سرویس سینمایی هنرآنلاین: افشین هاشمی بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما این روزها فیلم سینمایی "صدای آهسته" را در گروه سینمایی هنر و تجربه در حال اکران دارد و علاوه بر این منتظر است فیلم "خداحافظ دختر شیرازی" را نیز روانه پرده نقره‌ای کند.

"صدای آهسته" فیلمی است درباره تغییر جنسیت که نگاه متفاوتی به زندگی افراد درگیر به این موضوع دارد، یک فیلم تجربی که شاید کمتر کسی از این زاویه به موضوع نگاه کرده باشد. گروهی بازیگر غیر ایرانی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند و اشکان خطیبی و رؤیا تیموریان نیز با صدایشان در این فیلم حضور دارند.

به بهانه اکران این فیلم با افشین هاشمی به گفت‌وگو پرداختیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

آقای هاشمی، به‌عنوان نخستین سؤال اجازه دهید این‌طور گفت‌وگو را آغاز کنیم که ایده اصلی فیلم "صدای آهسته" از کجا و چطور شکل گرفت؟

وقتی نمایشنامه‌ محمد رضایی‌راد را خواندم به نظرم رسید جدا از موضوعش می‌شود از آن یک بیان تصویری خوب از کار درآورد.

چطور شد تصمیم گرفتید تجربی کار کنید و فیلمی متفاوت بسازید؟ اگر یک فیلم داستانی می‌ساختید بازخورد بهتری دریافت نمی‌کردید؟

 تجربی به معنای غیرداستانی نیست، همچنین که غیرجدی یا آماتوری نیست. تجربی درواقع تجربه‌ راه‎های تازه‌ بیانی یا کمتر تجربه شده است. وقتی قصه‌ سرراست دارید احتمال موفقیت آن فیلم یا تئاتر می‌تواند بیشتر باشد، اما وقتی قصه‌ سرراست ندارید یا می‌خواهید موضوع را به شکل دیگری بیان کنید، وارد آزمون‌وخطا می‌شوید و آزمون‌وخطا یعنی تجربی شدن. این به معنای جدی نگاه نکردن یا غیرحرفه‌ای کار کردن نیست. درواقع به آزمایش گذاشتن یک بیان تازه است که آیا به پاسخ می‌رسد یا نه. "صدای آهسته" از این جهت یک کار تجربی است که فیلمساز می‌داند فیلم مشابهی برای الگو گرفتن ندارد تا بر اساس آن حرکت کند. موفقیت یا عدم موفقیت چنین فیلم‌هایی نامعلوم است و ممکن است با مخاطب ارتباط برقرار کند که خوشبختانه" صدای آهسته" از این دست آثار است، و ممکن است برقرار نکنند که آن‌وقت باید راه‌های دیگر را جستجو کرد یا راه رفته را اصلاح کرد.

گاهی اوقات این تجربی بودن را می‌توان از بعدی دیگر نگاه کرد. یک فیلم کاملاً جدی که نگاهی جدی دارد و مخاطب یا با آن همراه می‌شود یا نمی‌شود؛ اما فیلم شما یک فیلم میانه است یعنی هم جدی است و قصه دارد و هم تجربی است.

تأکید می‌کنم که فیلم جدی و تجربی در دو سو نیستند و فیلم تجربی اتفاقاً فیلمی جدی است. این از آن منظر است که به موضوع جدی نگاه می‌کند و قصد دارد تجربه جدیدی هم داشته باشد. بعضی از فیلم‌ها به دلیل ضعیف بودن یا به دلیل نارسایی در بیان، عنوان تجربی روی خود می‌گذارند که آن نارسایی را زیر کلمه تجربی پنهان کنند. در حالی که یک فیلم تجربی باید رسا باشد تا تجربه‌اش را با مخاطب شریک شود، نه آنکه مخاطب آن را درک نکند. فیلم‌های نارسایی که به‌غلط عنوان تجربی روی خود می‌گذارند باعث می‌شوند حتی فیلم‌های دیگر با این عنوان هم خیلی جدی گرفته نشوند. فیلم تجربی، گام‌های نخست یک فیلمساز نیست، بلکه اتفاقاً فیلمی است که می‌شود یک کارگردان حرفه‌ای که قصد تجربه‌ای جدید دارد آن را بسازد. من پیش‌ از این فیلم "خسته نباشید" را با محسن قرایی ساختم که یک فیلم سینمایی بلند بود و بعد از همان نویسنده یک فیلم 60 دقیقه‌ای ساختم؛ مثلاً بسیار عنوان می‌شود که یک فیلم سینمایی باید در زمانی بالای 70 دقیقه تولید شود اما من می‌گویم کاری به تعاریف ندارم بلکه به ظرف قصه‌ام نگاه می‌کنم.

این تلاش شما در تجربه کردن در میزانسن و حرکت دوربین‌ به‌خوبی دیده می‌شود.

 بله در همه چیز هست. کل فیلم حرکت دوربین ندارد تا لحظه‌ای که شخصیت از خانه بیرون می‌آید. در تمام فیلم قاب‌های ثابت می‌بینیم، بدون حرکت دوربین، و اگر حرکتی باشد بسیار کند است یا حرکت‌های تند است مثل زوم و زوم‌بک. وقتی شخصیت بیرون می‌آید دوربین برای نخستین بار با او حرکت می‌کند.

درواقع این عدم حرکت و قاب بودن تصاویر به دلیل حبس بودن کاراکتر است و شما این را با ثابت نگه داشتن دوربین انجام دادید؟

دقیقاً همین‌طور است.

پوستر فیلم صدای آهسته

چطور شد از بازیگران خارجی استفاده کردید و حتی خود فیلم را در یک کشور دیگر تولید کردید که به این فضای غریبه در فیلم به نظر تماشاگر ایرانی بسیار کمک کرده است؟

 به این نیت سفر نکردم. من در سفر بودم و قصد داشتم در آنجا یک فیلم کار کنم که روی این متن تمرکز کردم. البته دوست داشتم بازیگران ایرانی هم در این فیلم حضور داشته باشند و با چند نفر هم مذاکراتی داشتم اما یا نشد و برنامه‌ها هماهنگ نبود یا دوست نداشتند در این تجربه شریک باشند. به هر حال آنجا فضایش با فضای ما متفاوت است و غریبه‌تر که فکر می‌کنم به این فیلم حال و هوای بهتری می‌دهد.

یعنی این غریبگی به‌نوعی انزوای بیشتری از کاراکتر اصلی را به نمایش می‌گذارد؟

 بله این انزوا و غریبگی بیشتر دیده می‌شود.

آقای هاشمی، کمی هم درباره چیدمان کاراکترهای فیلم سخن بگویید که چطور به این چیدمان رسیدید. ما در این فیلم علاوه بر شخصیت اصلی با یک راننده پرگو، دختری سمج، دوره‌گردی حراف و ... مواجه می‌شویم که همه این‌ها در مقابل انزوای کاراکتر اصلی قرار می‌گیرند که به‌نوعی او را به چالش درون خودش سوق می‌دهند. اغلب اشخاصی که با این موضوع درگیرند در تمام دنیا تنها هستند و حالا شما این انزوا را در فیلم به‌خوبی به نمایش گذاشتید...

چقدر خوب است که این دو با هم عجین شده‌اند. تصویر و آنچه در متن هست. چیدمان کاراکترها در متن پیش‌تر اتفاق افتاده و نویسنده این‌گونه آن‌ها را کنار هم چیده است (به غیر از راننده و مستأجر جدیدِ خانه‌ در اولِ فیلم که من اضافه کردم)؛ اما اینکه چطور به انزوای بصری تبدیل شود کاری بود که من انجام دادم و چقدر خوب است که این دو با هم آن‌قدر ترکیب شده‌اند که از هم جدا نمی‌شوند و انزوای این شخص و چیدمانی که اتفاق افتاده است را با هم دیده‌اید در حالی که این انزوا در متن به این‌گونه نیست. در متن اصلی عنصر دیداری شخصیت اصلی است که تمام مدت روی صحنه است و من بالعکس فکر کردم که اتفاقاً نباید این آدم دیده شود و باید همیشه یک بازتابی از او دیده شود و نه واقعیتش، چرا که خود او در جستجوی آن است؛ به دنبال یک تطبیق تازه در روح و جسمش که از هم فاصله دارند.

و این پنهان کردن شخصیت تا بخش پایانی فیلم حس کنجکاوی مخاطب را بیشتر برمی‌انگیزد و او را ترغیب می‌کند که تا انتها فیلم را دنبال کند.

امیدوارم این‌طور باشد.

نمونه‌هایی از این دست فیلم در سینمای دنیا وجود داشته است اما در چند سال اخیر سینمای ایران پرداخت به این موضوع کم بوده و شاید به یک یا دو فیلم خلاصه شود؟

ما در سینمای داستانی تنها فیلم "آیینه‌های روبرو" را داریم که نگاه اجتماعی و واقع‌گرایانه به این موضوع دارد. مستندهایی هم هستند با همین نگاه اجتماعی یا پزشکی ساخته شده‌اند. این فیلم هیچ‌کدام از این‌ها نیست و پرسش دیگری دارد؛ درباره‌ رؤیاها، خیال‌ها و خاطرات این افراد که وقتی تطبیق تازه‌شان اتفاق می‌افتد تکلیف رؤیاها چه می‌شود. مردی که زن می‌شود، خاطرات دوران سربازی‌اش چه می‌شود. یا بالعکس زنی که مرد می‌شود خاطرات کودکی‌اش و بازی‌های دخترانه‌اش چه می‌شود؟ آن‌ها کجا می‌رود. در بخشی می‌رود که می‌خواهد همه را پاک کند؟ از آن‌ها نفرت دارد؟ یا آن‌ها را دوست دارد؟ کدام یک؟ و این‌ها همه پرسش هستند. این فیلم درباره این موضوعات صحبت می‌کند و پرسش دارد، نه مسائل اجتماعی یا پزشکی.

تا چه اندازه روی این موضوع تحقیق و پژوهش داشتید؟

در حدی که فیلم به آن نیاز دارد و به‌اندازه‌ طرح این پرسش. چون برایم این پرسش گسترده‌تر از فقط تطبیق جنسیت است. درواقع سؤال من از خودمان هم هست؛ زن یا مرد درون ما. آن زمان که یک کار خشن انجام می‌دهیم زن درونمان را می‌کشیم یا بالعکس داریم بخشی ناپیدا از خشونت زنانه را فعال می‌کنیم و یا بالعکس، همه‌ این‌ها از سبعیت مردانه ناشی می‌شود که پا بر گردن زن وجود گذاشته. کی از کدام فرار می‌کنیم و به کدام پناه می‌بریم.

پس از اکران فیلم بازخوردها آن‌طور بود که انتظار داشتید؟

کمی از اکران این فیلم می‌ترسیدم. مطمئن بودم که می‌خواهم اکرانش کنم و آن را با تماشاگر به اشتراک بگذارم، اما می‌ترسیدم مخاطب آن را پس بزند یا در نیمه فیلم سالن را ترک کند. مثل وقتی که اولین بار، جایزه سیمرغ بازیگری از جشنواره فیلم فجر گرفتم. در طول رسیدن به روی صحنه برای دریافت جایزه، فقط آرزویم این بود که صدای دست‌ و تشویق‌ قطع نشود. برای این فیلم هم آرزو می‌کردم که تماشاگر تا انتها فیلم را ببیند و بیرون نیاید. اکنون خوشحالم که واکنش‌های خوبی دریافت کرده‌ام. نه‌تنها مخاطبانی که دغدغه‌شان این موضوع است بلکه از افرادی که با این موضوع درگیر نیستند نیز بازخورد خوبی دریافت کردم و تماشاگران نیز با یک پرسش سالن را ترک می‌کنند و این برای من دلچسب است.

احساس نمی‌کنید زمان فیلم کمی طولانی است؟

نه! اندازه است، اما قصد دارم برای بهتر شدن، دو دقیقه آن را کوتاه کنم و امیدوارم به کمک دوستان فنی، برای اکران ماه دوم نسخه جدید را برسانم.

فیلم صدای آهسته

این نسخه چندمین ورژن از آن چیزی است که در ذهن شما ساخته شد؟

ابتدا یک نسخه 70 دقیقه‌ای با تصور فیلم سینمایی از این فیلم تدوین کردم که به نظرم ریتم خوبی نداشت و تصمیم گرفتم خودم را در قیدوبند زمانی از پیش تعیین‌شده برای فیلم‌ نگذارم چرا که من می‌خواهم یک فیلم بسازم؛ نه فیلمی که مورد تأیید فستیوال‌ها باشد بلکه فیلمی که به نظرم درست است. بنابراین پلان‌های جدیدی گرفتم و بعد با گرفتن این پلان‌ها یک مونتاژ جدید انجام دادم و فیلم را کوتاه کردم که با بخش‌های جدید به 60 دقیقه رسید.

اما این سکوت و این سکون و این مونولوگ، ممکن است مخاطب را خسته ‌کند.

بهر حال این سکون بخشی از فیلم است. درباره انزوا نمی‌توانستم یک فیلم پرتحرک بسازم. تلاش کردم این فیلم با این موضوع در بهترین ریتم خودش ـ نه ریتم مخاطب ـ ارائه شود. بهترین ریتم خود فیلم گاهی ممکن است همسان با ریتم مخاطب نباشد و اینجاست که من به‌عنوان فیلمساز از مخاطب یاری می‌خواهم تا خودش را تطبیق دهد و تا پایان فیلم را همراهی کند.

اما مخاطب امروز خیلی حوصله آنچنانی ندارد.

به همین دلیل در گروه هنر و تجربه اکران می‌شود چرا که مخاطبش باحوصله‌تر است و به سینما آمده برای قصه‌ یا روایتی متفاوت و یا تجربه‌ای جدید؛ بنابراین خیلی نگران این بخش نیستم.

فضای هنر و تجربه تا چه اندازه در اختیار فیلمسازان است برای اینکه دست به تجربه‌های جدید بزنند؟

ظاهراً این فضا هست و حداقل در مورد خود من گروه هنر و تجربه بیشترین همکاری را که می‌توانست انجام داد. قطعاً این امکان برای سایرین نیز فراهم است.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

امیدوارم به‌زودی بتوانم " خداحافظ دختر شیرازی" را روانه اکران کنم.