سرویس تجسمی هنرآنلاین: هر عکس تعبیر منحصر به فرد یک عکاس است از همان لحظه جهان که حد فاصل ذهنی عبور از دو زمان گذشته و آینده را نمایش می‌دهد. نه قابل تکرار است و نه شبیه هیچ لحظه و تعبیر دیگری است. عکس‌ها نمی‌توانند لحظه‌ها را زنده نگهدارند، اما می‌توانند ما را به لحظه‌های گذشته ارجاع دهند. عکس‌ها نمی‌توانند زمان‌های مصنوعی خلق کنند، اما می‌توانند به زمانی یگانه و بی‌مانند اشاره کنند، حتی اگر تلاشی برای بی‌زمانی و فرازمانی باشند. عکس‌ها واقعیت دارند. حتی اگر غیرحقیقی و ساختگی باشند، خود لحظه‌ای از واقعیت محسوب می‌شوند. واقعیتی که فارغ از هستی، هر لحظه فرومی‌ریزد تا به واسطه جهان‌بینی‌های فردی، واقعیتی تازه ظهور کند.

این روزها مجلات و کتاب‌ها و به ویژه فضاهای مجازی پر از تصاویر و عکس‌هایی است که در معرض دید و به اشتراک گذاشته می‌شوند. این عکس‌ها می‌توانند الهام‌بخش باشند و یا به عکس؛ سوژه‌ها و موضوعات کهنه و متنوعی را برای عکاسان تازه کار یادآوری کنند. حتی گاهی افراد و منابعی هستند که مستقیماً این موضوعات را با نمونه‌هایی، به عکاسان مشتاق پیشنهاد می‌دهند. تا جایی که جزئیاتی مثل مکان، زاویه دید، زمان مناسب عکاسی، تنظیمات دوربین و... را هم از پیش آماده کرده و در اختیار علاقه‌مندان می‌گذارند. شبیه به کلاس‌های آشپزی و گل‌سازی. از ژست عکس‌های پائیزی تا ترفندهای به اصطلاح خلاقانه، از بهترین نمای یک بنای تاریخی معروف تا نشانی یک منظره زیبا، از اشیاء و مراسم تا مشاغل و سرگرمی‌ها و... همه چیز در این برنامه‌ها و صفحات ظاهراً آموزشی دیده می‌شود. مثلاً در عنوان یکی از این صفحات نوشته شده بود: "بهترین ایده‌های عکاسی همراه با کپشن‌های خاص". راز جذابیت این توصیه‌ها؛ زودبازدهی، سهل‌الوصول بودن و سادگی کسب نتیجه نهایی است که اتفاقاً می‌تواند بسیار مورد توجه عام قرار بگیرد. اگرچه این شیوه برای تمرین‌های اولیه و ایجاد علاقه و انگیزه یا برای القای لذت عکاسی، روش مناسبی است، اما گاهی این توصیه‌ها و کپی‌ها باعث سوءتفاهماتی هم می‌شوند. از جمله عده‌ای با بازسازی این دست عکس‌های کلیشه‌ای - و سرازیر شدن پیام‌های تمجید و تشویق کسانی که تخصص کافی در این امر ندارند - دچار توهماتی می‌شوند و گمان می‌کنند به عکاسی موفق با مجموعه‌ای ارزشمند و چه بسا صاحب سبک تبدیل شده‌اند. مثل این‌که کسی با رونویسی غزلی از حافظ خود را شاعری توانا تصور کند. یا لب‌خوانی را با خواننده بودن و تسلط بر موسیقی اشتباه بگیرد. (که متاسفانه خیلی‌ها، در موارد بسیاری دچار این اشتباه می‌شوند.) همینطور است نتیجه مسابقات عکاسی، جشنواره‌ها، نمایشگاه‌ها و... که ممکن است الگوهای مخربی تولید وعده‌ای را به موضوع یا فرم و زبانی معین متوجه کنند. مثلاً با انتشار عکس‌هایی از مراسم عاشورا در خرم آباد و ابیانه و... ناگهان تورهای عکاسی به راه افتادند و انبوهی از آثار تکراری و حتی ساختگی از این مراسم تولید شد. همانطور که یک روز عکس پرتره عشایر و یا زل زدن بچه‌ها به دوربین مد می‌شود. یک روز منظره‌ای از طبعیت به چشم می‌آید. یک روز ویرایش‌های اغراق آمیز، یک روز عکس سیاه و سفید، یک روز عکس هوایی، یک روز اعوجاج فیش آی، یک روز گداگرافی و... در میان آثار تازه کارها و بی‌تجربه‌ها غالب می‌شود که شاید گاهی هم بهانه گرفتن جوایزی از طرف داوران ناآگاه یا مشتری‌ها باشد. خلاصه که می‌توان رد تقلیدهای سطحی، بی‌اندیشه و بی‌ریشه را در همه ژانرهای عکاسی پیگیری کرد. اصلاً پیروی از بعضی از این ژانرها، خود حاصل نوعی کلیشه و مدگرایی است که مستقیم و غیرمستقیم تحمیل می‌شود. متاسفانه عده‌ای از عکاس‌ها، ندانسته، سال‌های عمر و تجربه خود را حرام همین مسیر کرده و می‌کنند.

تکرار هیچ ایده خلاقه‌ای، خلاقیت محسوب نمی‌شود. تکرار دوباره هیچ عکسی یا تکثیر مشابهات آن، شاهکار هنری محسوب نمی‌شود. نوشتن از روی سرمشق، هیچ طعمی از تازگی و نوآوری ندارد. راه رفتن در جاده‌های آسفالت و یا در پی رد پای دیگران، به هیچ مقصد تازه و بکری نمی‌رسد. رسیدن به یافته‌های دیگران قطعاً خالی از لذت و وجد حقیقی کشف است. البته عبور از جاده‌های پیشین، با تسهیل بخشی از سفر و جلوگیری از دوباره کاری‌ها و اکتشافات کاذب، امکان رسیدن به مکان‌های تازه را تسریع می‌کنند.

ایده‌های عکاسی شامل عناصری است که با توجه به تجربه زیستی هنرمند عکاس و برگرفته از جهان بینی و مکاشفات بیرونی او شکل می‌گیرند و در امتزاجی ذاتی، زمینه خلق یک اثر ارزشمند را فراهم می‌کنند. هر عکس شامل مجموعه‌ای از پاسخ‌ها و یا راهکارهای تقرب به پاسخ است برای سئوالاتی مثل؛ چیستی، چرایی و چگونگی. چگونگی می‌تواند شامل حضور بیرونی یک شیء یا یک رویداد و پدیده باشد که با امکانات فنی عکاسی به صورت تصویر ثبت شده است. مجموعه‌ای محدود به بینائی و دیدن و لوازم دیداری. اما نتیجه نهایی این ثبت، بستگی به رابطه این عملیات فنی با همان چیستی و چرایی خواهد داشت که زائیده بینش، شوریدگی، تعمق، کنجکاوی و انگیزه‌های هنرمند عکاس است. یکپارچگی این شاکله، راز موفقیت محسوب می‌شود که خلاقیت را در ذات خود همراه دارد. هیچکدام از این عناصر و عوامل، به تنهایی، بدون پیوند خلاقانه، منجر به خلق اثر هنری نخواهد شد. تقدم و تأخر در این آمیختگی بی‌معناست. پس تمرکز بر فرایند تکامل ایده، همانقدر که متکی به عرصه ناملموس تفکر و ادراک است، به همان میزان به بخش ملموس و فنی محتاج است. عکاس دنبال چه موضوعی می‌گردد؟ این سئوال ذاتاً از دو جهان؛ درونی و بیرونی عکاس نشأت می‌گیرد. جستجو، یافتن و انتخاب سوژه، موضوع و نوع پرداختن به آن تعیین کننده خواهد بود. بنابراین یک اثر هنری و عکاسانه نه با یک احساس و اندیشه انتزاعی، نه با تعهدات متفکرانه، نه با شور و ذوق و نه با یک فرایند فنی؛ بلکه فقط و فقط در بهترین محل تلاقی همه آن‌ها زاده می‌شود. هیچ یک از این مقدمات، بدون همراهی معنادار و موثر دیگری، علت تامه بروز یک اثر هنری در قالب عکس نیستند. همانطور که با تخیل و تصور و حتی با اندیشه‌های منسجم نمی‌توان امیدی به خروجی ملموس و ثبت عکسی واقعی داشت، تنها با اتکا به بینائی و لوازم استجابت "چگونگی" هم عکسی حاصل نمی‌شود. نمی‌شود به انگیختگی و ایده‌پردازی بسنده کرد یا فقط از پشت ویزور چشم چرخاند و تنها با قوه بینائی و اصول تصویری عکسی یافت - همچنان که سکه‌ای را در جویی پیدا می‌کنند - و عکاسی کرد. نمی‌شود دیدن و تجربه دیگران را تکرار کرد، یا با مکاشفات و اندیشه‌های عاریه عکاسی کرد و منتظر نتیجه‌ای یگانه و قابل تقدیر نشست. هر گفتار شامل کلمات مناسبی است که با هندسه خاصی به طور مرتب ردیف می‌شوند تا با لحنی درست ادا شده و به عنوان واسطه یک ارتباط فکری و احساسی، طراحی شده باشند. نه مغز به تنهایی توان خلق چنین اتفاقی را دارد و نه حافظه، خاطره، قلب، حلق، حنجره، زبان، لب و هوای حد فاصل دهان تا گوش‌ها. یک گفتار تاثیرگذار تنها با مهارت و وحدت در همه اجزاء می‌تواند امید کمال داشته باشد.

به عبارتی؛ یک عکاس مجبور است علاوه بر کسب دانش فنی و ممارست در آن، به سطحی از اندوخته‌های ذهنی، تربیت و دانائی دست پیدا کند که آگاهانه بداند چه چیزهایی را می‌تواند، یا باید ببیند؟ چرا ببیند؟ و چگونه ببیند؟ باید بداند که این دریافت چطور و از کجاست؟ باید برای عکاس بودن و عکاس شدن؛ ناگزیر باشد. باید سر از راز و زبان دیدار دربیاورد. به دغدغه‌های خود واقف باشد و بهترین  و شاداب‌ترین طرز ادای آن‌ها را با کمک اشیاء و ابژه‌ها کشف کند. عکاس‌ها، برخلاف اپراتورها و تکنسین‌ها، لحظه‌ها و تصویرهای موجود بیرونی را ثبت نمی‌کنند. چیزی را منعکس یا تکرار نمی‌کنند. عکاس‌ها، عکس‌ها و تعبیرها را خلق می‌کنند. پس جهان آگاه و روزگار شناسند. به قدر نویسنده‌ها؛ روایت می‌دانند و به قدر شاعران؛ تغزل و تأویل. به قدر نقاشان؛ خیال‌پردازند و به قدر کاشفان؛ سخت‌کوش و تیزبین. بدیهی است به اعتبار همین جایگاه؛ علاوه بر ابزارهای تخصصی، به همه منابع تغذیه، به همه بایدهای گفتاری و ادارکی، آگاهی و به همه تجارب و توانمندی‌های ایشان هم نیاز دارند.