سرویس سینمایی هنرآنلاین: نام برخی فیلم‌ها به‌نوعی قبل از تماشای آن، ایجاد حسی می‌نماید که شاید در ابتدا، مخاطب دریابد که می‌تواند موضوع لایه‌لایه فیلم را متوجه شود و زمان باقی‌مانده اثر را به‌درستی تا پایان حدس بزند و دست نویسنده و کارگردان را به‌اصطلاح بخواند.

"سرکوب" به کارگردانی رضا گوران و تهیه‌کنندگی حبیب اسماعیلی و سرمایه‌گذاری محمدصادق رنجکشان، از جمله این فیلم‌هاست که تا پایان نمی‌توان دریافت گره اصلی آن در کجاست. سه دختر به‌واسطه مطلع شدن از فراموشی مادرشان به سراغ وی می‌آیند که در خانه متوجه حضور پرستاری می‌شوند و هر دختری که ورود پیدا می‌کند، سراغ پرویز پدرشان را می‌گیرد و از زبان پرستار می‌شنوند سه روز است که از خانه بیرون رفته و برنگشته است.

زاویه دید فیلمساز با طراحی صحنه نوستالژیک در خانه‌ای تقریباً بزرگ این حس را به مخاطب می‌دهد که باید در نگاه سه دختر و پسری که نامش ( خسرو) است، در جستجوی حسرت و روزگاران ازدست‌رفته باشند. این دختران هر یک در سکانس‌هایی به‌طور انفرادی به مخاطب نشان می‌دهند از زندگی مناسبی برخوردار نیستند و مسبب این نداشتن زندگی روبه‌راه را فردی جز پرویز نمی‌دانند، پرویزی که هرچند هیچ تصویری از او نیست ولی تا پایان فیلم در هر سکانس با مخاطب در جنگ و جدال و گریز است.

در حقیقت این مخاطب است که بی‌صبرانه در پی آن است تا دریابد پرویز غایب در صحنه‌ها، کیست که این همه دخترانش از او متنفرند و تنفری که به قول یکی از دختران به شکلی است که باید دوستش داشته باشند ولی این تنفر مانع این دوست داشتن شده است. تماشاگر می‌تواند هر حدسی از جایگاه پرویز داشته باشد؛ چرا که کارگردان و نویسنده به‌عمد و یا به خاطر خطوط قرمز مرئی و نامرئی هیچ اطلاع متقنی از کار و بار پرویز تا نیمه‌های فیلم نمی‌دهد، به‌جز سکانسی که یکی از دختران در اتاقی پر از پرونده و کارتابل و کارتن با دوستش حرف می‌زند. تازه اینجاست که مخاطب در صندلی‌اش جابجا می‌شود که این پرویز ناپیدا باید شغلی حساس و شاید امنیتی داشته باشد که همه این‌ها نیز در گرو حدس و گمان است،  هرچند در سکانسی از زبان یکی از دختران بیان می‌شود پرویز فکر می‌کرد نماینده مردم است هرچند در خانه‌اش نیز نمی‌توانست رأی داشته باشد.

با دانستن این که پرویز کاره‌ای بوده، نگاه کنجکاوانه مخاطب وارد مسیری تازه می‌شود که اطلاعات کم و قطره‌چکانی بانیان اثر، فیلم را از ریتم و راکورد بازیگر نمی‌اندازد و این خست در مورد وضعیت پرویز نمی‌تواند مخاطب را آزار دهد چون می‌داند سرانجام کارگردان مجبور است کمی فضا را رئال‌تر کند و از ناآگاهی خودخواسته رهایی یابد. هرچند در صبح رفتن به پزشکی قانونی و پخش آواز شجریان و آهنگ در خیال، تا حدودی ساز و کار و نگاه خاص کارگردان معنا پیدا می‌نماید.

این نگره الزاماً به معنای برداشتی سیاسی نیست ولی پخش حدود چند دقیقه‌ای آن بی آن که بازیگرانش، حرفی بزنند، فضا را کمی تلطیف می‌کند و از حالتی پرسش‌گونه و تیره و تار درمی‌آورد. کودک اوتیسمی یکی از دختران نیز درواقع درماندگی اعضای این خانواده در خود است که دلیل اصلی آن کردارهای پرویز، پدرشان است که گویا به خاطر عقیده‌های خاص خسرو که از کشور خارج شده است؛ در پی آن بود او را تشویق به آمدن کند تا تقاص کارهایش را بدهد و این قول را به اعضای خانواده داده بود که دو هفته‌ای او را آزاد کند.

با این سرنخ دادن کارگردان با نماهای سریع و تند که مخاطب زیاد در پی چرایی‌اش نباشد، اصلی‌ترین گره فیلم باز می‌شود. با مشخص شدن این که پرویز به‌نوعی قاتل خسرو پسرش است با توجه به نوع کاری که داشته که بعد از مرگش فردی از همکاران برای بردن کارتن‌های خاصی( که می‌تواند سری و محرمانه و امنیتی) باشد؛ دیگر حجت بر مخاطب تمام است که پرویز داستان فردی است معروف و مشهور که در زندگی خانوادگی‌اش، موفق نبوده و دست کم در نگاه همسر و دخترانشان سربلند بیرون نیامده بود.

بازی‌های حساب‌شده بازیگران به‌خصوص الهام کردا و رؤیا افشار و موسیقی بجا و دکوپاژ و میزانسن عالی، توانسته است "سرکوب" را به اثری درخور تبدیل کند. هرچند ارجاعات فرامتنی اثر می‌تواند این فیلم را چندلایه نشان دهد و هر برداشتی و تحلیلی از آن ارائه شود ولی کارگردان به‌خوبی توانسته است با "سرکوب" میل خویش و با پنهان‌کاری بسیار سخت از این گزاره سربلند بیرون آید، فیلمی که سختی سکانس‌هایش مشهود است و نگاه سخت‌تر بازیگرانش نیز گواه آن است که برداشتی فراتر از آنچه به تصویر درآمده، بر ذهن مخاطب ننشیند، چون اگر چنین شود، کلیت کار و تلاش این تیم به هدر می‌رود.

گونه‌ای که فیلم کار شده است هرچند نام اجتماعی بر پیشانی‌اش می‌خورد ولی در درونش می‌توان  ژانرهای گوناگونی تفسیر شود که همه سعی سازنده دوری جستن خودخواسته از آن بود، و گذشتن تمامی سکانس‌ها در خانه این پیام را می‌تواند داشته باشد که هر معنای متنی و فرامتنی اثر، فقط در این چارچوب اتفاق افتاده و سوق دادن آن به جغرافیای بیرون، معنایی ندارد.