سرویس سینمایی هنرآنلاین: این روزها فیلم "آستیگمات" بر پرده سینماها دیده می‌شود، فیلمی درباره سرگذشت یک خانواده که به مشکلاتی که در دل جامعه گریبان آن‌ها را گرفته است می‌پردازد، اما جنس و نوع روایت این مشکلات کاملا متفاوت است.

مهتاب نصیرپور، محسن کیایی، باران کوثری، هادی حجازی‌فر، سیامک صفری، حسین پاکدل، بهنوش بختیاری، حسام محمودی، محمد شاکری و نیکی کریمی در این فیلم ایفای نقش می‌کنند. داستان درباره یک خانواده است که در حال فروپاشی است و تک تک اعضای خانواده برای سرپا نگه داشتن آن در حال تلاش هستند، اما...

مجیدرضا مصطفوی پنج سال پس از فیلم "انارهای نارس" به سراغ فیلمی رفت که موضوع آن از دل جامعه بیرون کشیده شده است. "آستیگمات" هرچند در جشنواره ملی فیلم فجر به نمایش درنیامد، اما در جشنواره جهانی مورد توجه واقع شد و پس از آن هرچند در بخش اکران نیز با اما و اگرهای فراوانی همراه بود، اما درهمین مدت کوتاه نیز موفق شد نظر موافق مخاطبان را جلب کند. به همین بهانه با مجیدرضا مصطفوی به گپ و گفت پرداختیم که در ادامه می‌خوانید:

ایده "آستیگمات" چطور شکل گرفت؟

بعد از "انارهای نارس" که پنج سال پیش تولید شد به عنوان تهیه‌کننده درگیر توزیع و پخش آن بودم ولی درگیری ذهنی نسبت به مسائل اطرافم داشتم. فیلمسازان و فعالان اجتماعی همواره درگیر خلاءها و مشکلات اطراف‌شان هستند. علاوه بر تغییر ذائقه خودم، احساس کردم سینما هم در طی این مدت ذائقه مخاطبانش تغییر کرده است و مخاطب امروز به راحتی دسترسی به سینمای روز دنیا دارد و به شدت به واسطه وجود فضای مجازی حرفه‌ای شده است. امروز فضای مجازی یکی از نکات مثبتش همین دادن اطلاعات است و دیگر نمی‌توان با معادله و ساز و کار پنج سال پیش فیلم ساخت. "انارهای نارس" بیش از هر چیز فیلمی بر مبنای فرم است و من در آن زمان در حال تجربه کردن بودم و فرم و تجربه کار با اجزایی که قبلا در جاهایی مثل تدوین فیلم نمی‌‌توانستم به آن‌ها دسترسی داشته باشم. به همین جهت ساخت آن فیلم برایم جذاب بود. بعد با پیام کرمی آشنا شدم که فیلمنامه "تابستان داغ" را نوشته بود، ولی هنوز ساخته نشده بود. همان زمان پیگیر نوشتن یک فیلمنامه از پایه بودیم. ایده‌هایمان را با هم به اشتراک گذاشتیم و یک سال اول، تنها درباره مسائلی که ذهن‌مان را درگیر کرده بود، صحبت کردیم بعد از روی یادداشت‌هایی که برداشته بودیم به همراه یکی دو قصه کمرنگی که از گذشته در ذهن پیام بود با طرح‌هایی که من داشتم کنار هم گذاشتیم و سعی کردیم قصه‌ای از دل آن‌ها بیرون بیاوریم که از یک جنس باشد و بتوان آن‌ها را با هم روایت کرد. ایده اولیه " آستیگمات" این‌طور شکل گرفت، با نگاه به مسائلی که در اجتماع و به شکل روزمره، مردم با آن درگیر هستند، از سوءمدیریت تا مسائل اجتماع و خانواده. در نهایت فیلمنامه نوشته شد و چند بار بازنویسی شد و در پایان به مرحله ساخت رسید که ماحصل آن را امروز می‌بینید.

مجیدرضا مصطفوی

نوع بازی‌ بازیگرها در فیلم "آستیگمات" خیلی خوب و جا افتاده است. چه مدت دورخوانی داشتید تا بازیگران برای قرار گرفتن مقابل دوربین آماده شوند؟

ما از زمان انتخاب بازیگر تا شروع فیلمبرداری یک پروسه دو سه ماهه داشتیم که دو ماه را روی دورخوانی و تمرین گذاشتیم. همه کاراکترهای ما از قبل دارای شناسنامه بودند. مثلاً من برای کاراکتر "مهران" که محسن کیایی بازی کرد، یک شناسنامه 7-8 صفحه‌ای آماده کرده بودم که این آدم در کجا به دنیا آمده و کودکی خودش را چگونه گذرانده است. همه علایق و سلایق کاراکترها در شناسنامه نوشته شده است. بخشی از شخصیت‌پردازی‌ کاراکترها از همان شناسنامه به بازیگران منتقل می‌شد و بخش دیگر در دورخوانی و تمرین‌ها شکل گرفت. ما در پیش تولید حداقل 7-8 سری دورخوانی طولانی‌مدت داشتیم و در مورد هر سکانس با هم صحبت می‌کردیم. زمانی که به فیلمبرداری رسیدیم، دیگر در مورد کاراکترها و شخصیت‌پردازی‌ها صحبت نمی‌کردیم، چون همه مسائل برای بازیگران مشخص بود. ممکن بود فقط یک روتوش کوچک صورت بگیرد. خوشبختانه تمام بازیگران با فیلمنامه ارتباط خوبی گرفته بودند و خودشان هم تلاش می‌کردند. در واقع یک بخش عمده‌ای از موفقیت بازی‌ها، به خاطر تلاش و شاید کار کردن مداوم و ممارستی بود که بازیگرها برای خلق کاراکترها انجام دادند.

بسیاری از کارگردان‌های ایرانی و خارجی معتقدند که دورخوانی‌ها و تمرین‌های پیش از فیلمبرداری باعث می‌شود که آنِ بازی از دست برود. برای شما چقدر مهم بود که آن بازی از دست نرود و بازیگران بتوانند دست به خلاقیت بزنند؟

من در فیلم‌های "انارهای نارس" و "آستیگمات" با تمرین و دورخوانی پیش رفتم. از نظر من خلاقیت هم می‌تواند در دورخوانی اتفاق بیفتد و هم در صحنه فیلمبرداری. اگر قرار است خلاقیتی به وجود بیاید، زمان و مکان آن چندان اهمیتی ندارد. فکر می‌کنم وقتی قرار است جرقه‌ای در ذهن بازیگر زده شود که کاراکتر را با تمام مشخصاتش باورپذیر کند، مهم نیست که آن جرقه کجا زده می‌شود. من براساس تجربه‌هایی که داشتم، می‌دانم که همه اتفاقات مهم شکل‌گیری شخصیت‌ها و ارتباط برقرار کردن بازیگران با کاراکترها در زمان دورخوانی شکل می‌گیرد.

فیلمنامه "آستیگمات" در زمان فیلمبرداری تا چه اندازه دست خوش تغییر شد؟

هیچ تغییری نداشتیم. شاید در زمان پیش تولید یک جمله یا یک متنی جا به جا شد ولی با متن کامل و تمام شده سر فیملبرداری رفتیم. در تمرینات فقط در مورد اجرا و روتوش بازی‌ها صحبت می‌کردیم.

شما در فیلم "آستیگمات" چند موضوع مختلف را عنوان کردید، در حالی که هر کدام از این قصه‌ها به تنهایی می‌توانستند یک فیلم مجزا باشند. فکر نمی‌کردید که چند قصه‌ای بودن فیلم و تلخی زیادی که برای این خانواده در نظر گرفته بودید ممکن است یک جاهایی بیننده را دلزده کند؟

من برای این خانواده تلخی زیادی در نظر نگرفتم و فقط اتفاقی که در جامعه رخ می‌دهد را به شکل منصفانه انتقال دادم. در واقع خروجی این فیلم به خاطر تأثیری است که من از اطراف خودم می‌گیرم. سعی می‌کنم خودم به‌عنوان یک آدم بی طرف کنار بیایستم و فقط آن چیزی که در واقعیت رخ داده است را روایت کنم. یکی از مشکلاتی که دوستان جشنواره فجر با فیلم "آستیگمات" داشتند همین مسئله تلخی فیلم بود که من هیچ‌وقت نمی‌فهمیدم یعنی چه. طرح اولیه فیلمنامه "آستیگمات" براساس همین قصه‌ها بود. ما یک تنه اصلی داشتیم که اتفاقات خانه اصلی را پیش می‌برد. داستانک‌هایی که وجود داشت هم این‌طور نبود که وقتی فیلمنامه تمام شد، من بگویم فیلمنامه قصه کم دارد و بیایم یک سری قصه‌های زیرنیز کنار آن بگذارم. تمام قصه‌هایی که در فیلم "آستیگمات" می‌بینید، من و پیام کرمی از همان ابتدا به آن‌ها فکر می‌کردیم. زمانی که داشتیم روی طرح فکر می‌کردیم، طرحی داشتیم که شبیه همین "آستگیمات" بود که ما روی آن دیالوگ گذاشتیم و پرداخت نهایی کردیم تا گسترده‌تر شود، وگرنه تمام قصه‌ها که دارند موازی با قصه اصلی پیش می‌روند، از همان ابتدا وجود داشت. ضمن اینکه تمام قصه‌ها مجزا از قصه قبل و بعد نیستند و روی هم تأثیر می‌گذارند.

مجیدرضا مصطفوی

در زمان نگارش برای هر کدام از این مشکلات مابه‌ازای بیرونی هم داشتید؟

ما در زمان شکل‌گیری طرح تا نگارش فیلمنامه اولیه حدود 4-5 ماه مرحله تحقیق را سپری کردیم. بخشی از تحقیقات ما در مورد کسانی بود که الکل مصرف می‌کردند ولی حالا الکل را ترک کرده بودند و یا درباره کسانی بود که الکل را ترک کرده‌ بودند ولی حالا دوباره به آن برگشته‌اند. بخش دیگر تحقیقات ما در مورد کیس‌هایی شبیه کاراکتر "کسری" بود چون این مشکل به شدت در جامعه ما وجود دارد. متأسفانه مدیران تربیتی و آموزشی ما دارند این مسئله را به شدت پنهان می‌کنند. چند سال است که در آموزش و پرورش، سیاست‌گذاری و مدیریت فرهنگی‌مان به این صورت بوده که بیاییم صورت مسئله موضوعاتی را که حاد هستند پاک یا پنهان کنیم. من در آموزش و پرورش به یک سری پرونده‌های عجیب و غریب برخوردم که برخی از دانش‌آموزان شبیه "کسری" هستند. اتفاقاً من سعی کردم که تأثیرات فاجعه‌آمیز آن را کمتر نشان بدهم. این اتفاق بسیار اتفاق عجیبی است چون پسر یا دختری که درگیر بلوغ زودرس و یا عشق نامتعارف می‌شود، می‌تواند فاجعه‌ای به بار آورد که نشود آن را جبران کرد.

ما در فیلم "آستیگمات" می‌بینیم که عمده بار و مشکلات روی دوش مادر خانواده است که باید آن‌ها را حل و فصل کند. چرا این حجم از مشکلات را بر گردن مادر خانواده انداختید؟ مادر را به‌عنوان یک ستون خانواده در نظر گرفتید یا به دلیل اینکه مادر صبوری بیشتری دارد، مشکلات را روی دوش او گذاشتید؟

قصه زنانه‌ای که در "انارهای نارس" وجود دارد، در "آستیگمات" نیز دیده می‌شود. به نظرم زن ایرانی کسی است که با تمام قوانین دست و پا بسته و محدودیت‌ها دارد تلاش می‌کند و هیچ‌وقت از حس ایثار و گذشتش کم نمی‌کند. نگاه من به زن ایرانی این‌طور است. به هر حال زنان زیادی مثل "الهه" در اطراف ما زندگی می‌کنند. شما به راحتی می‌توانید این نوع افراد را ببینید که بار مسئولیت خانواده را به دوش دارند. در تمام طرح‌هایی که من تا به امروز نوشته‌ام یک کاراکتر شبیه "الهه" وجود داشته است. حالا ممکن است این زن در یکی از طرح‌هایم 30 ساله باشد و در دیگری 50 ساله. دغدغه اصلی من پرداختن به آدم‌های این طبقه ویژه است.

در واقع ما می‌توانیم بگوییم که شما می‌خواستید دو جنس از مادرها را نشان بدهید؛ یکی کاراکتر "الهه" و دیگری کاراکتر "سمیرا" که باران کوثری آن را بازی می‌کند. "الهه" تا یک حد بسیار زیادی از خودگذشتگی می‌کند ولی کاراکتر "سارا" این از خودگذشتگی را ندارد.

خیر. در این شرایط دوباره مسئله قضاوت پیش می‌آید. این‌طور نبوده که من بخواهم بگویم زن‌های نسل‌ قبلی متعهد هستند ولی "سمیرا" که نماینده نسل جدید زنان جامعه است، باری به هر جهت است. من به هیچ وجه این نگاه را نداشتم. به هر حال "الهه" هم دچار یک سری ایرادات و اشتباهات است. مثلاً خروجی زندگی "الهه" یک پسری با نام "مهران" است. پس مشخص می‌شود که الهه هم یک جاهایی در تربیت بچه لغزش داشته است. شاید وقتی که برای "کسری" می‌گذارد هم به خاطر این باشد که در ناخودآگاه خودش فکر می‌کند جایی برای مهران کم گذاشته و حالا باید جبران کند. من از آثاری که نماینده یک نسل هستند بیزارم؛ بنابراین این نگاه را ندارم که بخواهم نسل‌ها را از هم جدا کنم.

مجیدرضا مصطفوی

شما برای کاراکترهای فرعی هم به درستی آن شناسنامه‌ای که به آن اشاره کردید در نظر گرفته‌اید. در کنار بازی‌های اصلی، ما بازی‌های متفاوتی از بهنوش بختیاری و حسین پاکدل می‌بینیم. در واقع حتی نوع بازی‌ که شما از محسن کیایی گرفتید را شاید نتوانیم در آثار دیگر او ببینیم. چقدر روی جنس متفاوت بازی‌ها فکر کردید؟

کست بازیگران فیلم "آستیگمات" 90 درصدش همان کسانی بودند که من از ابتدا در نظر داشتم. تقریباً گزینه‌های اصلی ما در فیلم حضور پیدا کردند. ما با همه بازیگران به توافق رسیدیم که اگر قرار شد به سمت تکرار کاراکترهایی که قبلاً بازی کرده‌اند برویم، بهتر است این همکاری شکل نگیرد، یعنی در مرحله اول همه می‌دانستیم که قرار است همه از نظر بازی یک کار سخت و متفاوت ارائه بدهند. یک بخش از این متفاوت بودن حاصل تلاش خود بازیگرها بود و بخش دیگرش را من در دورخوانی و سر صحنه و هر جایی که فکر می‌کردم بازیگرها دارند به سمتی می‌روند که یا خودشان را دارند تکرار می‌کند و یا شبیه این نقش را جایی دیده‌ایم، اصلاح کردم تا به تکرار نیفتیم. به همین خاطر شما می‌بینید همه بازیگران در فیلم "آستیگمات" نقش متفاوتی با سایر نقش‌های کارنامه‌ هنری‌شان ایفا کرده‌اند.

این مسئله برای خود شما هم چالش بود؟

بله خیلی ساده است، من وقتی در فیلم "انارهای نارس" آن نقش متفاوت را به آناهیتا نعمتی می‌دهم، یعنی برایم چالش است. اگر من قبل از اینکه شما "آستیگمات" را می‌دیدید به شما می‌گفتم که محسن کیایی قرار است نقش "مهران" را بازی کند، یک مقدار پذیرشش برای‌تان سخت بود. نقش‌هایی که بهنوش بختیاری و حسین پاکدل دارند هم متفاوت است. یا هادی حجازی‌فر قبل از "آستیگمات" دو فیلم بازی کرده بود که کاراکترهایش شبیه به هم بود اما شما می‌بینید در "آستیگمات" نقش متفاوتی دارد. به هر حال من تجربه‌گرا بودن را دوست دارم. اصولاً برای من وسوسه‌انگیز و مهم است که بازیگری که قبلاً در یک شخصیت دیده نشده است را بیاورم و ازش بازی متفاوت بگیرم یا خلق یک کاراکتر جدید داشته باشم.

بازیگر خردسال نقش "کسری" را چگونه پیدا کردید؟

من زمانی که طرح فیلمنامه داشت آماده می‌شد دنبال کودکی بودم که بتواند نقش "کسری" را بازی کند. در مرحله اول در جاهای مختلف از 200-300 کودک تست گرفتم اما هیچ‌کدام آن چیزی که می‌خواستم نبودند. بعد به سمت آموزشگاه‌های تخصصی بازیگری کودک و نوجوان رفتیم که آنجا هم خیلی به نتیجه نرسیدیم. در آخرین مرحله یک آموزشگاهی در شرق تهران به من معرفی کردند که قرار شد کودکان و نوجوانانی که آنجا دوره می‌بینند به دفتر من بیایند تا من ببینم‌شان. 50-60 نفر آمدند و من محمد شاکری را انتخاب کردم.

و به نظر می‌رسد انتخاب بسیار خوبی داشتید.

بله "آستیگمات" اولین فیلم محمد شاکری بود و بعد از آن در تئاترهای "الیور توئیست" و "بینوایان" نیز بازی کرد.

مجیدرضا مصطفوی

بحث دیگری که شما در فیلمنامه "آستیگمات" گنجانده‌اید، پرورش زالو است که تمام قصه به آن مرتبط می‌شود. این روزها بحث زالو در کشورمان خیلی مهم شده است و ما تبلیغات پرورش زالو را به تعدد روی دیوارهای شهرها می‌بینیم. ایده پرورش زالو چگونه به ذهن‌تان رسید؟

من این ایده را از 5-6 سال پیش در ذهنم داشتم. الآن به نظر من حجم کار در مورد زالو خیلی کم شده است. 5-6 سال پیش به شدت اپیدمی شده بود که پرورش زالو برگشت سرمایه خوبی دارد و سرمایه‌گذاری پر سودی است. من برای "مهران" بیشتر دنبال یک شغلی بودم که نگاهش به آینده شبیه دیدن سراب باشد، یعنی یک شبه بخواهد ره صد ساله را برود. در اطراف ما آدم‌های زیادی پیدا می‌شوند که دم دمی مزاج هستند و از این شغل به آن شغل می‌روند و خیلی دوست دارند که در یک فرصت کم به یک شرایط اقتصادی خوب برسند. با توجه به اتفاقاتی که اطراف "مهران" می‌افتد، شبیه زالو در اطراف خود این خانواده هم وجود دارد. به همین خاطر زمانی که فیلمنامه را می‌نوشتم، به نظرم رسید بهترین شغل دومی که می‌توانم برای مهران انتخاب کنم، همین توهم پرورش زالو در ابعاد گسترده و رسیدن به سود بسیار زیاد است.

فیلم شما از آن دسته فیلم‌هایی بود که در جشنواره فیلم فجر به آن کم‌توجهی یا حتی بی‌‌توجهی شد و قربانی یک سری نظرها شد و بعد در بحث اکران هم مشکلاتی را به همراه داشت. به بخش‌هایی از فیلم هم ممیزی خورد و سانسور شد. این سانسورها بر چه مبنایی بود و چرا این اتفاق افتاد؟

یک سری دیالوگ‌ها و یکی از سکانس‌های ما کمتر شد. من واقعاً نمی‌دانم در این زمینه چه اتفاقی برای "آستیگمات" افتاد. این را دوستان در شورای نظارت و ارزشیابی و کسانی که جشنواره فیلم فجر را برگزار کردند باید جواب دهند، اما چیزی که خود من مطمئنم و می‌دانم اتفاق افتاده این است که هیئت انتخاب جشنواره ملی فجر جرقه کنار گذاشتن فیلم را زدند. به راحتی با برچسب‌هایی مثل ملتهب بودن، پرخاشگر بودن و تلخ بودن که به فیلم زدند، راهی را رفتند که شاید مدیران جشنواره هم فیلم را از سر محافظه‌کاری کنار گذاشتند. قرار بود فیلم سریعاً پروانه نمایش بگیرد و اکران شود اما این پروسه 8-9 ماه طول کشید و ما تازه اوایل مهرماه پروانه نمایش گرفتیم. دو راه هم بیشتر نداشتیم. یکی این بود که فیلم را برای اکران در سال آینده نگه داریم که از نظر من نگه داشتن فیلم با توجه به حجم فیلم‌هایی که پشت اکران هستند، اشتباه بود؛ بنابراین ما راه دوم را انتخاب کردیم، در واقع یک جورهایی مجبور به اکران در فصل پاییز و ماه آذر شدیم. به هر حال یک تفکری وجود دارد که دوست ندارد فیلم‌هایی شبیه "آستیگمات" دیده شوند. به راحتی و با مهندسی دقیق طوری برنامه‌ریزی انجام می‌دهند که فیلم‌های اجتماعی شبیه "آستیگمات" به راحتی کنار گذاشته شود و یا مجبور به اکران شود.

با توجه به روی پرده رفتن فیلم "آستیگمات" بازخوردها چگونه است؟

همان موقع که فیلم را از جشنواره کنار گذاشتند، حجم نقد و یادداشت‌هایی که منتقدین برای "آستیگمات" نوشتند شاید دو سه برابر نقد فیلم‌های جشنواره بود. الآن هم که دو سه هفته از اکران فیلم گذشته است، شما به راحتی می‌توانید در فضای مجازی نظرات مردم را بخوانید و ببینید که جایگاه این فیلم چگونه است و مردم چقدر با آن ارتباط برقرار کرده‌اند.

به خاطر دارم که بخشی از تاخیر در زمان اکران فیلم شما به واسطه جلب نظر حوزه هنری بود، در زمینه اکران حوزه تا چه اندازه‌ با شما همکاری کرد؟

حوزه هنری همکاری کرد اما به خاطر اینکه خودش سه فیلم روی پرده دارد، ما غیر از سینما آزادی، سینمای دیگری از حوزه را نداریم.

پس شما نتوانستید تمامی سالن‌های حوزه هنری را بگیرید؟

خیر، ما تاامروز کلاً 60 سالن داریم. سینمای آزادی را داریم اما می‌دانید که وقتی تولیدات خود حوزه هنری در حال اکران باشد، اولویت با تولیدات خودشان است. حوزه هنری درحال حاضر دو فیلم کودک و یک فیلم اجتماعی روی پرده دارد و طبق سیاست‌هایی که دارند، اولویت‌شان فیلم‌هایی است که خودشان تولید کرده‌اند. اکثریت سالن‌ها در اختیار فیلم‌های خودشان است. من فقط می‌دانم که سانس 16، 18 و 20 سینما آزادی به فیلم ما اختصاص داده شده است.

مجیدرضا مصطفوی

به‌عنوان تهیه‌کننده فیلم "آستیگمات" از میزان فروش آن رضایت دارید؟

"آستیگمات" دومین فیلم پرفروش هفته گذشته بوده است. با این حال ما معادلات را نمی‌دانیم. هر اتفاقی ممکن است بیفتد. به هر حال "آستیگمات" فیلمی است که شرایط خاصی برایش پیش آمده و از طرفی الآن بدترین فصل سال برای اکران فیلم اجتماعی است. من وقتی با انجمن سینماداران و دو سه نفر از بچه‌های پخش صحبت می‌کردم، همه برای‌شان جالب و عجیب بود که "آستیگمات" در این مقطع دارد خوب جلو می‌رود.

فکر می‌کنید "آستیگمات" به خاطر داستان فیلم مورد اقبال قرار گرفته است یا حضور بازیگران شناخته شده باعث شده تا مردم را سینما کشیده شوند؟

بازیگر بدون قصه جواب نمی‌دهد. بازیگر جایگاه خودش را دارد اما وقتی فیلم قصه نداشته باشد و خروجی‌اش خروجی قابل اعتنایی نباشد، دیده نخواهد شد. ما برای "آستیگمات" کوچک‌ترین تبلیغات محیطی و شهری را هم نداریم. حتی یک پوستر از این فیلم را در سطح شهر نمی‌توانید ببینید. تبلیغات تلویزیونی‌ "آستیگمات" هم محدود است و شاید ما 10 درصد فیلم‌های دیگر تبلیغات تلویزیونی داشته باشیم. در این شرایط چه اتفاقی می‌افتد که مردم می‌روند "آستیگمات" را می‌بینند؟ خیلی ساده است، کسانی که می‌روند "آستیگمات" را می‌بینند خودشان فیلم را تبلیغ می‌کنند.

در واقع تبلیغات دهان به دهان به فیلم شما کمک می‌کند؟

دقیقاً. طبیعی است که اگر فیلم خوب نبود، این موجی که شکل گرفته و همه به دیگران توصیه می‌کنند بروند فیلم را ببینند، شکل نمی‌گرفت. ما نمونه‌های زیادی داشته‌ایم که تعداد زیادی بازیگر شناخته شده در یک فیلم بازی کرده‌اند اما خود فیلم خیلی فیلم قابل اعتنایی نبوده است.

تلویزیون باران کوثری را طبق یک نامه نانوشته‌ای ممنوع‌التصویر کرده است. شما از این بابت در بخش تبلیغات "آستیگمات" با مشکلی مواجه نشدید؟

یک پلان از باران کوثری در تیزر ما وجود دارد. ما پلان‌های بیشتری از باران کوثری در تیزر گذاشتیم که اصلاحیه خورد و فقط یک پلانش را حفظ کردند. مدت‌ها بود که تصویر باران کوثری در تلویزیون پخش نمی‌شد ولی یک پلان از او در تیزر 25 ثانیه‌ای ما برای تلویزیون وجود دارد.

فکر می‌کنم اینکه تلویزیون این اجازه را داده که یک پلان از باران کوثری در تیزر فیلم "آستیگمات" وجود داشته باشد یا حداقل اسمش در لیست بازیگران عنوان شود، اتفاق خوبی است. نظر شما چیست؟

به نظر من تلویزیون راهی جز این ندارد. مگر چقدر می‌تواند به این روند ادامه بدهد؟ تلویزیون با حضور افراد مهم مشروعیت پیدا می‌کند. همه جای دنیا دنبال این هستند که آدم‌های محبوب و حرفه‌ای را به تلویزیون جذب کنند. در تلویزیون ما این اتفاق برعکس می‌افتد و ما خروجی‌اش را در کیفیت کارهایی که ساخته می‌شود، مشاهده می‌کنیم. شما هر چقدر هم که بگویید 90 درصد مردم کشور تلویزیون نگاه می‌کنند، همه می‌دانیم که واقعیت این نیست. شما باید ببینید که در 10 سال گذشته چه‌کار کرده‌اید و چه چیزی به مخاطب ارائه داده‌اید که مخاطب دارد تلویزیون را پس می‌زند؟ من فکر می‌کنم خیلی نمی‌شود روی ممنوعیت‌ چهره‌های محبوب پافشاری کرد. من خودم از پخش تصویر باران کوثری در تلویزیون تعجب کردم اما خوشحالم که این اتفاق افتاد و امیدوارم ادامه داشته باشد.

برنامه‌تان برای حضورهای جهانی "آستیگمات" به چه شکلی است؟

یکی دو ماه است که آقای اطیابی شروع به فعالیت کرده‌اند و ما امیدواریم با برنامه‌ریزی که آقای اطیابی دارند اتفاقات خوبی برای حضورهای جهانی "آستیگمات" بیفتد.

اولین حضور جهانی‌تان در کجا خواهد بود؟

اخیراً نماینده ایران در جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک بودیم که جزو کاندیداهای نهایی قرار نگرفتیم. برنامه‌های آتی اکران‌های جهانی فیلم نیز هنوز مشخص نیست.

برنامه‌های پیش روی خودتان به چه شکلی است؟

واقعاً نمی‌دانم. فیلم "آستیگمات" باید اکران شود و بعد پخش خانگی آن صورت بگیرد تا ببینم چه می‌شود. من یک مقدار دچار این ذهنیت شده‌ام که نکند سیکل معیوبی که برای "آستیگمات" به‌وجود آمد، برای فیلم بعدی‌ هم به وجود بیاید. اول باید مطمئن شوم که سال آینده شرایط فرهنگی و مدیریت فرهنگی کشور چگونه است و بعد شاید بتوانم به طور جدی به ساخت فیلم فکر کنم.

قصد ندارید تهیه‌کنندگی فیلم کارگردان دیگری را به‌عهده بگیرید؟

پیشنهادهایی در این زمینه داشته‌ام اما به طور جدی به آن فکر نکرده‌ام.

با توجه به وضعیتی که اکران فیلم‌های اجتماعی دارند، احتمالاً قصد ندارید برای کار بعدی یک فیلم کمدی بسازید؟

من اصولاً دنبال سلیقه‌هایم هستم و سلیقه من حتی برای دیدن و نه برای ساختن، کمدی نیست. شما برای ساختن فیلم کمدی باید یک رگه‌هایی از علاقه به فیلم کمدی را داشته باشید اما من چون خودم به دنبال آثار کمدی حتی برای دیدن هم نیستم، هیچ‌وقت به ساخت فیلم کمدی فکر نکرده‌ام.