سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم‌های اصغر فرهادی بیش از هر چیزی درباره بسط امکان‌ها و احتمالات مختلفی است که در تحلیل یک موقعیت می‌توان در نظر گرفت. نوعی بازی راشومون‌وار مبتنی بر تغییر زاویه مدام مخاطب که اگر جای هر یک از شخصیت‌ها باشیم، چه تعریف و قضاوتی از امر اخلاقی خواهیم داشت. فروشنده نیز همچون فیلم‌های دیگر فرهادی از هر نوع تأویل واضح و روشنی سر باز می‌زند و همچون متن گشوده و بی‌پایانی از تنوع و تکثر آرا و نظرات استقبال می‌کند و اجازه می‌دهد در بار تماشایش ذهنیت ما نسبت به دانسته‌های قبلی‌مان متحول شود و قطعیت و حتمیتی که در داوری و اظهارنظر به آن عادت کرده‌ایم، پیوسته زیر سؤال برود.

 از این جهت انتظار می‌رود "درباره فروشنده" ساخته وحید صداقت و تهمینه منزوی نیز با از میان برداشتن مرز میان‌صحنه و پشت صحنه، بازی تازه‌ای را برای به چالش کشیدن درک و دریافت ما از فیلم در پیش بگیرد و با تداخل دنیای پنهان و نادیدنی آن سوی قاب‌ها با جهان درونی فیلم، اشکال و حالات مختلفی از داستان را در ذهن ما تجسم ببخشد و ما با مشاهده روابط و ماجراهای مربوط به ساختن فیلم دریابیم که یک ایده چه مسیرهای متعددی را پیش رو دارد و انتخاب هر کدام از آن‌ها می‌تواند به قصه‌ای متفاوت منجر شود و آنچه ما اکنون در فروشنده می‌بینیم، فقط یکی از آن هزاران داستانی است که می‌توان درباره چنین موضوعی پیشنهاد داد.

اما "درباره فروشنده" به تجربه‌ای فراتر از یک گزارش تصویری تبدیل نمی‌شود که سعی کرده است با استفاده از حضور منتقدان مهم جهانی اعتبار ویژه‌ای برای خود کسب کند اما بر همان فرم ساده و تکراری تلویزیونی استوار است که تحلیل‌های منتقدان و صحبت‌های عوامل را با صحنه‌های مورد اشاره آن‌ها همراه می‌کند. بدون اینکه بتواند این امکان را برای ما فراهم آورد که این بار فیلم را از دریچه نگاه مخاطب خارجی ببینیم و یا از همان زاویه‌ای آن را تماشا کنیم که اصغر فرهادی به‌عنوان فیلمساز آن را دیده است. به همین دلیل بعد از تماشای "درباره فروشنده" هیچ تغییری در نگرش و احساسمان نسبت به فیلم به وجود نمی‌آید و نکته تازه و متفاوتی به دست نمی‌آوریم.

کسانی که مستند "درباره فروشنده" را می‌بینند، فیلم "فروشنده" را دیده‌اند و در جریان افتخارات و جوایز جهانی آن هستند و نقدهای مربوط به آن را خوانده‌اند و از طریق پیگیری گفتگوهای پیرامون فیلم از شیوه کار فرهادی در پشت صحنه خبر دارند و حالا با دیدن فیلمی درباره آن، گویی با یک اثر سفارشی و تبلیغاتی روبرو می‌شوند که به کمک ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین تمهیدات سعی در جلوه دادن اهمیت فیلم دارد. هر چند حتی در این زمینه نیز نمی‌تواند ایده‌اش را به سرانجام برساند و ثابت کند که چرا فروشنده فیلم مهمی است و باید درباره آن فیلم دیگری ساخت و درنهایت نتیجه‌ای که حاصل می‌شود، فیلمی بی‌اهمیت درباره یک فیلم مهم است.