به گزارش هنرآنلاین، در سیصد و نود و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در شانزدهمین برنامه از مجموعه "بازی بزرگان"، دوشنبه 24 دی فیلم "در غربت" به کارگردانی سهراب شهید ثالث در سالن استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور خسرو دهقان و کیوان کثیریان برگزار شد.

شهید ثالث؛ استثنایی‌ترین فیلمساز ایران و جهان

دهقان در ابتدای این نشست به زندگی و شخصیت سهراب شهید ثالث پرداخت و گفت: شهید ثالث از یک نظر استثنایی‌ترین فیلمساز ایران و جهان است؛ او از ایام نوجوانی تا لحظه مرگ با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند. مریضی‌اش هم‌زادش بوده است و هیچ‌گاه مداوا نمی‌یابد. او گرفتار سل و یرقان و بیماری معده و گوارش و مدام دچار خونریزی داخلی و.. بوده است. بخش زیادی از کارهای او و قصه‌هایی که به آن فکر کرده است، در بیمارستان اتفاق افتاده است. اگر آدم از جسم و روح تشکیل شده باشد، جسم شهید ثالث در تمام عمر درگیر بیماری بوده است. سر و کله زدن با چنین جسم علیل و مریضی و حضور مداوم در بیمارستان، در شکل‌گیری دیدگاهش نسبت به جهان و ساخت چنین فیلم‌هایی کاملا تاثیرگذار است.

این مدرس سینما ادامه داد: از نظر تفکر، سهراب شهید ثالث کاملا چپ است و از نوجوانی عضو حزب "توده" می‌شود؛ سندی ندیده‌ام که نشان دهد او عضو رسمی حزب "توده" باشد ولی اسناد فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد هوادار جدی این حزب و تا پایان زندگی هواخواه جدی شوروی بوده است. شهید ثالث طرفدار فرودستان جامعه است، همان‌طور که در "در غربت" نیز می‌بینیم؛ و برای او فرقی ندارد فرودستان اهل کدام کشور باشند. او پروستریکا و اصلاحات دوران گورباچف در شوروی را فاجعه‌بار می‌دانست و معتقد بود پس از آن سرمایه‌داران آدم‌خوار بر اوضاع مسلط می‌شوند. شهید ثالث با عنصر سرمایه خصومت جدی دارد و با افراد پولدار و تهیه‌کننده‌ها نیز مشکل داشت. همین‌طور با شاه و وزارت فرهنگ و ساواک مشکل جدی داشت؛ در سال 1354 ایران را ترک کرد و تا لحظه مرگ هم به ایران بازنگشت. او به‌شدت از طبقات فرودست جامعه طرفداری می‌کند و یک چپ جدی حزبی رسمی به حساب می‌آید.

وی اضافه کرد: پدر و مادر سهراب شهید ثالث در همان سال‌های نخست زندگی‌اش از یکدیگر جدا می‌شوند و او ارتباط خوبی با همسر دوم پدرش داشته، اما مراوده‌ای با مادر خودش نداشته است. در نوجوانی به سینما ابراز علاقه می‌کند و برای رفتن به سینما دست به خودکشی هم می‌زند. شهید ثالث بعد از دوران نوجوانی و در اوایل دهه چهل با کمک خانواده به اتریش می‌رود و در آنجا جدا از درگیری با بیماری‌اش، به‌عنوان مستمع آزاد در کلاس‌هایی شرکت می‌کند؛ هرچند مدرک تحصیلی جدی دریافت نمی‌کند اما به توانایی فنی بالایی می‌رسد. سپس برای تحصیل فرانسه می‌رود و در اواخر دهه چهل به ایران بازمی‌گردد.

دهقان ادامه داد: سینمای تجاری آن روزگار ایران جایی برای جذب شهید ثالث نداشت و موج نوی سینمای ایران تازه در حال شکل‌گیری بود و تهیه‌کنندگان جدی نیز وجود نداشتند. پس جذب وزارت فرهنگ و هنر می‌شود و از روز اول تا روز آخر مشغول دعوا و درگیری بوده است. این دعواها هم ریشه فنی نداشت، بلکه از چپ بودن و دیدگاهی سیاسی شهید ثالث نشات می‌گرفت که با سیستم تعارض داشت. تا اینکه دوباره به خارج ایران می‌رود و در آنجا مشغول فیلمسازی می‌شود.

نوک کوه یخ را می‌بینیم

این منتقد سینمایی افزود: هرچقدر هم در مورد سهراب شهید ثالث مطالعه و تحقیق کنیم، او هم‌چون یک کوه یخ است که تنها یک هشتم آن‌را می‌بینیم و می‌فهمیم. پیچیدگی‌های او تا حد زیادی دست‌نایافتنی‌ست. درباره او کتاب و مقاله وجود دارد، خودش نیز گفتگوهای زیادی داشته است و فیلم‌هایش هم موجود است، اما باز هم دست یافتن به او دشوار است. به شخصه احترام بسیار زیادی برای شهید ثالث قائلم و او را جزو پنج فیلمساز برتر تاریخ سینمای ایران می‌دانم.

وی ادامه داد: موضع‌گیری و سرسختی او را می‌پسندم، هرچند که دیدگاهش با دنیای من سازگار نباشد. دلیل دیگر علاقه به او اینست که شهید ثالث به معنای دقیق کلمه یک فیلمساز مولف است؛ به این معنا که اثر انگشتش و امضایش در هر کار او قابل شناسایی‌ست. من جزو طرفداران نظریه "مرگ مولف" نیستم؛ اعتقاد دارم مولف به اثر خود چسبیده است. شهید ثالث موضعی یکنواخت دارد و این‌طور نیست که مدام از یک زاویه به زاویه دیگر پرش کند. ستیزش با تهیه‌کننده‌ها و زندگی قابل احترام است.

این مدرس سینما اضافه کرد: او شخصیتی بسیار سرسخت و محکم و حساس داشت و در عین حال بسیار مهربان و دلپذیر بود. شهید ثالث به مردم بسیار علاقه دارد و به آنها احترام می‌گذارد، و در عین حال برایش هیچ اهمیتی ندارد که همین مردم فیلم‌های او را بپسندند یا نپسندند. چنین شخصیتی برای من دلپذیر است. کمتر فیلمسازی در ایران پیدا می‌کنید که شخصیت واقعی‌اش تا این اندازه در فیلم‌هایش قابل ردیابی باشد. عنصر دروغگویی در سهراب شهید ثالث مطلقا وجود ندارد. او کار خودش را انجام می‌دهد، فارغ از اینکه دیگران آن‌را دوست داشته یا نداشته باشند. شهید ثالث راجع به هر مقوله‌ای، به‌شکل بسیار عمیقی عمیق است، برخلاف بسیاری از ما که به‌شکل بسیار عمیقی سطحی هستیم.

شهید ثالث یک فیلمساز "مردمی" نیست

دهقان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: شهید ثالث به‌رغم اهمیتی که به مردم و طبقات فرودست جامعه می‌دهد، اما فیلمساز "مردمی" محسوب نمی‌شود. به جز نمایش‌هایی محدود، تقریبا هیچ‌کدام از فیلم‌های او به اکران عمومی نرسیده است و بنابراین نمی‌دانیم پاسخ مردم کوچه و بازار به فیلم‌های او چه خواهد بود. فیلم‌ها درباره مردم است و او احترام زیادی برای مردم قائل است اما این فیلم‌ها روی پرده نرفته‌اند تا واکنش مردم را ببینیم. اما می‌توان گفت شهید ثالث یک فیلمساز تیپیک فستیوالی است و در عمده فستیوال‌های فیلم حضور داشته است و تمام فیلم‌های او جایزه‌های خوب و متعدد کسب کرده‌اند. فیلم‌هایش در جشنواره‌های مختلف به نمایش در آمده‌اند، اما بخش زیادی از حضورش در جشنواره فیلم برلین بوده است.

فیلمساز اکسپرسیونیست

وی ادامه داد: مکتب اکسپرسیونیسم که در آلمان نیز نقش پررنگی دارد، به درون انسان اشاره دارد. تمام فیلم‌های او وجه اکسپرسیونیستی و ناتورالیستی دارند. درون او را نمی‌توان چندان کاوید و تلقی‌اش را عیان کرد، هرچند فیلم‌هایش ساده به نظر می‌رسد. او فیلمسازی با پیچیدگی‌های فراوان است و انسان سهل‌الوصولی به حساب نمی‌آید. ما نمی‌توانیم به پیچیدگی‌های پنهان درون شهید ثالث و واکنش‌هایش به آن عوامل درونی دست پیدا کنیم. اکسپرسیونیسم به جهان نهفته درون فرد برمی‌گردد که خود فرد نیز به آن مسلط نیست.

این منتقد سینمایی افزود: مساله اینست که مسیر اکسپرسیونیسم از مسیر سوسیالیسم جداست؛ و پیچیدگی شهید ثالث به این برمی‌گردد که اکسپرسیونیسم‌اش بر اعتقاد سوسالیستی‌اش به شوروی سوار می‌شود و این دو گاه با هم تناقض پیدا می‌کنند. به هر حال ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم که در اعماق وجود او چه می‌گذشته است. حاصل تمام تفکرات او منتج به نوع نگاهش به مردم در فیلم‌هایش می‌شود، اما این‌طور نیست که تفکرات او به‌شکل مستقیم در فیلم تجلی پیدا کند. اثرات آنچه در درون فیلمساز می‌گذرد، در تمام فیلم پخش می‌شود. کسی که به یک فرهنگ و دنیای فکری تعلق دارد، تجلیاتش به سادگی در پلان‌ها مشخص نمی‌شود؛ باید به لایه‌های درونی پرداخت که پیچیدگی‌های خود را دارد.

"در غربت" و ملال و حق تماشاگر

دهقان در ادامه گفت: شاید تماشاگر "در غربت" با خود بگوید این تکرارها، مثل صحنه‌های پرس کردن، می‌تواند تا ابد ادامه داشته باشد و در نهایت قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ از نظر شهید ثالث در فاصله ابتدا تا انتهای فیلم هیچ اتفاقی نمی‌افتد، هیچ چیز مهمی وجود ندارد، زندگی و بشر اهمیتی ندارد و فردایی و امیدی در کار نیست. سکانس‌های طولانی و تکرار صحنه‌های فیلم به این دلیل است که او می‌خواهد عصاره آن مساله را به ما بدهد. شهید ثالث بیشتر گزارش می‌دهد، تا اینکه اهل قصه و قصه‌نویسی باشد. در اینجا چیزی به اسم عنصر درام نمی‌بینیم که با تمهیدات قصه‌نویسی کار را پیش ببرد. نویسنده مورد علاقه او چخوف بود که کمی عجیب به نظر می‌رسد. اما او بخشی از چخوف را برمی‌گیرد که فاقد عنصر دراماتیزه است و به همین دلیل ملال وارد کارش می‌شود. شهید ثالث می‌خواهد بگوید زندگی شاداب نیست و این را حق تماشاگر می‌داند که متوجه شود این ملال از کجا می‌آید.

این مدرس سینما اضافه کرد: در فیلم موسیقی وجود ندارد. از دید شهید ثالث موسیقی در فیلم می‌تواند دو خطر داشته باشد؛ یکی اینکه به فیلم انبساط و شادی ببخشد و او به شادی و امید اعتقادی ندارد. دوم اینکه آنچه برای کارگردان مهم است را حاشیه رانده براند. این امر در مورد دیالوگ‌های فیلم نیز صادق است؛ کل دیالوگ‌های فیلم در حد سه چهار صفحه است، چون کسی با کسی حرف نمی‌زند و ارتباطی میان انسان‌ها برقرار نیست. او به دیالوگ اعتقاد ندارد و دیالوگ را متعلق به سینمای صامت می‌داند؛ چرا که صدای اطراف در سینمای صامت وجود ندارد و به ناچار باید جای آن‌را با دیالوگ پر کرد. اما زمانی که در سینمای ناطق کار می‌کنیم، می‌توانیم از صدای صحنه و صداهای اطراف کمک بگیریم و این صداها از نظر او با ما سخن می‌گویند.

غریبه‌ای در چشم آلمان‌ها

وی "در غربت" را یک فیلم "روی مرز" توصیف کرد و گفت: شهید ثالث پیش از آن در ایران "یک اتفاق ساده" و "طبیعت بی‌جان" و دو فیلم کوتاه و تعدادی فیلم در اواخر دهه 40 برای وزارت فرهنگ و هنر ساخته است. پس از آن به آلمان می‌رود، در حالی‌که تفکرات او متعلق به ایران و شرایط آن زمان بوده است. اما در آلمان ذهن او از یک ذهن محلی کوچک گسترش پیدا می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که به کل نوع بشر و آینده‌اش امیدی نیست. نگاه او جهانی است؛ از نظر او سوسیالیسم نوع روسی می‌تواند انسان را نجات دهد که در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. شهید ثالث یک انسان جهان وطن است و علاقه‌ای به ناسیونالیسم ندارد چون در آن دیدگاه، مانعی بر سر راه آرمان‌های انقلابی محسوب می‌شود. همان‌طور که نسبت به خانواده چنین نگاهی دارد.

این منتقد سینمایی ادامه داد: در تمام‌های سال‌های فیلمسازی در آلمان با تهیه‌کنندگان ستیز داشت؛ به این دلیل که تهیه‌کننده یا به‌دنبال فروش است یا اینکه تهیه‌کننده تلویزیونی است که شاید دنبال فروش نباشد، اما به تماشاگر اهمیت می‌دهد. در حالی‌که فیلم‌های شهید ثالث فاقد این ویژگی‌ها بود. در آلمان همین امروز هم شهید ثالث را یک غریبه می‌دانند که زمانی به‌عنوان یک کارگردان مهمان در کشورشان حضور داشته است. در فرهنگ آلمانی به کارگر ترک، "کارگر مهمان" می‌گویند. به این معنا که آنها را جزو خودشان نمی‌دانند.

دهقان در پایان گفت: آلمان‌ها برای شهید ثالث احترام زیادی قائلند و جوایز فراوانی به او دادند، اما در نهایت او را مانند همان کارگران ترک، یک "کارگردان مهمان" می‌دانند. آلمان‌ها پس از جنگ جهانی دوم برای بازسازی کشورشان نیاز به کارگر داشتند و از این بابت بسیار مدیون ترک‌ها هستند، اما در نهایت آنها را به چشم مهمان می‌بینند. شهید ثالث نیز همواره تحت چنین فشارهایی بود. آلمانی‌ها از یکسو علاقه نداشتند که شهید ثالث را به‌عنوان یک خودی بپذیرند، و از سوی دیگر جوایزی که کسب می‌کرد برای کشورشان پرستیژ به همراه داشت و این تناقض همواره وجود داشت. برای تهیه‌کنندگان آلمانی نیز به همین ترتیب؛ او فیلم‌های نمی‌ساخت که در سینماها فروش داشته باشد، اما جوایزی کسب می‌کرد که برایشان پرستیژ داشت.