به گزارش هنرآنلاین، فرزین هدایت زاده گفت: من اصالتا نائینی هستم اما در فضای فرهنگی و هنری و مردم خون گرم گنبد کابوس بزرگ شده‌ام و خیلی زود به خوشنویسی علاقه‌مند شدم و در ۱۸ سالگی پیش از ورود به دانشگاه مدرک خوشنویسی‌ام را گرفتم.

او درباره چگونگی علاقه‌مندی‌اش به خط گفت: کلاس اول ابتدایی وقتی به حرف "م" رسیدیم متوجه شدم که هم‌کلاسی‌ام بسیار زیبا "م" را می‌نویسد و وقتی از او درباره زیبایی خطش پرسیدم به من گفت که از خواهرم خوش‌خط نوشتن را یاد گرفته‌ام و از آنجا بود که من به سراغ یادگیری خط رفتم.

هدایت زاده گفت: به نظرم یک هنرمند، هنرمند به دنیا می‌آید، شاید دست خودش نباشد من اگر به گذشته باز می‌گشتم و شانس انتخاب داشتم به دلیل زندگی سخت و مشقت باری که یک هنرمند دارد، هرگز هنرمند نمی‌شدم.

او افزود: من در سال ۱۳۷۵ در رشته مجسمه‌سازی هنرهای زیبا قبول شدم و شانس این را داشتم که پایان‌نامه دانشگاه ام را با آقای دارش بگیریم. من به سنت ایرانی مراد و مریدی اعتقاد دارم و در دوران دانشگاه شانس این را نداشتم که مرادم را پیدا کنم. اما بعدها با آشنایی بیشتر با آثار دارش او مراد من شد.

او افزود: اگر قرار باشد برای مجسمه‌سازی ایران دوره بندی زمانی قائل باشیم باید بگویم سال صفر مجسمه‌سازی پس از انقلاب با آثار دارش که در بینال سوم نمایش داده شد، آغاز می‌شود. آثار دارش نگاه من را نسبت به مجسمه‌سازی تغییر داد‌. در آثار او فضا جایگاه ویژه‌ای دارد و آثارش تکان بزرگی به مجسمه‌سازی ایران داد. دارش آثار متعدد مدرنیستی ساخته است اما تاکنون تنها تعداد معدودی از آثارش را به نمایش گذاشته است. من تعدادی از آثار او را در فیلم "سگ‌کشی" بهرام بیضایی دیدم و در بینال دوم مجسمه‌سازی با آثار سحرآمیزش آشنا شدم. واقعا آثارش من را میخکوب کرد و با دیدن آثار او با تعریف جدیدی از مجسمه‌سازی آشنا شدم. آثاری که به‌هیچ‌وجه فرمال نبودند.

او افزود: پس از دیدن آثار دارش دوستی بین ما شکل گرفت و دیگر دست از سر او بر نداشتم و چون در سعادت‌آباد خانه‌هایمان به هم بسیار نزدیک بود هر روز با هم پیاده‌روی می‌رفتیم و با هم قرار کوه می‌گذاشتیم و در این مصاحبت‌ها بود که از او بسیار آموختم.

هدایت زاده با بیان این مطلب که برای من به تنهایی ساخت یک اثر اهمیت ندارد بلکه منش هنرمند و هنرمندانه زندگی کردن او اهمیت دارد، گفت:به نظرم منش و جهان‌بینی یک هنرمند در آثارش نمود پیدا می‌کند‌.

او ادامه داد: مجسمه‌سازی را با فرم شروع کردم و از همان ترم اول دانشگاه با متریال هایی که می‌شناختم در کارگاه کوچکی مشغول ساخت مجسمه بودم و در سال دوم دانشگاه بودم که به دعوت خانم شهلا همایونی آثارم را به نمایش گذاشتم. برانکوزی مجسمه‌سازی بود که پس از آشنایی با او نگاهم نسبت به مجسمه‌سازی تغییر کرد و از او بسیار تاثیر پذیرفتم.

هدایت زاده ادامه داد: زمانی که در بینال سوم مجسمه‌سازی شرکت کردم تازه با مفهوم فضا در مجسمه‌سازی آشنا شده بودم. متوجه شدم فضا می‌تواند در عناصر یک اثر تاثیر بگذارد. بدون این که بخواهیم از عنصر تکثر استفاده کنیم.

هدایت زاده ادامه داد: به نظرم وجدان یک هنرمند باید بیدار باشد و او همواره باید در حال واکاوی درون و بیرون باشد و هرگز آرزوی آزادی و آزادگی من را رها نمی‌کند‌. سال‌هاست که فضا در آثار من اهمیت دارد اما مدتی است به خاطر پرداختن به فضا مورد هجمه و انتقاد قرار می‌گیرم. وقتی عنصر فضا برای مجسمه‌سازی اهمیت دارد هنگام خلق اثر می‌تواند فضا را کنترل کند اما در جهان بیرون کنترل فضا میسر نیست و این کنترل فضا نوعی خوش‌خیالی است که در عالم بیرون تحقق نمی‌یابد‌.

او افزود: در فضای بیرون شما با انواع خشونت‌ها، دزدی، عناصر شکنجه روبرو می‌شوید و شما نمی‌توانید این فضا را کنترل کنید وقتی در اثرتان فضا را کنترل می‌کنید دچار نوعی دوگانگی می‌شوید و همین موضوع موجب می‌شود که بسیاری از آثار ارزششان را برایم از دست بدهند. همین دیدگاه من موجب می‌شود که برخلاف بسیاری از هنرمندان که همواره به تکثیر آثار خود می‌پردازند، درصد تکرار آثار خودم نباشم. هنرمندی که آثار خودش را تکرار می‌کند به مرور به جمود می‌رسد وقتی اثری تکرار می‌شود دیگر آن اثر هنری نیست.

هدایت زاده ادامه داد: من همواره درصد نقد آثار خودم هستم برای همین است که پیوسته مدیوم کارم را عوض می‌کنم من همواره در حال پیدا کردن امکانات جدید برای مجسمه‌سازی هستم تا به ورطه تکرار و جمود نیفتم.

هدایت زاده با اشاره به هنر سفارشی گفت: به‌هیچ‌وجه اعتقادی به هنر سفارشی ندارم. هنر و اثر هنری باید پیوسته در حال تغییر و تحول باشد. کار سفارشی ترمز خلاقیت هنرمند را می‌کشد و او را مهار می‌کند.

او در ادامه با انتقاد از حراج تهران گفت: حراج تهران یکی از مواردی است که موجب شده هنرمندان عنصر خلاقیت خود را نادیده بگیرند و بر اساس پسند برگزارکنندگان این رویداد  پیش بروند. در گذشته هنرمندان راه‌های دیگری برای کسب درآمد داشتند اما امروزه چشم امیدشان معطوف به حراج‌ها و سفارش‌هایی است که می‌گیرند. متاسفانه چرخه فروش آثار هنری در ایران معیوب است و حتی نهادهای حامی هنر نیز درست به وظایف خود  عمل نمی‌کنند.

او همچنین درباره اکسپو اول مجسمه‌سازی که توسط انجمن هنرمندان مجسمه‌ساز برگزار شد گفت: در این اکسپو من دبیر اجرایی بودم و با آقای دارش و گلناری توانیم نصف آثار را بفروشیم و من در مقاله‌ای که نوشتم و در تندیس منتشر شد درباره راهکارهای برگزاری و فروش آثار در این رویداد نوشتم. اکسپو بازار فروش مجسمه است و وظیفه انجمن است که روی این بازار کار کند.

او در ادامه با انتقاد از سید مجتبی موسوی که سال‌ها مدیریت اداره حجم سازمان زیباسازی را برعهده داشت گفت: آقای موسوی از دوستان و هم‌کلاسی‌های من در دانشگاه هستند اما این دلیل نمی‌شود که من از عملکرد او در عرصه مدیریت مجسمه‌سازی انتقاد نکنم. خود من از جمله کسانی هستم که سال‌ها سودای ساخت مجسمه شهری داشتم و برای رسیدن به آرزویم سال‌ها تلاش و کار کردم اما هرگز فرصتی برای ساخت مجسمه شهری در اختیار من گذاشته نشد‌.حتی با این که برای ساخت مجسمه میدان امام حسین من جز گروه تصمیم‌گیری بودم و خودم اجازه ارائه طرح داشتم و طرحم نیز بسیار مورد تشویق قرار گرفت اما هرگز امکان مجسمه شهری برایم فراهم نشد. چون یک ماه قبل از برگزاری این جلسات قرارداد ساخت مجسمه میدان امام حسین با یک هنرمند خارجی بسته شده بود و ما در بی‌خبری بودیم.

او همچنین درباره انجمن هنرمندان مجسمه‌ساز گفت: به نظر من مهم‌ترین وظیفه انجمن گردآوری اطلاعات مجسمه‌سازی ایران است. متاسفانه بسیاری از مجسمه‌سازان ایران فرصت دیده شدن پیدا نمی‌کنند و در کتاب‌هایی که درباره هنر مدرن ایران منتشر شده  تنها نام کسانی می‌آید که آثارشان به حراج‌ها راه پیدا کرده است.بهتر است اسم این کتاب‌ها را اقتصاد هنر مدرن ایران بگذارند.

او همچنین درباره بینال هشتم مجسمه‌سازی گفت: یکی از نقدهایی من به غیررقابتی برگزار کردن این رویداد است. به نظرم باید بینال برگزیده داشته باشد تا بهترین آثار به بینال راه پیدا کنند و از برآیند بینال بتوانیم به عرصه بین‌المللی نیز هنرمندانمان را معرفی کنیم. برگزاری بینال به صورت غیر رقابتی همچون درخت سترونی است که برای ما میوه‌ای نخواهد داشت.