به گزارش هنرآنلاین، در این برنامه شیوا بیرانوند به گفت‌و‌گو با کاوه راد، حقوق‌دان و مشاور حقوقی خانه هنرمندان ایران پرداخت.

در ابتدای این برنامه کاوه راد با بیان اینکه در طبقه‌بندی دانش حقوق، حقوق هنر در زمره حقوق عمومی قرار می‌گیرد، گفت: حقوق عمومی جایی است که از مناسبات میان دولت و شهروندان صحبت می‌کند. حقوق و هنر رابطه دیرینه و عمیقی با هم دارند. شاید از آغاز پیدایش مفهوم دولت مدرن، هیچ دولتی از پرداختن به مفهوم هنر بیگانه نبوده و هدف عمده دولت‌ها از اهتمام و پرداختن به امر هنر، برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت بوده است. 

راد افزود: هنر ابزارهایی در اختیار دارد که می‌تواند در تعمیق مشروعیت بخشی حاکمیت‌ها مؤثر باشد. در طول تاریخ دولت‌ها سعی کردند از ادبیات و هنر برای مشروعیت بخشی به قانونی که مردم در برابر آن مقاومت مدنی داشتند، استفاده کنند. به ویژه در ابتدای قرن بیستم که زمان بروز و ظهور دولت‌های توتالیتر است این مفهوم را بسیار زیاد می‌بینید که از سینما و ادبیات برای عظمت بخشی یا مشروعیت بخشی استفاده می‌شد.

در ادامه این موضوع شیوا بیرانوند با اشاره به نظریات تئودور آدورنو در رابطه با زیبایی‌شناسی و استاتیک دیکتاتوری‌ها، گفت: اینجا واژگانی مانند زیبایی که بار ارزشی مثبت دارند می‌توانند به ضد خودشان تبدیل شوند. اگر قرار باشد در نسبت میان حقوق و هنر فضاهای میانی را در نظر بگیریم، یکی از این فضاها «حقیقت» است و توجه به این مسئله که لزوماً هر زیبایی یا هر امر آراسته به زیبایی، حقیقت نیست.

پس از آن کاوه راد گفت: یکی از کارکردهای مهم هنر در موضوعیت بخشی به حقوق همین است. وقتی که حقوق تبدیل به موضوع هنر می‌شود و خلق هنری بر اساس موضوعیت حقوق اتفاق می‌افتد، هنرمند این امکان را پیدا می‌کند که در آفرینش اثر هنری نوری را به تاریکخانه حقوق بتاباند. قانون در یک نهاد قانون‌گذار وضع می‌شود و به میان جامعه می‌آید، اما گاه قانون‌گذار خبر از آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد ندارد و از تأثیر اجتماعی قانون بی‌خبر است. او متوجه نمی‌شود که گاه همین قانون مصوب که بر اساس تشریفات قانون‌گذاری درستی هم وضع شده است، چگونه به ایجاد شکاف اجتماعی منجر می‌شود. این جا است که هنر با بازتاباندن کج‌نمایی‌های قانون نقش بسیار پررنگی پیدا می‌کند.

راد افزود: متأسفانه ما در کشور با پدیده تقدس‌گرایی قانون مواجه هستیم. یعنی فکر می‌کنیم آنچه در نظام قانون‌گذاری تصویب می‌شود مقدس است و برای همین از نقد قانون می‌ترسیم. در حالی‌که می‌توان به قانون نقد داشت و بسیاری از قوانینی که در کشور ما وضع و اجرا شده‌اند پس از سال‌ها توسط گروه دیگری نقد شده و نقض یا بازبینی شدند. همین که در قانون مفهوم بازبینی فراهم شده است به این معنی است که قانون مقدس نیست. کار مهم هنرمند همین است که انتقاداتی را به شیوه قانون‌گذاری و قوانین موجود داشته باشد.

در این زمینه بیرانوند گفت: اگر هنر را به مثابه یک پرسشگر تاثیرگذار ببینیم، شیوه پرسشگری هنر بسیار متفاوت است و می‌تواند لایه‌های پنهانی از نهاد بشری را تحت تأثیر قرار دهد و به نرم‌ترین شکل ممکن پرسش را طرح کند. 

راد نیز در ادامه گفت: حقیقت ماجرا این است که جهان ما حدی از پیچیدگی را تجربه می‌کند که دیگر یک شاخه از دانش نمی‌تواند به تنهایی پاسخ همه پرسش‌ها را بدهد. ما برای حل کردن مسائل جهان به دانش‌های پیچیده‌تری احتیاج داریم و به همین دلیل است که در جهان مطالعات میان‌رشته‌ای گسترش پیدا کرده است. سهمیه علوم انسانی ما در تولید علم در جهان ناچیز است و جالب است که در بین علوم انسانی هم پایین‌ترین سطح در تولید علم متعلق به رشته حقوق است. دلیل این موضوع آن است که حقوق در کشور ما در حال از دست دادن ارتباط خود با امر واقع است. حقوق ما ارتباط خود را با جامعه و کف خیابان از دست می‌دهد زیرا سنت حقوقی ما که منحصر در مطالعات کلاسیک حقوق است آن‌چنان در دانشگاه‌ها فشرده شده که جایی برای مطالعات میان‌رشته‌ای نمی‌ماند. در نتیجه حقوق برای بسیاری از پرسش‌های روز فاقد پاسخ است زیرا در آکادمی دانشجو را به هر چیزی تشویق می‌کنند غیر از اندیشیدن.

راد ادامه داد: مشکل ما در حقوق این است که امکان مطالعات میان‌رشته‌ای از آن سلب شده است، بنابراین عده زیادی می‌گویند اصلاً چه ارتباطی بین حقوق و هنر وجود دارد. در حالی‌که در بسیاری از دانشگاه‌های دنیا مسائل حقوق هنر، حقوق ورزش، حقوق محیط‌زیست و... مورد توجه قرار می‌گیرد. کافیست به میزان گردش اقتصادی رشته‌های مختلف هنر توجه کنید و ببینید به همان اندازه چقدر حقوق‌دان متخصص در حوزه هنر داریم. این تعداد بسیار ناچیز است و کمتر دانشکده حقوقی وجود دارد که به صورت تخصصی به مباحث مرتبط با حقوق هنر ورود کرده باشد. 

این حقوقدان افزود: ده سال پیش که من مباحث مرتبط با حقوق هنر را ایجاد کردم عده زیادی از من می‌پرسیدند آیا نسبتی میان حقوق و هنر وجود دارد، و اصلاً این دو مفهوم قابل جمع با هم هستند یا خیر؟ اما امروز تقریبا همه هنرمندان و نهادهای هنری به این نتیجه رسیده‌اند که چاره‌ای ندارند جز اینکه حقوقدانان مرتبط با حوزه هنر را پرورش دهند تا بتوانند از پس موضوعات مرتبط با هنر بر بیایند. بنابراین حقوقدان‌ها باید بدانند که جهان دیگر مانند گذشته نیست و باید برای ایجاد مسیرهای جدید، ساحت‌های جدیدی را کشف کنند. هنر یکی از آن ساحت‌هایی است که حقوق می‌تواند وارد آن شود. امروزه یک حقوقدان گریزی ندارد جز اینکه جامعه‌شناسی، ادبیات، فلسفه، اقتصاد، هنر و.. را بشناسد و بفهمد تاثیر قوانینی که اجرا می‌شود بر جامعه و روان آدمیزاد چیست.

او در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به سوال بیرانوند درباره نسبت میان هنر، زیبایی و حقیقت گفت: برای اینکه شهروندان قانع شوند تا قانونی را اجرا کنند باید به قلب آنها نفوذ کرد و هیچ راهی موثر تر از هنر برای این کار وجود نداشته است. به همین دلیل هنر همیشه موضوع حساسی برای سیاستمداران بوده و شمشیر سانسور و ممیزی بالای سر هنرمندان سراسر جهان بوده است. زیرا هنرمند ابزاری در اختیار دارد که با آن می‌تواند حاکمان را به چالش بکشد. او می‌تواند قانونی را به دل شهروندان بکشاند و قانون دیگری را از دل شهروندان برباید. به همین دلیل است که در طول تاریخ همیشه حاکمان سعی کرده‌اند رابطه نزدیکی با هنرمندان داشته باشند. 

راد افزود: حکومت‌ها می‌آیند و می‌روند اما هنر ماندگار است. همیشه بخشی از مطالعات تاریخی به آثار هنری خلق شده در دوره‌های تاریخی مختلف می‌پردازد، زیرا هنرمند به صورت مستقیم از جامعه، و قوانین و بی‌عدالتی‌ها الهام می‌گیرد. در نتیجه مطالعه آثار هنری هر دوران نمایانگر اتفاقاتی است که در آن دوره برای هنرمند و جامعه افتاده است. همین دلیل قانع کننده‌ای برای این است که چرا همیشه هنر موضوع حساس و ویژه‌ای برای حاکمان بوده است.