سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشنامه‌خوانی آنلاین، فروش نقاشی در شبکه‌های اجتماعی، کنسرت همزمان در فضای مجازی، نمایشگاه مجازی آثار هنرمندان، دانلود رایگان فیلم‌های روز سینمائی، پخش زنده تئاتر، رونمایی مجازی لایو، بازدید سه‌بعدی و مشروح موزه‌ها؛ این‌ها به اخبار و اصطلاحات رایج روزهای کرونا تبدیل شده‌اند. در حالی که در برخی موارد تناقضات جدی ماهوی دارند. اگرچه با فناوری‌های نوین از سال‌ها پیش هم زمزمه‌هایی آغاز شده بود، اما شرایط بحرانی اپیدمی کرونا فرصت را برای هر دو گروه هنرمندان دلسوز و بازاریان سودجوی دنیای هنر بیش از پیش فراهم کرد. البته در محاسن این رسانه‌ها و تشکیلات بسیار می‌توان نوشت و گفت. اما نباید قربانی منفعل هیجانات و جذابیت‌های زودگذر آن شد. اگر امروز برای هدایت و کاربرد منطقی این پدیده‌ها منشی و روشی هوشمندانه پیش نگیریم، در آینده‌ای نزدیک باید ناامید از اتاق‌های فکر و آسیب‌شناسی فرهنگی و هنری خارج شویم و برای منتظران پشت در سری تکان داده و فقط بگوئیم: "متاسفم. از دست رفت."

سینما رفتن معادل فیلم دیدن نیست و فیلم دیدن معادل سینما رفتن. همانطور که نشستن زیر باد پنکه معادل ایستادن در نسیم بهاری دشت نیست. فرقی هم نمی‌کند که ثابت کنیم کدام بهتر است. گوش دادن به موسیقی حتی با بهترین دستگاه‌های پخش، با تمام شباهت به صدای واقعی، معادل نشستن در حضور نوازنده و یا شرکت در یک کنسرت بزرگ موسیقی نیست. همانطور که ورزش روی تردمیل نمی‌تواند معادل پیاده‌روی در بوستان محله فرض شود. فیلم دیدن و موسیقی شنیدن یک تجربه شخصی است و رفتن به سینما و کنسرت یک فعالیت اجتماعی و شهری و با وجود اشتراکات، دو پدیده کاملاً متمایز با دست‌آوردهای غیرقابل مقایسه. فستیوال‌های ملی یونان و روم باستان را به خاطر بیاورید.

در مورد آثار هنرهای تجسمی؛ عدم درک درست اثر و نقص دیداری، تفاوت تجربه بازدیدهای مجازی و حضور در محل نمایشگاه‌ها و نگارخانه‌ها را صد چندان می‌کند. علاوه بر کارکردهای اجتماعی و شهری، بخش مهمی از تاثیر تناسب ابعاد اصل اثر و تصویر اثر با ترکیب‌بندی، سایه روشن‌های ظریف، مبادلات حس فضا، جنسیت و... در بازدیدهای مجازی قابل انتقال نیست. خصوصاً این‌که اختلاف در ساختار بینایی انسان و دستگاه‌های تصویربرداری را نباید از یاد برد.

گمان می‌کنم این روزها بیش از حد در ظرفیت فضاهای مجازی و برنامه‌های آنلاین هنری اغراق کرده‌اند. طبیعی است که حفظ ساختارهای فرهنگی در شرایط موجود از اولویت‌های جامعه محسوب می‌شود، اما این توجه نباید به تثبیت وضعیت گسست اجتماعی شهروندان و تخریب دائمی عادات پسندیده فرهنگی تبدیل شود. توجه به چگونگی جذب مخاطب و تأمین انگیزه‌های هنرمند و یا الزامات اقتصادی برای این مهم کافی نیست. دیر یا زود این بحران (شیوع کرونا و رکود فعالیت‌های شهری) عبور می‌کند و آنچه باقی می‌ماند اثرات این دوره پرماجراست که شامل داشته‌ها و آفت‌هایی خواهد بود. توجه بیش از حد به وضعیت فعلی و توسعه بی‌برنامه یا عجولانه در چگونگی ساختار ناگزیر میان هنرمند و اثر هنری و مخاطب، شاید بخش مهمی از آینده فرهنگ و هنر را با بحران‌های تازه اجتماعی و اقتصادی رو به رو کند. از جمله تغییر دوباره عادت‌های تازه به وجود آمده در مخاطب را نمی‌توان دوباره ترمیم کرد به ویژه اگر به نوعی راحت‌طلبی درآمیخته باشد. همانطور که عادات تازه هنرمندان و تولیدکنندگان را نمی‌توان تغییر داد. به ویژه آن‌که علاوه بر راحت‌طلبی با منابع مالی و درآمدهای تازه توام شده باشد. بحران هویت هنرمند و اثر هنری و مخاطب را هم به این فهرست اضافه کنید.

بعید نیست همانطور که با تحولات اجتماعی و اختراع ویدئو و توسعه شبکه‌های تلویزیونی، بخشی از فرهنگ سینما رفتن به سرگرمی فیلم دیدن و سینما نرفتن تبدیل شد و شاهد پدیده نوظهور کپی قاچاق در حاشیه خیابان‌ها بودیم، در فردایی نه چندان دور، در حوزه هنرهای تجسمی هم - به عنوان نمونه - گردش اقتصادی خرید و فروش آثار هنری، به تمامی، از صحنه نمایشی و نمایشگاهی به فضای مجازی کوچ کند. مهم نیست که این شیوه چقدر می‌تواند به ارتقاء اقتصاد کمک کند و یا چقدر در کاهش هزینه‌ها مهم باشد، مهم این است که در این صورت قسمتی از فرهنگ عمومی و فرصت‌های فرهنگی و هنری و پژوهشی را از بین خواهد برد. مهم این است که به این ترتیب مفاهیم بنیادی هنر به خطر افتاده و با اعمال نوعی تبعیض فرهنگی و اجتماعی، به خشم عمومی دامن خواهد زد و برگشت دوباره از آن میسر نخواهد شد.