" و "ائو" را با پروانه ویدئویی وارد جشنواره کردند که بسیار خوش درخشیدند، اما بعد دوباره این قانون را از جشنواره حذف کردند. الان باید پروانه ساخت سینمایی داشته باشید برای حضور در جشنواره که این سنگ‌اندازی است، چرا که برخی از دوستان فیلمساز جوان این پروانه را ندارند و نمی‌توانند در جشنواره حضور داشته باشند. وقتی حمایت نمی‌کنید سنگ هم نیندازید.

به این دلیل که امروز دیگر تمامی دوربین‌ها دیجیتال هستند و دیگر فیلم نگاتیوی وجود ندارد.

قورچیان: بله دیوار می‌کشند تا فیلمسازان مستقل و معناگرا نتوانند کار کنند و همین پروانه ساخت دیجیتال را به خیلی از دوستان هم نمی‌دهند. خب فیلمسازان جوان اغلب معناگرا هستند و جدیدند اما اجازه کار به آن‌ها داده نمی‌شود.

صفاری: در این مملکت حداقل پنج میلیون دانشجو داریم که علاقه‌مند به سینمای هنری هستند. خب آقای سینمای بدنه، چرا این مخاطب را جذب نمی‌کنید؟ آثار بهرام بیضایی، بهمن قبادی، محسن مخملباف و ... را مقایسه کنید با امروز. در آن زمان مخاطب اصلی سینما چه می‌دید و امروز مخاطب چه فیلم‌هایی می‌بیند. ما مخاطبی را به سینما آورده‌ایم که پای ماهواره و شبکه‌های جم، من و تو و ...نشسته است. ما سینما و مخاطب فرهیخته را از سینما دور کردیم.

آقای قورچیان تجربه شما در این فیلم که موسیقی در صحنه شکل می‌گیرد چگونه بود؟

قورچیان: برای من که کاروانسرا نمادی از شهر است و تاکنون چنین تجربه‌ای  نداشتم انگیزه خوبی بود. بار موسیقایی را در نظر داشتم با صدا جبران کنم، چون آنچه از اول شکل گرفته بود یک گروه موسیقی در فیلم است که عنصر خارجی از بیرون نیست و در درون خود فیلم و تصویر اتفاق می‌افتد و برخی جاها می‌طلبید که طراحی سکوت داشته باشیم. به‌مراتب می‌تواند کار را سخت‌تر‌ کند و هم به جهان فیلم نزدیک باشد. در این فیلم به‌واسطه تنهایی آدم‌ها، موقعیت‌ها و خود کویر می‌طلبید که به  یک لایه سکوت برسیم. تصویری که من از این فیلم دارم یک فضای فرم تصویری خوب است و هرکدام از آن‌ها یک عکس هستند. این فیلم ویژگی‌هایی داشت که برای خود من به شخصه جذاب بود.

محمد صادق یزدانی

شما در این فیلم به دلیل این که بیشتر لوکیشن‌ها خارجی بودند مشکلی از بعد صدا نداشتید؟

 قورچیان: به دلیل فضایی که بود بحث فنی داشتیم، اما سعی کردیم این مباحث را تا جایی که می‌شود جبران کنیم، فیلم‌های مستقل کمی سخت هستند. عمده صدای فیلم در هالیوود در استودیو ضبط می‌شود که به لحاظ فنی و حسی دوباره این اتفاق می‌افتد اما ما  این امکان را خیلی در فیلم‌های خودمان نداریم و شاید به لحاظ فنی به آن ایده‌آل نمی‌رسیم اما وقتی فیلم با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند این ضعف‌ها خیلی دیده نمی‌شود.

این روزها مشغول چه فعالیتی هستید؟

لشگری‌پور: این روزها کاری ندارم. این فیلم جزو معدود کارهایی است که پشت صحنه خیلی خوبی داشت. سه ماه شبانه‌روز با هم زندگی کردیم و با عاطفه. خیلی خوبی هم اتفاق افتاد که فکر می‌کنم دیگر چنین اتفاقی نیفتد.

یزدانی: من "شاه‌ماهی" را به کارگردانی نادر مقدس به اتمام رساندم که در جشنواره فیلم فجر حضور خواهد داشت. در این فیلم همایون ارشادی، فریبا کوثری و بسیاری دیگر از دوستان حضور  دارند و محمدعلی سجادی کار تدوین را بر عهده دارد. به‌زودی هم برای یک سینمایی دیگر قرارداد خواهم داشت.

صفاری: فعلاً کاری ندارم و به پروژه‌هایی که در آلمان دارم می‌رسم.

ابوالفضل صفاری - محمد صادق یزدانی - منظرلشگری پور - حسین قورچیان

شما که فضای کاری در اروپا را تجربه می‌کنید احساس می‌کنید چقدر تفاوت بین فیلمسازی ایران و اروپا وجود دارد؟

صفاری: به دور از حس ناسیونالیستی باید بگویم سینمای ایران به لحاظ هنری و استعدادها جزو بهترین‌هاست. ما اینجا بهترین تدوینگران، فیلمبرداران، نورپردازان را داریم و سطح بسیار بالایی از سی را داریم. به لحاظ کیفیت هم ما قطعاً بالاتر هستیم. به لحاظ هنری جزو اولین‌ها هستیم و تمام جوایز مهم دنیا را در این بخش داریم. وقتی سینمای ایران در یک فستیوال هنری حضور داشته باشد به  آن جشنواره اعتبار می‌دهد و این از فرخ غفاری تا گلستان، شهید ثالث، رهنما، عباس کیارستمی، ابوالفضل جلیلی، مهرجویی، تقوایی و بسیاری دیگر نشات گرفته است که در طی این سال‌ها انرژی گذاشته‌اند و فعالیت کرده‌اند.

لشگری‌پور: اگر اروپاییان با فضای فیلمسازی ما آشنا شوند به تمام آثار جایزه خواهند داد، چرا که شرایط کاری ما بسیار شرایط سختی است.