سرویس سینمایی هنرآنلاین: شنیدن این جمله تکراری شاید چندان خوشایند نباشد، اما با یک نگاه اجمالی به این موضوع به راحتی می‌توان دریافت که چرا تلویزیون امروز مخاطب ندارد.

جدای از بحث مالی و تولید آثار بی کیفیت و ارزان قیمت آپارتمانی که این روزها باب شده است و اغلب تولید کنندگان به دلیل نبود بودجه مجبور به تولید چنین آثاری شده‌اند، تولیدات سری الف تلویزیون نیز به کلی به دست فراموشی سپرده شده‌اند و چند سالی است که دیگر مانند گذشته اثری از آثار فاخر تلویزیونی و سریال‌های تاریخی دیده نمی‌شود. از همین رو بسیاری از سازندگان آثار درخشان تلویزیونی امروز یا بیکار شده‌اند و یا به شبکه نمایش خانگی و سینما کوچ کرده‌اند و در آنجا مشغول فعالیت و تولید اثر هستند که هم برایشان سود بیشتری به همراه دارد هم این که خط قرمزهای آنچنانی تلویزیون در آنجا رنگ باخته است و با دست بازتری می‌توانند آثار خود را تولید کنند.

اما این همه ماجرا نیست، متاسفانه در سال‌های اخیر آنچه جای خالیش به شدت در تلویزیون احساس می‌شود، سریال‌های طنز هر شبی است که سال‌ها پیش در تلویزیون دیده شدند. امروز در تلویزیون این جعبه جادویی، جای خالی آثار طنز به شدت احساس می‌شود و به جای آن بازیگران و کارگردانانی که سال‌ها در این عرصه مشغول کار و فعالیت بودند به سمت سینما کوچ کرده‌اند و آثار خود را در سینما تولید می‌کنند.

اتفاقی که متاسفانه باعث شده است تا بسیاری از هنرمندان این عرصه به سمت سینما کشیده شوند و علاوه بر اشباع شدن سینما از آثار طنز، کیفیت آنها نیز در حد سریال‌های تلویزیونی کاهش پیدا کند و دیگر اثری از آثاری چون "اجاره نشین‌ها " در سینما دیده نشود.

پیش از این سریال‌های هر شبی موجب می‌شدند مخاطب با دیدن آثار طنز علاوه بر اینکه ساعتی را به تماشای تلویزیون می‌نشیند بتواند با این آثار فارغ از هرگونه دلمشغولی ساعتی را در کنار خانواده بگذراند، اما امروز این اتفاق را مخاطب در جعبه جادویی نمی‌تواند دنبال کند و باید برای اقناع روحیه خود به سالن‌های تاریک سینما بیاید که این خود موجب می‌شود تا با پرداخت هزینه، آن‌هم نه به شکل هر شبی بلکه با افزایش قیمت بلیت و وضعیت اقتصادی و اجتماعی که امروز گریبان همه را گرفته است حداقل یک بار در ماه شکل بگیرد.

آنچه پیداست سینما جای تلویزیون را گرفته است و به دلیل حجم استقبال مخاطبان از آثار طنز تلویزیونی که در سینماها دیده می‌شوند دیگر اثری از آثار فاخر سینمایی هم نیست و نمی‌توان یک فیلم سینمایی که با تمام المان‌های سینما ساخته شده است بر پرده نقره‌ای دید. امروز ژانر کمدی جای تمامی ژانرها را گرفته است و دیگر نمی‌توان آنطور که باید و شاید آثار فاخری از این سینما انتظار داشت.

در سینمای امروز به روی آثار اجتماعی تقریبا می‌توان گفت بسته شده است و فیلمسازان دغدغه مند نیز به سختی می‌توانند در این هوا استنشاق کنند چرا که تهیه کنندگان و سرمایه گذاران به دلیل آنچه عدم استقبال نامیده می‌شود حاضر به سرمایه‌گذاری روی آثار اجتماعی نیستند و این آثار اغلب در گیشه با شکست سنگینی مواجه می‌شوند.

با نگاهی به جدول فروش آثار کمدی می‌توان دریافت که مخاطب هنوز هم به دنبال این است تا بتواند برای ساعتی فارغ از هرگونه مشکلی در سالن سینما بنشیند و از ته دل بخندد. هرچند که این اتفاق در بسیاری از مواقع هم رخ نمی‌دهد و مخاطب ناراحت از هزینه‌ای که کرده است سالن را ترک می‌کند، اما وجود سلبریتی‌هایی که از دل تلویزیون بیرون آمده‌اند و امروز تبدیل به چهره‌های پولساز سینما شده‌اند همچنان این گیشه را گرم نگه داشته است.

مخاطب امروز به یاد گذشته و آثار درخشانی که این هنرمندان برایشان به یادگار گذاشته‌اند به سینما می‌آیند تا بتوانند با پرداخت هزینه آن وظیفه‌ای را که مدیران جعبه جادویی مدت‌هاست فراموش کرده‌اند، جبران کنند. امروز جای خالی آثار طنز در تلویزیون و جای خالی آثار اجتماعی در سینما به شدت خالی است و ای کاش مدیران و مسئولان و همچنین فیلمسازان به این درک برسند که برای حفظ مخاطب باید از جایگاه خود به درستی استفاده کنند و نه باری به هرجهت که حاصلش جز از بین رفتن چیز دیگری نیست.

و باز هم متاسفانه امروز تلویزیون بخشی از رسالت خود را فراموش کرده است. امروز تلویزیون به جای تولید آثار طنز و شاد متاسفانه به سمت آثار تلخ و سیاه کشیده شده است که برای جمع خانواده‌ای که از صبح در بیرون از خانه هستند و شب دور هم جمع می‌شوند تا ساعاتی را با هم به خوشی بگذرانند این حجم از تلخی جز پس زدن مخاطب چیز دیگری به همراه ندارد.

در سال‌های اخیر تلویزیون این وظیفه خود را فراموش کرده است و به سمت تولید آثار خانوادگی رفته است که جز نشان دادن جر و بحث، طلاق، حسادت، مرگ و غم و غصه چیز دیگری به همراه ندارند. نمونه بارز آن سریال "پدر " است که حتی پا را فراتر از حد معمول خود گذاشته و اقدام به پخش تصاویری بسیار تلخ از زندگی هر انسانی کرده است.

آیا بهتر نیست در چنین شرایطی که مخاطب به دنبال محلی برای فراموش کردن مشکلات زندگی است، تلویزیون اندکی از این فضای تلخ فاصله بگیرد و به دورانی بازگردد که حداقل برای ساعتی حال و هوای تماشاگرانش را تغییر می‌داد. آیا نباید تلویزیون همچنان جایگاه خود را حفظ کند و آثاری تولید کند که مناسب همه سنین در یک خانواده باشد. پخش تصاویر تدفین عزیز یک خانواده در ساعاتی که اغلب خانواده‌ها بر سر سفره شام و در کنار هم هستند تا چه اندازه می‌تواند به روحیه اعضای خانواده آسیب وارد کند؟ چرا تلویزیون امروز برای تولید آثارش ناظری ندارد و مشاوری وجود ندارد که در چنین حال و هوایی به درستی مشاوره به تولید کنندگان آثار بدهد و اجازه ضبط و پخش هر گونه اثری را به آنها ندهد؟

چرا امروز تلویزیون تا این اندازه تلخ و سینما تا این اندازه بی کیفیت شده است و آثاری در آن تولید می‌شود که اصطلاحا به آنها شانه تخم مرغی گفته می‌شود. آثاری که هیچ فکری پشت آنها نیست و تولید کنندگان تنها برای پر کردن جیب خود حاضرند هر کاری تولید کنند.