سرویس سینمایی هنرآنلاین: عباس کیارستمی فیلمساز افسانه‌ای سینمای ایران که چهارشنبه 14 تیر اولین سالگرد درگذشت اوست، کارگردانی بود که استعدادش تنها به پرده سینما خلاصه نمی‌شد، هرچند این فیلم‌های کیارستمی بود که او را به چشم دنیا قابل احترام کرد.

این سینماگر، شاعر، عکاس و... یکی از چهره‌های اصلی سینمای مؤلف، آزاد و خلاق و یکی از فیلمسازانی بود که موج نو سینمای ایران در دهه 1350 را شکل دادند.

او که یکی فیلمسازان محبوب جشنواره فیلم کن بود در سال 1997 برای فیلم "طعم گیلاس" برنده جایزه نخل طلای این جشنواره شد. کیارستمی سال 1993 یکی از داوران بخش مسابقه اصلی و سال‌های 2002 و 2005 عضو هیئت داوران دوربین طلایی کن بود. او در سال 2014 رئیس داوران بخش سینه‌فونداسیون و فیلم‌های کوتاه شصت و هفتمین دوره جشنواره فیلم کن بود.

کیارستمی آن سال در گفت‌وگویی که در سایت رسمی جشنواره کن منتشر شد، از سال‌های آغازین ورود خود به دنیای سینما گفت. در ادامه، گفت‌وگوی کیارستمی را که ترجمه آن دوم خرداد 1393 اولین بار در خبرآنلاین منتشر شد، می‌خوانید.

چه جور کارگردان جوانی بودید؟

در این سن و سال می‌خواهم بگویم تنها شباهتی که با دیگر فیلمسازان جوان آن دوران داشتم این بود که همه ما جوان بودیم. رشته تحصیلی‌ام سینما نبود. به آن به شکل یک حرفه نگاه نمی‌کردم. نقاشی خوانده بودم، اما در نهایت نقاش نشدم. بعد در مقطعی متوجه شدم که سینما می‌تواند پناهگاه من باشد و اینکه فیلم می‌تواند رسانه‌ای باشد که از طریق آن به بهترین شکل دیدگاه‌هایم را بیان کنم.

از اولین تجربیات خود پشت دوربین چه خاطراتی دارید؟

اولین فیلمم خیلی سخت ساخته شد. خوشبختانه فیلم خیلی موفق از کار درآمد و دیده شد. از نظر من این موفقیت به آن معنی نبود که یک فیلمساز شده‌ام. اعتقاد داشتم این فصل تمام شده و دیگر فیلم نخواهم ساخت. با این حال، باز هم فیلم ساختم و این کار را ادامه دادم. وقتی اولین فیلم بلند داستانی‌ام را ساختم به خودم گفتم دیگر باید بپذیرم که فیلمسازی حرفه من است. با اولین فیلمم با دو نوع تماشاگر روبرو شدم. یکی کسانی که از آن خوششان آمد و دیگری که تعدادشان بیشتر بود، کسانی بودند که اصلاً از آن خوششان نیامد. هنوز هم همین طور است.

یک فیلم اول برای موفقیت باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

چیزی که باعث شد متقاعد شوم اولین فیلمم موفق بوده، دیده شدن آن در یک جشنواره و انتخاب آن برای جایزه بهترین فیلم کوتاه بود. از نظر من این معیاری برای موفقیت بود. الان که به گذشته نگاه می‌کنم، دیگر تصور نمی‌کنم یک فیلم خوب فیلمی باشد که جایزه گرفته است. همین‌طور دیگر تصور نمی‌کنم یک فیلم خوب فیلمی باشد که تماشاگران زیادی را جلب می‌کند یا منتقدان نقدهای مثبت برای آن می‌نویسند. تصور می‌کنم معیار تعیین‌کننده، ماندگاری است. یک فیلم خوب فیلمی است که می‌ماند، فیلمی که تاریخ، ارزش آن را ثابت می‌کند. نمی‌دانم چه کسی این مقطع زمانی 30 سال را تعیین کرده است، اما می‌گویند بعد از 30 سال می‌توانیم درباره ماندگاری یک فیلم قضاوت کنیم. بعد از 30 سال می‌توانیم بگوییم یک فیلم هنوز وجود دارد یا ناپدید شده است.

اهمیت فیلم‌های کوتاه را در کارنامه یک فیلمساز تا چه حد می‌دانید؟

فیلم‌های کوتاه خیلی اهمیت دارند، چرا که به کارگردان فرصت می‌دهند جسور باشد و تجربه کند. شخصیت یک کارگردان را می‌توان خیلی قوی در فیلم‌های کوتاهش حس کرد. در فیلم‌های بلند داستانی، حضور تهیه‌کننده و مسائل مالی همین‌طور سلیقه تماشاگر، به شکلی اجتناب‌ناپذیر بر کار سایه می‌اندازد. هیچ کارگردانی نمی‌تواند این دو عامل را نادیده بگیرد. در نتیجه، فیلم کوتاه خیلی اهمیت دارد، چرا که شخصی است. تلاش برای آوانگارد و برای نوآوری باید در فیلم‌های کوتاه و اولین فیلم‌های یک کارگردان صورت بگیرد.

عباس کیارستمی1

درباره فیلم‌های ایرانی بگویید. حس می‌کنید سینمای ایران شرایط خوبی دارد؟

برای اینکه تصویری از سینمای امروز ایران داشته باشید، باید دو نوع سینما را در نظر بگیرید. از یک سو با سینمای دولتی روبرو هستیم که هزینه آن را دولت تأمین می‌کند. در ایران فیلمسازانی هستند که به لطف دولت و برای دولت کار می‌کنند. چیز زیادی از آن‌ها نمی‌دانم و انتظار زیادی هم از آن‌ها ندارم، چرا که این فیلمسازان فقط در ایران معروفند. فیلم‌های آن‌ها فقط برای تماشاگران داخلی و برای فروش ساخته می‌شوند. از سوی دیگر سینمای مستقل را داریم که در حال شکوفایی است. امروز فیلمسازان ناشناس از دورترین استان‌های ایران می‌آیند. آن‌ها با استفاده از تکنولوژی‌های جدید و دوربین‌های کوچک دیجیتالی فیلم‌هایی با کیفیت بسیار بالا ارائه می‌دهند. من به این آدم‌ها امیدوارم.

از موج نو سینمای ایران که شما بخشی از آن بودید، چه مانده است؟

باید از نسل‌های جدید بخواهید به این پرسش پاسخ بدهند. کسانی هستند که می‌توانند به شما بگویند از آن سینما چه چیز را نگه داشته‌اند و اینکه اصلاً میراثی مانده است یا از چیزی تأثیر گرفته‌اند؟ یک چیز مشخص است: سینما و فیلمسازان آن دوره خیلی آزادتر از امروز بودند. ما کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشتیم. مدیران کانون به ما اختیار تام می‌دادند و به هیچ عنوان در کار ما دخالت نمی‌کردند. پروسه‌ای کاملاً جالب توجه بود که تأثیری آشکار روی کار ما گذاشت. با این حال، از نظر من ظاهراً این موج نو هیچ‌وقت از بین نرفت. این فیلمسازانی که گفتم از دورترین استان‌های ایران می‌آیند، دائم آن را از نو تعریف می‌کنند.

همچنان از سینما انتظار دارید؟

هیچ انتظاری ندارم. انتظار برای جوانان است، اما بی‌آنکه هیچ انتظاری داشته باشم، هنوز کار می‌کنم. اساس سینما تولید تصاویر است. هیچ ماه نیست که بگذرد و من یک فیلم کوتاه یا یک ویدیوی کوتاه نساخته باشم یا عکس نگرفته باشم. شاید انتظاری که امروز از سینما دارم این است که وقتی شب می‌خوابم بدانم یک تصویر جدید خلق کرده‌ام، مثل یک ماهیگیر که همیشه امیدوار است وقتی تورش را به آب می‌اندازد، یک ماهی بگیرد.