سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "جهان با من برقص!" ساخته سروش صحت از فیلم‌های خوبی است که در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش درآمد.

در همان آغاز فیلم می‌فهمیم که "جهان" به زودی می‌میرد و رفقایش برای آخرین جشن تولدش دور هم جمع می‌شوند. دوستان یکی یکی از راه می‌رسند اما کسی کاری به جهان ندارد و هر کدام چنان مشغول مسائل خودشان هستند که انگار مرگی انتظار دوستشان را نمی‌کشد و جهان تنهایی‌هایش را با گاوش قسمت می‌کند، گاوی که همچون گاو مش حسن در فیلم مهرجویی شمایل سینمایی ماندگاری می‌یابد. جهان با آمدن دوستانش متوجه این حقیقت تلخ می‌شود که مرگ او و هر کس دیگری وقفه‌ای در جریان طبیعی زندگی ایجاد نمی‌کند و روزگار ادامه می‌یابد و دنیا به آخر نمی‌رسد و لابد در همان روزهاست که با خود می‌اندیشد بعد از مرگ چه چیزی از خود باقی می‌گذارد، جز خاطراتش که از او به یاد می‌ماند و هر سال که آن جمع دیوانه دور هم گرد آیند، او نیست اما در خاطرات جمعی‌شان حضور دارد و از خاطر نمی‌رود.

علی مصفا با آن شمایل مرد عبوس جذاب، بهترین گزینه برای جهان است که نقش آدم به ته خط رسیده‌ای را بازی می‌کند که از بودن وسط یک مشت آدم خل‌وچل لذت می‌برد و اتفاقاً جدیت و تلخی‌اش در تضاد با جمع سرخوش اطرافش است که جنبه‌های بامزه و خنده‌دار فیلم را تشدید می‌کند. در واقع حضور مصفا به خاطر پیشینه فیلم‌های روشنفکری‌اش وسط بازیگرانی که فیلم را حال و هوای کمدی می‌بخشند، از دل همان تناقضی برمی‌آید که فیلم بر اساس آن شکل گرفته است. همان‌طور که جواد عزتی، پژمان جمشیدی، هانیه توسلی و بقیه بازیگران نشان می‌دهند که چه انتخاب درست و به جایی بوده‌اند و لذت زندگی در همین ناهمگونی جمعی میان آدم‌هاست که با همه تفاوت‌هایشان می‌توانند رفیق بمانند و با هم خوش باشند. اصلاً همین که آدم حسابی‌ترین آن جمع در حال مردن است که زندگی سالمی داشته و در بهشتی دور از دود و ترافیک و استرس و تنش زندگی کرده، از شوخی‌های روزگار به نظر می‌رسد و در ادامه می‌بینیم که چطور او وسط همان رفقای پرمشکلش حالش خوب می‌شود.

فیلم "جهان با من برقص!" اثری دلنشین و سرخوشانه و عمیق در باب لذت بردن از زندگی و بودن با یکدیگر در دل دشواری‌های غمگینانه زیستن است که سروش صحت به طرز تحسین‌برانگیزی موفق می‌شود میان لحن شوخ و جدی فیلم خود تعادل برقرار کند و به یک اندازه به جنبه‌های اندیشمندانه و لاقیدانه آن اهمیت بدهد و مرگ و زندگی را هم ارز یکدیگر قرار دهد و مخاطبش را در حالی به تأمل و تعمق وادارد که در حال لذت بردن از حال خوشش است و این برای سینمای ما که یا در چنبره کمدی‌های سخیف گرفتار شده و یا به تسخیر فیلم‌های تلخ و سیاه اجتماعی درآمده است، دستاورد ارزشمندی به‌حساب می‌آید.