به گزارش هنرآنلاین، پنجمین نشست جایزه پژوهش سال سینما ایران با موضوع "ویژگی‌های فرهنگی و زیبایی شناسی سینمای ملی" عصر روز گذشته با حضور فریدون جیرانی و احمد الستی در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار شد.

در ابتدای این نشست احمد الستی استاد سینما گفت: سینمای ملی یکی از مهمترین مسائل سینما در دوران پست مدرن بوده است و جهانی شدن بدین معناست که به جغرافیای کشور دیگر توجه داشته باشیم و در کنار آن به مسائل فرهنگی شان نیز بپردازیم.

وی با بیان اینکه یکی از مهمترین وظایف سینمای ملی، ساختن روحیه ملی است، ادامه داد: از طریق آشنایی با یک فرهنگ، مردم قرار است باهم متحد شوند و نباید از یاد ببریم که سینمای ملی ملت ساز است.

این استاد سینما خاطرنشان کرد: سینمای ملی باید وسیله‌ای زبانی برای نشان دادن تاریخ یک ملت باشد و بزرگترین مانع سر راه سینمای ملی ابعاد سیاسی است که مقابل بحث‌های ملی قرار می گیرد.

الستی ادامه داد: سوال اصلی این است که چه زمانی یک فیلم سینمای ملی محسوب می‌شود؟ آیا زمانی که زبان فارسی داخل آن باشد، یا شخصیت‌ها لباس قومیت‌ها را پوشیده باشند و یا در فیلم‌ها گلیم قشقایی را به رخ دیگران بکشیم و یا از موسیقی ملی‌مان در فیلم‌ها استفاده کرده باشیم. هیچ کدام از این موارد ملاک نیستند و این ها تنها ظواهر هستند.

وی یادآور شد: زمانیکه درباره سینمای ملی صحبت می‌کنیم باید خود را در یک محدوده جغرافیایی محدود کنیم و از یاد نبریم که سینمای ملی در وهله اول به ملیت متکی است و تابع زمان است. فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها نمونه‌هایی هستند که در دهه های اخیر سینمای ملی داشتند.

الستی همچنین گفت: بحث‌های صرفا اقتصادی سینما، موضوع و سبک فیلم‌ها و استقبال ملت از سینما از جمله مواردی هستند  که سینمای ملی را تشکیل می‌دهند.

وی با بیان اینکه آمریکا در سال بیش از 600 فیلم تولید می‌کند ، توضیح داد: آمریکا به بحث سینمای ملی اعتقاد ندارد زیرا آنها معتقدند که فیلم‌هایشان را برای همه جهان می‌سازند تا برای همه کشورها قابل فهم باشد و فیلم‌هایشان به فروش برسد.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: سینمای آمریکا قبل از ظهور نازیسم، سینمای فرانسه قبل از جنگ جهانی دوم، سینمای فرانسه در دهه 1960، سینمای برزیل در دهه 1960 و سینمای کره جنوبی در دهه 1990 تا 2000 نمونه‌های مشخص سینمای ملی در تاریخ سینما هستند.

وی یادآور شد: متاسفانه سینمای ما سینمای ورشکسته‌ای است و تنها فیلم‌های کمدی مورد توجه مردم قرار می گیرد. درحالیکه اگر سینمای علی حاتمی ادامه پیدا می‌کرد، سینمای ما الان به جاهای خوبی رسیده بود.

الستی همچنین گفت: مشکلات سینمای ما تنها مشکلات اقتصادی نیست بلکه این مشکلات ناشی از عدم برنامه ریزی است.

وی با بیان اینکه فیلم‌های مستند به سختی اکران می‌شوند، گفت: مستندها معمولا یا در تلویزیون و یا در نهاد و سازمانی که آن فیلم‌ها را تولید کرده‌اند، نمایش داده می شوند. به همین دلیل فیلم مستند مهجور شده است. البته این صحبت‌ها به معنای کم ارزش قلمداد کردن فیلم مستند نیست بلکه این ها مواردی است که بیان می کند که چرا فیلم های مستند در تنگنا قرار گرفته‌اند.

وی ادامه داد: فیلم مستند آگاهی بخش و گاهی خشمگین کننده و تاثیر روانی بسیار زیادی بر روی مخاطبان می گذارد. یکی از مواردی که فیلم‌های مستند زیاد در دسترش عموم قرار نمی‌گیرند، ترسی است که ما از حقیقت و واقعیت‌ها داریم. باید از سینما هراسی بیرون بیایم زیرا در این صورت فیلم مستند ارتقا پیدا می‌کند، در حال حاضر فیلم مستند در حاشیه تولیدات ما قرار دارد. 

در ادامه این نشست فریدون جیرانی گفت: در پایان دهه 40  مسعود کیمیایی با "قیصر" و علی حاتمی با ساخت "حسن کچل" به دنبال رفع بحران هویت رفتند؛ اینکه چگونه حل این بحران را به درون سینما بکشانند. مسعود کیمیایی سعی کرد از دل فیلم "قیصر" که مرثیه‌ای بر ارزش‌های از دست رفته است به سینمای ملی برسد.

وی ادامه داد: درواقع نطفه سینمای ملی از دل بحران هویت در دل یک جامعه استبداد زده شکل گرفت و تعریف سینمای ملی به تاریخ، سنن و فرهنگ یک کشور بر می گردد.

کارگردان"خفه‌گی" اظهار داشت: چه کیانوش عیاری که از سینمای آزاد آمده بود و چه رخشان بنی اعتماد که از دانشگاه هنرهای دراماتیک آمده و چه فیلمسازانی که از دل جنگ بیرون می‌آیند، مانند ابراهیم حاتمی‌کیا، همه این‌ها سینمای جدید پس از انقلاب را شکل می‌دهند که با تهران تغییر کرده است؛ تهرانی که تبدیل به یک شهر سنتی شده و جلوی مصرف کالاهای تجاری به خاطر جنگ گرفته شده با اقتصاد دولتی این‌ها همه تطبیق پیدا می‌کند و با تفکر جدیدی که وارد سینما شده است، از دل این تفکر و همین سینمای دولتی، سینمای ملی شکل می‌گیرد.

جیرانی یادآور شد: در اواسط دهه 60 وقتی شهر سنتی تغییر می‌کند و قرار است از نظام اقتصاد دولتی به نظام اقتصاد سرمایه‌داری برگردیم و واژه رفاه که از دوره هاشمی رفسنجانی شروع می‌شود جای واژه‌های دیگر را می‌گیرد، بازهم بحران هویت بوجود می‌آید. به عنوان مثال در فیلم "شاید وقت دیگر" بهرام بیضایی هویت وجود دارد ؛ هویت گمشده و فیلم "هامون" نویسنده روشنفکری که دچار بحران هویت شده است و فیلم "مادر" که بازگشت به سنت‌ها و گذشته است.

جیرانی همچنین گفت: من معتقدم سینمای ملی از دل سینمای سال‌های 67 به بعد در "دیده‌بان"، "مهاجر"، "مادر" و "هامون" شکل می‌گیرد و درواقع باز هم بحران هویت است و نسلی هم که در "مهاجر" دیده می‌شود درحال از بین رفتن است . مهاجر از بقایای آخرین نسلی می گوید که مبارزه کرده و در هامون هم شهر درحال عوض شدن و ساخته شدن برج‌ها است. بین سال های 67 تا 71 یک سینمای جدیدی داریم که می‌شود درباره آنها بسیار صحبت کرد و همچنین "دندان مار" که بازگشت کیمیایی به سینمای خودش است.

وی ادامه داد: در نظام‌های ایدئولوژیک به جای واژه سینمای ملی، سینمای متعهد قرار می‌گیرد و قبل از انقلاب هم به فیلم‌های اجتماعی سینمای متعهد می‌گفتند. از سال 71 به بعد تا سال 76 می‌توانیم از فیلم‌هایی نام ببریم که در آنها هم نشانه‌هایی از سینمای ملی است مانند "بچه‌های آسمان" ، "پدر"، "از کرخه تا راین" ، "لیلا" و ....  از سال 76 به بعد مفهوم جدید ملی مفهومی که به هویت دیگر ربطی ندارد و مربوط است به شهروند بودن و به برابری یک شهروند در نظام سیاسی وارد مفاهیم سینمایی می‌شود.

کارگردان "پارک وی" افزود: درواقع از همان سال‌هاست که مفاهیم جدید علوم انسانی در جامعه ایران رشد می‌کند( یعنی علوم انسانی از سال 76 به بعد در جامعه ایران رشد می‌کند). درواقع در دل علوم انسانی مفاهیم جدید وارد سینما می‌شود و نمونه آخری که به واسطه آن می‌توان سینمای ملی را تعریف کرد سینمای اصغر فرهادی است. برای فرهادی هویت ملی زیاد مهم نیست. برای او اینکه چطور می توان شهروندان یک جامعه را به شهروندان خوب تبدیل کرد اهمیت دارد. از طریق ایجاد اصول اخلاقی کلی ، نفی خشونت و مفهوم جدید ملی در این سینما رشد دیگری پیدا می‌کند و نسل جدیدی هم دنبال این مفهوم یعنی آن هویت ملی که ما از دلش مسعود کیمیایی و علی حاتمی را  داشتیم، که نگران از بین رفتن سنت‌ها، تاریخ و فرهنگ، تبدیل شده به نگرانی شهروند بودن ملت در یک نظام سیاسی مستقر، نفی خشونت و قضاوت نکردن و تبدیل کردن شهروندان آن به شهروندان خوب. شهروند مفهوم جدیدی است که از دل جامعه مدرن بوجود آمده و معیار جدید آن سینمای اصغر فرهادی است.

جیرانی یادآور شد: بسیاری از فیلمسازانی که بعدها شاخص شدند از مستند شروع کرده‌اند. دو ارگان سعی می‌کردند  از گذشته مستندسازی را در ایران رشد دهند. ابتدا وزارت فرهنگ و هنر است و دیگری تلویزیون، که مستندهای شاخصی از ناصر تقوایی از دل آن بیرون آمده بود.

وی با بیان اینکه درواقع انقلاب مستند را رشد داده است ، گفت: البته در این مورد محمد تهامی نژاد کتابی نوشته که بسیار مفصل در این باره صحبت کرد. درحال حاضر سینمای مستند رشد بیشتری کرده است. یکی از مستندهای اخیر که بسیار مورد استقبال قرار گرفت "توران خانم "ساخته رخشان بنی اعتماد است که بسیار زیبا و تاثیرگذار است. سینمای مستند شرایط خاص خودش را دارد.

کارگردان "قرمز" ادامه داد: متاسفانه مستندهایی که از واقعه 28 مرداد داریم را از بی بی سی خریده‌ایم در حالیکه در فرانسه فیلم‌های مستند زیادی درباره ایران وجود دارد و این مستندها در ایران بسیار کم است. درحالیکه باید از خیلی وقایع مستند داشته باشیم.باید بدانیم که سینمای ملی، سینمایی است که متعلق به همه آحاد مردم است.

جیرانی با بیان اینکه توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی امکان پذیر نیست، خاطرنشان کرد: از دل این شرایط روشنفکری شکل گرفته که در آن دوران دچار بحران هویت می‌شود و بحران هویت موجب می‌شود که ما به گذشته برگردیم و درواقع هویت را در یک گذشته تاریخی، سنن و تاریخ و فرهنگمان جستجو کنیم. این بحران هویت که در سال‌های 46 و 47 اوج خود را دارد با رشد اندیشه چپ گرایی در دنیا همزمان می‌شود و جنبش دانشجویی را متحول می‌کند و در ایران نیز تاثیر می‌گذارد.

وی ادامه داد:دو اندیشه در کنار هم قرار می‌گیرند ، یکی روشنفکرانی که متاثر از اندیشه مارکسیستی هستند و روشنفکرانی که متاثر از اندیشه مذهبی هستند و به اسم چپ مذهبی تلقی می‌شوند. این دو اندیشه در مقابل امپریالیزم جهانی که در آن زمان سردمدارش آمریکا بود. نکته اینجاست که در آن زمان جنگ ویتنام بوده است و این دو جبهه تفکری را به هم نزدیک می‌کند که در یک مورد باهم متحد می‌شوند تا در مقابل فرهنگ غربی و بازگشت به گذشته  همراه شوند.

در این جلسه احمد ضابطی جهرمی دبیر دومین جایزه پژوهش سینمایی، ابراهیم غلامپور مدیر اجرایی جایزه پژوهش سینمایی و جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران نیز حضور داشتند.