سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاه آثار سمیرا هدایی با عنوان "بگذارید نفت بخورند" در گالری اعتماد برگزار شد. هدایی در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره فعالیت‌های هنری خود گفت:  من سالها در خارج از ایران مشغول کار و نمایش آثارم بودم و در طی این سال‌ها متوجه شدم مسائلی در زمینه فعالیت حرفه‌ای هنر وجود دارد که در هیچ دانشگاهی آموزش داده نمی‌شود و هنرمند تا مدت‌ها نمی‌داند که چگونه باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد. وقتی پای پول به هنر می‌رسد مسائلی پیش می‌آید که هیچ هنرمندی از ابتدا درباره آنها اطلاع ندارد.

هدایی ادامه داد: سالها در سوئیس به صورت جدی فعالیت می‌کردم و از طریق یک گالری که با آن قرارداد داشتم آثارم در کشورهای مختلف مانند ژاپن، استرالیا، اتریش، امریکا و... نمایش داده شده و به فروش می‌رسید. با وجود این به دلیل نوع قراردادی که داشتم مبلغ زیادی به دستم نمی‌رسید. به مرور متوجه نگاه بالا به پایینی شدم که از سوی گالری‌ها به هنرمند وجود دارد و تازه متوجه شدم هنری را تولید می‌کنم که آنها دوست دارند ببینند. این مسئله در بیشتر کشورها وجود دارد و هنرمندان بدون آنکه خودشان از این مسئله مطلع باشند چیزی را تولید می‌کنند که گالری آن را می‌پسندد. کم‌کم احساس کردم که سیستم کار با گالری را نمی‌پسندم و می‌خواهم مستقل کار کنم، زیرا برخلاف آن تصور رویایی که درباره کشورهای خارجی وجود دارد، تا منفعتی برایشان وجود نداشته باشد هیچ کمکی در کار نیست.

این هنرمند افزود: پس ‌از آن به برلین رفتم و آنجا با شرایط بهتری مواجه شدم. یک سال و نیم دوره رزیدنسی را گذراندم و هنرمندان مختلف از اطراف دنیا را دیدم. متوجه شدم که آنها چقدر به سیستم گالری غیر وابسته هستند و مستقل کار می‌کنند. از همان زمان متوجه شدم چیزی که به دنبال آن می‌گردم در ایران است و دلم می‌خواست که در ایران کار کنم، اما کاری در فضای باز و بدون محدود شدن در گالری.

او درباره پروژه‌هایی که در ایران انجام داده است گفت: تاریخ ایران و نقش نفت در زندگی ایرانیان همیشه موردتوجه من بوده است، اما جرقه ورود این مسئله به کارهای هنری‌ام زمانی زده شد که گالری‌دار من در سوئیس مشکل مالی پیدا کرد و پس ‌از آن که حقوق خود را از او طلب کردم با من به گونه‌ای رفتار کردند که انگار هیچ حقی برای درخواست طلب خود ندارم. این مسئله مرا به یاد انگلیسی‌ها انداخت که وقتی ایران قصد داشت نفت خود را ملی کند آنها می‌گفتند چطور جرات کرده‌اید چنین چیزی را بخواهید. این مسئله در زندگی بسیاری از ما پیش می‌آید و با نگاه از بالا به پایین مواجه می‌شویم و اینکه چطور حق خود را طلب کنیم مسئله پیچیده‌ای است.

هدایی افزود: درعین‌حال این سوال همیشه برایم مطرح بوده که کشف نفت در ایران یک برکت بود یا نفرین. طلای سیاهی در ایران وجود دارد که مردم از آن بی‌بهره هستند و حتی آدم‌هایی که در استخراج و پالایش آن سهم مهمی دارند استفاده چندانی از آن نمی‌برند. کارگران شرکت نفت توجه مرا به خود جلب کردند و دستکش‌های آنها برایم مانند روزمرگی، زندگی، کار و یا حتی پوست دستان آنهاست. این دستکش‌های مستعمل در غیبت آنها هم باعث می‌شود حضورشان را حس کنیم.

هدایی ادامه داد: وقتی به ایران آمدم به پالایشگاه نفت درخواست دادم که دستکش‌های مستعمل کارگران را به من بدهند اما نپذیرفتند. پس ‌از آن به سراغ خود کارگران رفتم و از آنها خواستم دستکش‌های استفاده شده خود را برایم نگه دارند و یک سال طول کشید تا توانستم حدود ۱۰ هزار دستکش جمع‌آوری کنم. پس ‌از آن به دنبال مجوز برای یک اثر چیدمان رفتم اما سازمان زیباسازی پروژه مرا نپذیرفت. بعد از مدتی موزه نفت آبادان به من معرفی شد و با سفر به آبادان توانستم در ساختمان کارآموزان شرکت نفت که توسط انگلیسی‌ها ساخته شده و با تاریخ نفت ما گره خورده است این چیدمان را اجرا کنم. در این پروژه ابتدا به مدت یک هفته دستکش‌ها روی زمین چیده شد و پس ‌از آن به مرور روی دیوارها چیدمان شد. این کار با کمک کارگران منطقه انجام شد و آنها که بیشترشان قبلاً در پالایشگاه کار کرده بودند با جدیت این کار را انجام دادند و حضورشان به جزئی از چیدمان من تبدیل شده بود. این کار برایم تجربه خیلی جالبی بود زیرا بسیار متفاوت از تجربه‌ای است که هنرمند در استودیوی خود و بدون ارتباط با مردم دارد. این مسئله باعث شد علاقه‌مند شوم کاری کنم که با زندگی روزمره مردم ارتباط داشته باشد.

او با بیان اینکه در آبادان واکنش‌های جالبی از مردم گرفته است گفت: دستکش‌های مستعمل حالت دست کارگران را به خود گرفته بودند و همین باعث می‌شد تا مردم راحت با آنها ارتباط برقرار کنند و با دیدن چیدمان به‌راحتی نظر خود را در مورد آن بیان کنند. پس ‌از آن به تهران آمدم و در پمپ‌بنزین دروازه دولت که الان به‌عنوان قدیمی‌ترین پمپ‌بنزین ایران تبدیل به موزه شده است همین چیدمان را تکرار کردم. با توجه به شلوغی محل بسیاری از مردم با دیدن روند چیدن دستکش‌ها می‌ایستادند و خیلی راحت نظر خود را بیان می‌کردند و این موضوع برایم بسیار جذاب بود.

او درباره اجرای این چیدمان در جمهوری آذربایجان گفت: در ادامه به باکو دعوت شدم تا در مرکز هنرهای معاصر یارات، این کار را اجرا کنم. در باکو منابع مهمی درباره نفت وجود دارد و آرشیوی بسیار غنی دارند که من به‌راحتی به آن دسترسی پیدا کردم. اسناد و مدارک زیادی درباره کارگران ایرانی که آنجا کار می‌کردند وجود داشت و فیلم و عکس‌های فراوانی به دستم رسید که توانستم از آنها در نمایشگاه استفاده کنم. همچنین مقدار زیادی دستکش از کارگران پالایشگاه‌های نفت برایم جمع‌آوری کردند که آنها را با دستکش‌های قبلی خود ادغام کرده و روی دیوار موزه یارات چیدمان را انجام دادم.

هدایی ادامه داد: شعار این‌که پول نفت سر سفره‌های مردم بیاید همیشه در زندگی ما وجود داشته است. وقتی این پروژه به برلین رسید، با توجه به این شعار مقداری زیادی گونی برنج و سفره‌های قلمکار جمع کرده و آنها را به صورت سفره‌های بزرگ درآوردم و روی آنها با قیر و رنگ‌های ویترای کار کردم. یک نمایش از این مجموعه در برلین انجام شد و پس ‌از آن به تهران آمدم و نمایشگاهی که در گالری اعتماد برگزار شد ادغامی از همین پروژه‌ها است که در آن چیدمان، نقاشی و ویدئوهایی از اجراهای قبلی وجود دارد.

او درباره نقاشی‌های این مجموعه گفت: سبکی که در نقاشی‌های خود دارم از حدود سال ۲۰۰۸ به وجود آمد. سالها با متریال های زیادی کار کردم اما به دنبال تکنیکی بودم که متعلق به خودم باشد و آنقدر خاص باشد که نیازی به امضا کردن کارم نداشته باشم و بیننده در وهله اول بتواند تعلق اثر به مرا تشخیص دهد. همیشه تصویرهای پیکسلی را دوست داشتم و می‌خواستم چیزی شبیه آنها بکشم. تصویری که جزئیاتی در آن نیست و هر چه بزرگ‌تر شود بازهم فقط نقطه‌های آن دیده می‌شود و حتی برای دیدنش باید از آن دور شویم.  من هم از این شیوه در نقاشی‌هایم استفاده کردم و رنگ شیشه را مستقیماً روی بوم می‌گذارم. با توجه به اینکه این رنگ حالت شفاف و چسبنده دارد وقتی روی بوم خشک می‌شود برجسته می‌ماند. این نقطه‌ها در کنار هم حالتی متحرک دارد و بیننده همیشه باید فاصله‌ای از تابلو داشته باشد تا بتواند تصویر درون آن را ببیند.