گروه تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه آثار شکیلا شاهبختی با عنوان «لاله-زار» در گالری والی برگزار شد. شاهبختی درباره اثر اینستالیشن موجود در این نمایشگاه گفت: این مجموعه بازتولید یک سر با استفاده از متریال رزین است. سر به عنوان متعالی‌ترین بخش بدن شناخته می‌شود و در فرهنگ‌ها و ادیان نیز هویت و تقدس انسان در آن نمایان می‌شود. اما در این چیدمان، سرهای مثله شده به قلمرو ابژه منتقل می‌شوند تا نقش قبلی خود را به عنوان ماناترین بخش بدن از دست داده و شرایط فعلی بی‌جان خود را بپذیرند.

شاهبختی ادامه داد: همه سرهایی که در این چیدمان وجود دارد بازتولید یک سر و یک هویت هستند. اما هویت به دلیل تکثیر شدن از بین رفته است و به همین دلیل همه سرها ارزشی یکسان دارند درست به مثابه ابژه، همچون یک توپ. این تکثیر باعث شد روی هویت آن فرد خاص تاکید نشود و اهمیتی نداشته باشد که او کیست، بلکه سر او به یک کالای معمولی تبدیل شد.

او درباره کنار هم قرار گرفتن سرها و توپ‌ها گفت: قصد من از کنار هم قرار دادن سرها و توپ‌ها ایجاد یک آمیختگی معنایی بود. بازتولید و متریال صنعتی نیز این دو را به هم پیوند می‌دهد. شباهت‌های فرمال آن‌ها نیز مشهود است و با در کنار هم قرار گرفتن سر و توپ، پویایی و ایستایی درهم‌آمیخته می‌شوند.

 شاهبختی درباره نحوه چیدمان این عناصر در گالری گفت: چند روزی به شکل تجربی در حال چیدمان آن‌ها در فضای گالری بودم و بخشی از چیدمان به شکل تصادفی شکل گرفت. البته از ابتدا تأکیدی بر جایگاه سرها نداشتم، زیرا وقتی مخاطب در میان این‌ها راه می‌رود توپ‌ها حرکت می‌کنند و حتی ممکن است سرها هم جابجا شوند. می‌خواستم آن ارتباط میان سرها، توپ‌ها و پاهای مخاطب وجود داشته باشد.

او درباره سایر آثار این مجموعه گفت: سه تابلو در این نمایشگاه وجود داشت که مرتبط با چیدمان است، اما دو اثر دیگر شاید ظاهراً ارتباط چندانی با اینستالیشن نداشته باشند، هرچند مخاطب  با کمی تعمق می‌تواند ارتباط میان آن‌ها را پیدا کند.

شاهبختی ادامه داد: یکی از آثارم تابلویی بود که به دیوار نصب شد و در قسمت بالای آن چراغ کوچکی روشن است و یک برچسب قرمز به نشانه فروش رفتن اثر بر روی قاب قرار گرفته است. در این کار توجه من به نگاهی است که مارکت از آثار هنری ساخته و اثر هنری به کالایی عامیانه برای فروش تبدیل شده است. اثر هنری ارزش فرهنگی و هنری خود را از دست داده و تاکید امروز در جامعه بر روی فضای اقتصادی است. این اثر انتقادی به این فضا است و آنچه می‌بینیم یک اثر هنری است که فروخته شده و بر روی آن برچسب خورده است اما در واقع درون آن چیزی نیست و شاید تنها به عنوان یک قاب با چراغ روشنی که در آن قرار دارد به عنوان یک عنصر تزئینی بر روی دیوار خانه قرار گیرد.

او با بیان اینکه ویدئوآرت به نمایش درآمده در این مجموعه حاصل یک تجربه شخصی است، درباره سه تابلوی دیگر خود گفت: این تابلوها می‌تواند نوعی انعکاس از کار چیدمان  باشد. نکته قابل توجه درباره آن‌ها این بود که بسیاری از مخاطبان از من می‌پرسیدند چرا عنوان و مشخصات آثار در کنار آن‌ها قرار ندارد. به نظر من امروزه مخاطبی که وارد گالری یا موزه می‌شود منتظر ارائه مشخصاتی از اثر است، اما این تابلوها نوعی تلنگر به مخاطبی است که عادت کرده است یک فضای همیشگی را در گالری‌ها ببیند و شاید شکستن بعضی تعاریف بوده که در ذهن ما جا افتاده است.