سرویس تجسمی هنرآنلاین: این روزها در عمارت روبرو چیدمانی برپاست؛ نوشین نفیسی، لاله آیتی، مولود اثناعشری و مریم توکلی اثری انتزاعی آفریدهاند که با نگاهی رمزگونگی خود را آشکار ساخته، فرد را به خود میخواند. در طول فضایی مستطیل-شکل با فرمهایی مواجهیم که در میان آسمان و زمین رو به سوی پنجرهای باز در جریانند. این فرمها هر چه به پنجره نزدیکتر میشوند به سفیدی خالص نیل میکنند، تجریدیتر میشوند، در ابعاد، کوچکتر میشوند و حتی تهیتر از ماده. در انتهای سالن و در دورترین نقاط به پنجره فرمها به رنگ آجری و شکل تنه انسان مایلند و درهمتنیدهترند. هر چه به پنجره نزدیکتر میشویم فاصله آنها از هم بیشتر میشود.
چینش فرمها در طول فضا شکلی سینوسی به خود دارد چنانکه القاگر حرکتی است؛ حرکتی از زمین و رنگهای سنگینتر به امری فراتر از آن و رنگهایی کموزنتر. از این حرکت و از این تغییر رنگ و فرم تفاسیر گوناگونی میتوان ارائه داد؛ حرکت از آلایش به پیراستگی، حرکت از خمودگی به سرزندگی کودکانه، و حرکت از گیروگرفت به رهایش. ولی چرایی ارزشمندی این اثر حالت تاریخی-اسطورهای آن است. بخشی از این فرمها به اندام انسانی شباهت دارند یا در ابعاد جسم بشرند؛ گویی این حرکت نشانگر حرکت بشر در طول تاریخ است. فرمهایی که به رنگ آجری نیل دارند و در انتهای سالن، در دورترین نقطه به پنجره باز واقعند گویی به پسِ کهنترین هویتهای بشری اشاره دارند، به نقطهای فراتر از دسترس به قدمتِ پوسیدهترین استخوانها، به سنگینی فشار عمیقترین گورها. این فرمها و این رنگهای کدر و زنگزده چنانند که گویی گرفتاری و بستگی این موجودات را در اعماق آن گورهای تاریخ نشان میدهد؛ از همین روی مرموزترین فرمها یا به تعبیر بارت هرمنوتیکیترین آنها هم اینهایند.
در میانه سالن فرمها به رنگ کرم درآمدهاند و سپس فرمهایی به رنگهایی کمی هنوز کدر. توگویی در این حرکت تاریخی این فرمها به زمانهی ما نزدیکترند؛ کمتر مرموزند و بیشتر قابلدرک. در ادامه، فرمهای کوچکتری که رنگهایی بسیار روشنتر دارند، از هم فاصله گرفتهاند و مواد تشکیلدهندهشان ظریفتر شده یا به نخهایی چند فروکاسته شدهاند؛ آنها گویی امیدی به سرانجام بشر را تلقین میکنند. از همین روی برخلاف دیدگاه ابزورد، این اثر به کلیت هستی انسان و سرانجام حرکت او در طول تاریخ خوشبین است.
پنجره باز بخشی از مکان گالری است و این اثر نمونهای است از خلق هنر برای یک مکان خاص یا تراوش خلاقیت از میان محدودیتهای آن تا جایی که پنجره خود نیز تبدیل به بخشی از اثر هنری شده است. آنچه آزار میدهد آن طاق گچی میانه سالن است. گرچه آثاری میتوانند از این ویژگی نیز به گونهای خلاقانه بهره برند، از آنجا که فضای خالی و بینشانگی مکان، امکان آفرینش نشانههای دلخواه هنرمند را جهت بیانگری وی هرچه افزونتر فراهم میآورد، به نظر میرسد مسئولان جوان عمارت روبرو باید فکری برای آن طاق بیندیشند.
عنوان اثر "جانپناه" است. جانپناه به دیوارهای کوچکی گفته میشود که در پشت بام ساختمانها برای حفاظت از جان انسانهایی که به لبه پشت بام نزدیک میشوند، ساخته میشود. در ارتفاعات نیز کلبه مانندهایی برای کوهنوردان ساخته میشود که بدان جانپناه میگویند. نوشین نفیسی در تعریف جانپناه آن را به پناهگاههایی بدوی تعبیر میکند که انسان یا حیوان برای محافظت از جان خویش به هنگام خطر یا سرما میساختهاند. او مشاهده لانههای حیوانات و پرندگان را نیز در پروسه ساخت اثر مؤثر میداند ولی به نظر میرسد در جریان شکلگیری اثر بیش از مشاهدات هنرمند، شهود اوست که دخیل بوده است؛ این حرکت سنگین و آرام و القاگریهای معنیدار آن بیشک از جایی فراتر از مشاهدات آنها از عالمِ واقع سر برآورده است. محدود کردنِ این اثر و هر اثر دیگری به عنوان نیز چیزهای زیادی از اثر خواهد کاست. آنچه هنر متعالی القا میکند فراتر از آن است که ذهن انسان بتواند با عینیت دریابد و بر زبان جاری سازد.